kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۰۱۰۵
تاریخ انتشار : ۰۹ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۱

علل بی‌آبرویی در قیامت از نگاه قرآن


محمد شاه‌حسینی

بی‌گمان قیامت، خاص‌ترین لحظه زندگی انسان‌هاست؛ چرا که در آنجا هرکسی آنچه را از خود برای خود ساخته مشاهده می‌کند. از این‌رو، دادگاهی است که شاهد اصلی آن، تجسم اعمال است. بنابراین دیگر نیازی است تا زبان سخن بگوید؛ چرا که همه اعضا و جوارح با شکل و شمایل جدیدی که به دست آورده فریاد می‌زند که « گرگ، خوک، پلنگ، گاو، گوسفند، شتر» و مانند آن است؛ چرا که هر شکل و شمایلی از اعضا و جوارح نشان از واقعیت تلخ اعمال و رفتار آدمی در زندگی دنیا دارد. زبان‌هایی که چنان بلند و آویزان است که مردمان از روی آن عبور می‌کنند، شکم‌های برآمده ، بدن‌های منکوس(سر و ته شده)، کسانی که گوشت خود را قیچی می‌کنند، مردان و زنانی که لجن شده‌اند، بدن‌هایی که گوشت‌هایشان آب می‌شود و فرو می‌ریزد و ده‌ها و صدها حالت کاریکاتوری تلخ و وحشتناک که گاه شنیدن آنها موها را بر تن، سیخ می‌کند.
پست‌تر از این جانوران و وحوش انسانی، کسانی هستند که سنگ شده و از حالت حیوانی و جانوری نیز بیرون رفته و سوخت دوزخ و دوزخیان شده‌اند. اینها بخشی از تصویری است که قرآن و روایات معتبر از صحنه شگفت قیامت ارائه می‌دهد. از جمله این تصاویر، حالت‌های شگفت انسان‌هایی است که بر پیشانی، بینی و پاهایشان علامت و نشانه‌هایی از خواری و ذلت گذاشته شده است.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا تصویر قرآنی کسانی را که در قیامت گرفتار بی‌آبرویی می‌شوند بیان و عوامل و علل این بی‌آبرویی و خواری را در قیامت شرح دهد.

قیامت خودساخته انسان
قیامت صحنه‌ای است که بازیگر اصلی آن انسان و اندیشه‌ها و رفتارهایش است. به این معنا که حتی فضای آن را انسان‌ها در دنیا می‌سازند. بنابراین، قیامت هر انسانی با انسانی دیگر متفاوت است و فضایی که در آن بر انگیخته می‌شود ارتباط محکمی با اندیشه‌ها و رفتارهای دنیوی‌اش دارد. از این رو برخی انسان‌ها حتی مرگ و زندگی‌های متعدد را درک نمی‌کنند و تنها با یک زندگی و یک مرگ مواجه می‌شوند. به این معنا که مرگ ایشان همان آغاز قیامت و زندگی جاودانه است و بی‌آنکه مرگ‌ها و زندگی‌های دیگری را تجربه کنند، جاودانه در نزد خداوند به سر می‌برند و از نعمت‌های بهشتی و رضوان الهی بهره می‌برند. از جمله کسانی که این‌گونه است به گواهی آیه ۱۶۹ سوره آل عمران شهیدان هستند که مرگ ایشان زندگی در نزد پروردگار و بهره‌مندی از رزق الهی است.
این در حالی است که گروهی دیگر، زندگی‌ها و مرگ‌های متعدد و میقات‌های سخت و دشواری را تجربه می‌کنند که با توجه به نوع اندیشه‌ها و رفتارهایشان در دنیا گوناگون است؛ چرا که برخی می‌بایست در هر میقات پنجاه هزار سال دنیایی را تحمل کنند تا به میقات دیگر در آیند و این فرآیند گذر از قیامت برای آنها بسیار طولانی است. برای برخی دیگر از انسان‌ها، عالم برزخ، یک فرآیند تکاملی است و برای برخی دیگر، آغاز عذاب و شکنجه‌های برزخی است. خداوند در آیه ۴۶ سوره غافر در‌باره عذاب‌های برزخی آل فرعون به عنوان پیش درآمدی بر عذاب‌های قیامتی می‌فرماید: النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَعَشِیًّا وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ؛ [اینک هر] صبح و شام بر آتش عرضه مى‏شوند، و روزى که رستاخیز برپا شود [فریاد مى‏رسد که:] «فرعونیان را در سخت‏ترین [انواع‏] عذاب درآورید.»
در حقیقت هر انسانی در قیامت با آنچه خود ساخته مواجه می‌شود و حتی فضایی که در آن برمی‌خیزد و زنده می‌شود را خود رقم می‌زند و می‌سازد. از این رو باید گفت که قیامت با همه جزئیات آن برای هر انسانی با انسانی دیگر متفاوت است، چرا که هر کسی آنچه را ساخته بی‌کم و کاست می‌بیند و این در حالی است که همه در یک جا ممکن است محشور شوند، ولی نوع حشر هر کسی با دیگری تفاوت دارد. این همانند آن است که همه در یک جا گرد آمده باشیم ولی یکی در درون اندوهگین ، دیگری شاد و سومی بی‌تفاوت است و یا یکی همه جهان با همه فراخی‌اش تنگش می‌آید و آن دیگری دنیا برایش تیره و تار است، چون در دل نگران و مضطرب است. آن یکی به سبب انتظار، زمان بر او کند می‌گذرد و آن دیگری، زمان برای او چون برق می‌رود، چون شاد و خوشحال است.
بنابراین هر کسی سازه‌های خویش را در قیامت با تجسم اعمال می‌بیند. از این رو لازم نیست تا چیز دیگری به عنوان گواه حال و شاهد اعمال وی سخن بگوید و بازجویی پس دهد. خداوند در آیاتی بیان می‌کند که همه اعضا و جوارح به جای زبان سخن می‌گویند. این سخن گفتن می‌تواند به همان گونه‌ای باشد که زبان سخن می‌گوید؛ چرا که آن نیز عضوی از اعضای بشر است که خداوند به آن نطق عنایت کرده است. بنابراین همان‌گونه که به عضو زبان قدرت تکلم و سخن گفتن داده شده می‌تواند به هر عضو دیگری نیز این قدرت را بدهد بلکه حتی جمادات نیز به قدرت الهی می‌توانند زبان شوند و سخن بگویند. همین طور می‌تواند به معنای این باشد که هر عضوی حقیقت عمل را نشان می‌دهد و با تمام وجودش از اعمال و رفتار شخص سخن به میان می‌آورد. این در حالی است که شخص به اعضای خود اعتراض می‌کند که چرا سخن می‌گوید و حقیقت دنیوی او را آشکار می‌کند.(فصلت ، آیات ۱۹ تا ۲۱)
عوامل بی‌آبرویی بشر در قیامت
انسان عاقل، به شخصیت خویش بیش از مال و جان ارزش قائل است. از این رو نسبت به عرض و شخصیت خود بسیار حساس است؛ چرا که حقیقت وجودی خود را در شخصیت و عرض و آبروی خویش می‌بیند و حاضر است تا مال و جانش را برای حفظ شخصیت، اعتبار ، آبرو و عرض خود بدهد.
شاید بی‌آبرویی و خواری در دنیا بزرگ باشد ولی نسبت به آخرت بسیار کم اهمیت و کوچک و ناچیز است؛ چرا که خواری و بی‌آبرویی در آخرت، چنان است که همه بشریت از آغاز آفرینش و تا پایان تاریخ بشریت به همراه جنیان و فرشتگان، شاهد و ناظر آن هستند. خداوند دنیا را به گونه‌ای آفریده است که حتی بسیاری از فرشتگان از خواری و ذلت شخص آگاهی پیدا نمی‌کنند و همچنان به سبب ستاریت خداوند، بر ایشان پوشیده می‌ماند. اما در قیامت همه پرده‌ها کنار می‌رود و شخص در برابر دیدگان همگان رسوا و خوار می‌شود.
انسان‌هایی که برای خود خواری و بی‌آبرویی و پستی در آخرت را خریده‌اند، از جمله کسانی هستند که پوست بدن‌هایشان، می‌سوزد وبریان و آب می‌شود و دوباره می‌روید. (معارج ، آیات ۱۵ و ۱۶ و نساء ، آیه ۵۶) یا مانند انسانی که پوست سفیدش سیاه می‌شود (مدثر، ایات ۲۷ و۲۹) و یا چشمانش کور می‌شود و دیگر قدرت دیدن ندارد. (طه ، آیه ۱۲۵) این گونه خواری و بی‌آبرویی در آخرت برایشان ظاهر می‌شود، چون در حقیقت در دنیا بی‌آبرو، کور، سیاه چهره و پست بودند ولی چون دنیا قابلیت بروز آن صفات باطنی ایشان را نداشت، در آخرت این‌گونه به نمایش گذاشته می‌شود. خداوند در آیات ۱۰۶ و ۱۰۷ آل عمران درباره چهره‌های کافران و مومنان می‌فرماید: «روزى که چهره‏هایى سفید و چهره‏هایى سیاه مى‏شوند، آنها که چهره‏هایى سیاه دارند به آنها گفته مى‏شود: آیا پس از ایمان کافر شدید؟ پس بچشید عذاب را به جهت کفرتان. و آنها که چهره‏هایى سفید دارند در رحمت خداوند خواهند بود و جاودانه در آن مى‏مانند.» و در آیه ۲۷ سوره یونس سیاهی چهره کافران را این گونه ترسیم می‌کند:«آنچنان چهره‏هایشان تاریک است که گویى پاره‏هاى شب ظلمانى صورتهایشان را پوشانده است.»؛ چرا که روز قیامت ، روز آشکار شدن سریره‌ها و سرشت انسانی است.( سوره طارق ، ایه ۹)
خداوند در آیات بسیاری از جمله آیات ۶ تا ۸ سوره زلزله، ۳۰ و ۱۸۰ آل عمران، ۴۹ سوره کهف، ۱۶ سوره طور، ۷ سوره تحریم، ۱۲ تا ۱۴ سوره تکویر، ۳۵ سوره توبه، ۵۴ سوره یس، ۹۰ سوره نمل، ۱۹ سوره احقاف، ۷۰ سوره زمر، ۲۷۲ سوره بقره، ۱۰ سوره نساء ، ۴۸ سوره زمر، و ۷۲ و ۹۸ سوره اسراء به مسئله تجسم اعمال تصریح و‌اشاره دارد.
نشانه‌گذاری بینی‌ها
یکی از حالات بی‌آبرویی و تحقیر شدن آدمی در قیامت، نشانه‌گذاری روی بینی هاست. خداوند در آیاتی چند بیان می‌کند که به منظور تحقیر و بی‌آبرو کردن تکذیب‌کنندگان و کافران، بینی‌هایشان را نشانه‌گذاری می‌کند. از جمله این آیات آیات ۱۰ و ۱۵ و ۱۶ سوره قلم است که در آن از وسم و نشانه‌گذاری روی بینی کافران به اسلام خبر می‌دهد. خداوند در این آیات روشن می‌سازد که در قیامت یکی از راه‌های شناسایی دشمنان پیامبر(ص) نشانه‌هایی است که روی بینی‌هایشان پدید می‌آید. (المیزان، ج ۱۹، ص ۳۷۲)
هدف از نشانه‌گذاری روی بینی بر اساس همین آیات، تحقیر و اهانت وخوارکردن دشمنان آن حضرت(ص) است تا روز قیامت در برابر همه هستی کوچکی خود را بفهمند و بدانند که بر خلاف بزرگی و فخری که در دنیا می‌فروختند و خود را برتر از مومنان می‌شمردند تا چه اندازه خوار و پست و حقیر بودند.
از نظر قرآن، کسانی که به این بدبختی در آخرت دچار می‌شوند کسانی هستند که دارای خصوصیات و صفاتی می‌باشند که بینی‌ای چون خرطوم فیل سزاوار آنها است.
از همین آیات می‌توان یازده خصوصیت و ویژگی برای خرطوم‌داران به دست آورد که عبارتند از: ۱- افترا به قرآن و افسانه خواندن آن؛ ۲- بخل ورزی ؛ ۳- بی‌مبالات ی در سوگند؛ ۴- تجاوزکاری؛ ۵- تکذیب قرآن؛ ۶- درشت خویی؛ ۷- تکذیب پیامبر(ص)؛ ۸- سخن چینی؛ ۹- عیب جویی؛ ۱۰- فرومایگی ؛ ۱۱- گناهکار بودن.
بنابراین خصوصیات یاد شده در انسان موجب می‌شود که در آخرت گرفتار تحقیر، بی‌آبرویی، فرومایگی و پستی با علامت و نشانه‌ای بر بینی چون بینی خرطوم فیل داشتن مواجه شود. در حقیقت از نظر قرآن، هر یک از این ویژگی‌های انسانی در دنیا موجب خواری و بی‌آبرویی و بی‌شخصیتی فرد می‌شود، ولی چون دنیا قابلیت این را ندارد تا باطن اعمال آدمی را نشان دهد، نمی‌تواند ببیند که با بخل‌ورزی یا عیب‌جویی و سخن‌چینی خود، برای خود خرطوم فیلی درست می‌کند.
بی گمان داستان پینوکیو که با هر دروغی، بینی‌اش دراز و بلند می‌شد، نمایشی از این حقیقت و باطن اعمال و رفتار زشت و ناپسند آدمی است. انسان‌هایی که به ظاهر با شخصیت هستند ولی اهل بخل و سخن‌چینی و بدگویی و بدکاری می‌باشند، اگر انسان چشم برزخی داشت می‌توانست ببیند که این افراد در حقیقت انسان‌های بی‌شخصیتی هستند که بر روی چهره‌شان به جای بینی، خرطوم فیل است. بر اساس آیه ۴۹ سوره کهف، قیامت تنها صحنه آشکار‌سازی اعمال آدمی است. به این معنا که انسان هر آنچه در دنیا انجام داده آنجا می‌یابد: و وجدوا ماعمِلوا حاضراً. بنابراین آنچه در قیامت از خرطوم به جای بینی در خود می‌یابد، همان سازه‌های خود در دنیاست؛ چرا که انسان شاکله خود را می‌سازد و شخصیت خود را می‌پروراند. شاکله انسانی، ترکیبی از اعیان ثابت آدمی در علم الهی و رفتار و اندیشه‌های اوست که هویت وماهیت او را می‌سازد. اینکه شیخ‌اشراق، سهرودی می‌گوید که انسان دارای ماهیت نیست به این معنا ست که همواره در حال شدن است و چون تا دم مرگ شکل و ماهیت ثابتی نیافته نمی‌توان از برای انسان ماهیتی تصور کرد، چرا که هر انسانی ماهیت خود را می‌سازد و شاکله وجودی خود را پدید می‌آورد. از این رو برای انسان «حد یقف» از دو سوی صعود و سقوط نیست و تا بی‌نهایت می‌تواند عروج یا سقوط کند.
نمونه‌های از تجسم اعمال
شیخ بهایى با توجه روایات زیادى که درباره تجسم اعمال آمده در کتاب «الاربعین» مى‏گوید: «الحق ان الموزون فى النشأه الاخرى هو نفس الاعمال لا صحائفها؛ «در روز قیامت در ترازوى اعمال عملى را که انسان انجام داده مى‏آورند نه صحیفه‏اى که رویش نوشته شده است»
در ادامه به برخی از روایات مربوط به تجسم‌اعمال اشاره می‌شود. این روایات می‌تواند سریره باطنی ما را برای خود ما آشکار سازد و چشم برزخی را به ما عنایت کند؛ چنانکه می‌تواند برای کسانی که می‌خواهند خواب‌های خود را تعبیر کنند از آن بهره گیرند، چرا که این تجسم اعمال را ما در عالم برزخ نیز این گونه می‌بینیم. بنابراین در اینجا با آوردن این روایات می‌خواهیم چشم برزخی خود را در همین دنیا باز کنیم و واقعیت اعمال و حقیقت رفتار خود را بدانیم و بشناسیم و به چهره واقعی خود که ساخته‌ایم و یا می‌سازیم توجه کنیم و از خود شرم و حیا کنیم پیش از آنکه در قیامت بی‌آبرو و خوار شویم از چهره و ماهیتی که برای خود ساخته‌ایم.
۱- محمد بن مسلم از امام باقر(ع) از معناى آیه «سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامه» (آل عمران، آیه ۱۸۰) سؤال مى‏کند، آن حضرت در پاسخ مى‏فرماید: «هیچ بنده‏اى نیست که از پرداختن زکات خوددارى کند مگر اینکه خداوند آن را روز قیامت مبدل به اژدهایى آتشین مى‏کند که طوق گردن او مى‏شود.» (تفسیر عیاشى۱ص۲۰۷)
۲- قیس بن عاصم یکى از صحابى مشهور پیامبر اکرم(ص) مى‏گوید: با جماعتى از «بنى تمیم» خدمت پیامبر اکرم رسیدم، عرض کردم: اى پیامبر خدا ما را موعظه کن، زیرا کار ما طورى است که از صحرا و بیابان‏ها عبور مى‏کنیم، پیامبر اکرم در پاسخ وى فرمود: «اى قیس! با عزت، ذلت است و با حیات، مرگ، و با دنیا آخرت، و هر چیزى حسابگرى دارد، و هر اجلى کتابى، اى قیس! تو همنشینى خواهى داشت که با تو دفن مى‏شود در حالى که او زنده است، و تو با او دفن مى‏شوى در حالى که تو مرده‏اى، اگر او گرامى باشد تو را گرامى مى‏دارد و اگر پست باشد تو را تسلیم مى‏کند. او فقط با تو محشور مى‏شود، تو نیز فقط با او، و تنها با او سؤال مى‏شوى، پس آن را صالح قرار ده، چرا که اگر صالح باشد موجب آرامش تو است و اگر فاسد باشد مایه وحشت تو است، و او عمل تو است!» (خصال صدوق، ابواب الثلاهًْ، ح ۹۳.
۳- «هنگامى که خداوند مؤمنى را روز قیامت محشور مى‏کند و از قبر برمى انگیزد یک مثال همراه او از قبر بیرون مى‏آید و جلو او مانند راهنما حرکت مى‏کند، هرگاه به چیزى که موجب هول و هراس مى‏شود برسد مى‏گوید نگران نباش و نترس، بشارت باد تو را به اینکه خوشحال و مورد کرامت خدا هستى و در پیشگاه خداوند محاسبه بسیار آسانى دارى. دستور مى‏دهد به این شخص که روانه بهشت شود. آن مثال و شبه همین طور در جلوى او حرکت مى‏کند و به او مى‏گوