جرعه های معرفت-شرح حدیث معصومین (ع) در کلام رهبر انقلاب
اهمیت توام بودن ترس و امید در انسان
اشاره
پیامبر گرامی اسلام(ص) درباره نقل حدیث میفرماید: با یکدیگر گفتوگو و ملاقات داشته باشید و حدیث بگویید؛ زیرا حدیث مایه روشنی دلها است. همانا دلها نیز مانند شمشیر زنگ میزند، و جلای آن حدیث است (بحارالانوار، ج 2، ص 152)
سنت نقل حدیث و تفسیر و تبیین آن در نظام تعلیم و تربیت علمای حوزه، سابقهای طولانی دارد. دلیل آن هم تاکیدات فراوانی است که از جانب پیامبر گرامی(ص) و اهل بیت طاهرینش(ع) بر فراگیری حدیث، حفظ حدیث، نقل حدیث، مذاکره و مباحثه حدیث، کتابت حدیث و فهم حدیث شده است. از طرفی ثقل روایات در کنار ثقل قرآن کریم، دو ثقلی هستند که اگر کسی به آنها تمسک پیدا بکند هرگز از مسیر هدایت الهی گمراه نمیشود. چنانکه پیامبر اکرم در حدیث معروف فرمودند: انی تارک فیکم الثقلین کتابالله و عترتی. ترویج آموزههای اهل بیت در قالب نقل حدیث بقدری حائز اهمیت است که امام رضا(ع) میفرماید: مردم اگر محاسن کلام ما را بشناسند حتما از ما تبعیت میکنند. (بحارالانوار، ج 2، ص 30) مفهوم این سخن آن است که اگر ما در نقل بهترین و کاربردیترین سخنان این بزرگان و ذوات مقدسه به دیگران کوتاهی کنیم، عظمت این خاندان بر دیگران شناخته نمیشود و به طور طبیعی پیروی و تبعیتی صورت نخواهد گرفت. در این رابطه شرح احادیث رهبر معظم برای ما جایگاه و اهمیت خاص خود را پیدا خواهد کرد.چرا که معظمله با اشراف کاملی که بر اوضاع کشور در عرصههای مختلف دارند، بهترین و کاربردیترین احادیث را انتخاب کرده و به شرح و تفسیر آنها میپردازند. بنابراین درستون حاضر بنا داریم انشاءالله با لطف و عنایت حضرت حق، بهترین گزینههای روایی را که در ابتدای درس خارج فقه معظمله بیان شده است تقدیم خوانندگان گرامی کنیم تا در پرتو آن زنگار دلهایمان را جلا ببخشیم.
***
عَن حَمَّادِ بنِ عِیسَى عَنِ الصَّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ(عَلَیهِمَاالسَّلام) قَالَ: کَانَ فِیمَا أَوصَى بِهِ لُقمَانُ ابنَهُ نَاتَانَ ... یَا بُنَیَّ خَفِ اللهَ خَوفاً لَو وَافَیتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَینِ خِفتَ أَن یُعَذِّبَکَ الله وَ ارجُ اللهَ رَجَاءً لَو وَافَیتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَینِ رَجَوتَ أَن یَغفِرَ اللهُ لَکَ(۱)
***
کَانَ فِیمَا أَوصَى بِهِ لُقمَانُ ابنَهُ نَاتَانَ ، معلوم میشود اسم پسر لقمان ناتان بوده است، حالا در پاورقى نسخههاى دیگر هم نقل کردهاند: ناسان، نابان و از این قبیل؛ یکى از آن فِقراتى که او سفارش میکند به پسرش این است:َیا بُنَیَّ خَفِ اللهَ خَوفاً لَو وَافَیتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَینِ خِفتَ أَن یُعَذِّبَکَ الله.
لزوم خوف از خدا به رغم داشتن حسنات زیاد
در باب خوف و رجاء است؛ میفرماید خوف تو از خداى متعال به مرتبهاى باشد که اگر نیکى و حسنات جنّ و انس را هم با خود داشته باشى، باز هم خائف باشى از اینکه خداى متعال تو را معذّب کند؛ در این حد بایستى انسان خوف داشته باشد.
شما حسنات جنّ و انس را با خودتان دارید؛ امّا آیا از قصورهاى خودتان، تقصیرهاى خودتان -تقصیرها در مراتب مختلف؛ در هر مرتبهاى از ایمان، نوعى از کارها براى انسان تقصیر محسوب میشود- خاطرجمع هستید؟ نه، بنابراین ولو شما نمازهایتان را میخوانید، نوافلتان را میخوانید، نافله شب را میخوانید، دعاى کمیل هم میخوانید، تبلیغ دین هم میکنید، کارهاى خوب هم انجام میدهید، خدمت به مردم هم میکنید، بعد بگویید دیگر من خیالم راحت است و همه کارهاى خوب را انجام دادهام؛ نخیر، اینجورى نیست. گاهى وظایفى از انسان فوت میشود که العیاذبالله انسان تا آخر عمر نمیفهمد، (بعد که رفت) آن طرف، میفهمد؛ بعد که چشمش را بست و وارد آن نشئه شد، آنوقت نگاه میکند و میبیند چقدر کارها که باید انجام میداده، انجام نداده است؛ یا چقدر کارهایى که بایستى انجام میداده، درست انجام نداده یا با نیّت درست انجام نداده است؛ اینجوری است. لذا شما در دعای شریف مکارمالاخلاق میخوانید: وَ استَعمِلنِی بِمَا تَسأَلنِی غَداً عَنه؛(۲) من را به آن کارهایی که فردا از من سؤال خواهی کرد و من را (به خاطر آنها) مؤاخذه خواهی کرد، وادار کن و به سمت آن کارها بکشان. خیلی از کارها را ما غافلیم، حالا گاهی انسان تا دم مرگ یا بعد از مرگ نمیفهمد -که آن خیلی بد است- گاهی هم انسان در اثنای زندگی ملتفت میشود که فلان کار را باید میکردیم (ولی) انجام ندادیم، فلان وظیفه را باید انجام میدادیم (ولی) انجام ندادیم، یا فلان کار را نباید میکردیم (ولی) مرتکب شدیم؛ این فرصتی است؛ اگر خدای متعال توفیق بدهد و انسان قبل از مرگ، ملتفت این کمبودها و نقصها و خُلل و فُرج (چالهها و شکافهای) زندگی خودش بشود؛ این نعمت بزرگی است که خدای متعال فرصت بدهد که انسان بتواند یکجوری جبران کند؛ اگرچه گاهی جبرانش هم خیلی سخت است.
در سنین جوانی، جبران آسان است؛ در سنین ماها، جبران سخت است؛ فرصت نیست، حوصله نیست، توان نیست، نیروی لازم نیست؛ تا وقتیکه این فرصت هست، تا توان هست، تا حوصله هست، تا وقت هست، شما که جوان هستید فرصت را مغتنم بشمرید؛
پس درس اوّل این فِقره از (سفارش) لقمان به پسرش، این است که اگر همه حسنات جنّ و انس را هم با خودت داشتی و نگاه کردی دیدی خیلی کارها انجام دادهای، باز هم از خدای متعال بترس؛ خوف در این حد.
اظهار تضرع و ضعف، عامل جلب رحمت خدا
نقطه مقابلش هم رجاء است؛ آن هم باید باشد؛ خوف به تنهایی، مکمّل ایمان نیست؛ فرمود: وَ ارجُ اللهَ رَجَاءً لَو وَافَیتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَینِ رَجَوتَ أَن یَغفِرَاللهُ لَکَ.
رجاء هم باید همینجور باشد که اگر چنانچه با گناهان جنّ و انس، با خدای متعال ملاقات کردید، باز هم این امید را داشته باشید که خدای متعال با شما با حسن فضل خود و حسن رفتار خود رفتار کند و شما را بیامرزد. این رجاء را هم باید داشته باشید. چرا؟ مگر میشود؟ بله، گاهی انسان در مقابل پروردگار عالَم اظهار ضعف و انکسار میکند (و میگوید) «اِنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین»(۳)؛ نفْس این اظهار انکسار و اظهار ضعف و تضرّع، موجب جلب رحمت الهی میشود. در دعای شریف ابوحمزه میخوانید: اِرحَمنی لِضَعفی؛(۴) چون ضعیفم، به من ترحّم کن؛ پس یکی از موجبات رحمت الهی، ضعف ما است؛ به شرطی که آن ضعف را احساس کنیم، اقرار کنیم به آن ضعف. اگر این باشد، آنوقت این رجاء هم هست؛ بله، این رجاء را هم داریم از خدای متعال در مناجات شریفه شعبانیّه: کأنّی بِنَفسی واقِفةٌ بَینَ یَدیکَ وَ قَد اظَلَّها حُسنُ تَوَکُّلی عَلَیک فَقُلتَ ما اَنتَ اَهلُهُ وَ تَغَمَّدتَنی بِعَفوِک؛(۵) این هم همیشه هست که گویا انسان خودش را در زیر سایه رحمت الهی مشاهده میکند.
بنابراین هر دو لازم است؛ هم آن خوف لازم است، هم این رجاء لازم است. هم آن خوف، منطقی است و هم این رجاء منطقی است. (پس) این رجاء هم منطقی است؛ اینجور نیست که انسان بگوید چطور چنین چیزی ممکن است؛ نه، کاملاً منطبق با منطق است.
ــــــــــــــــــــــــــ
۱) الأمالی (للصّدوق)، ص ۷۶۶ ۲) صحیفه سجّادیّه ۳) انبیاء، بخشی از آیه ۸۷؛ ۴) قبالالاعمال، ج ۱، ص ۷۳ ۵) اقبالالاعمال، ج ۲، ص ۱۵۴
شرح حدیث در ابتدای درس خارج، یکشنبه 95/12/1
* پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب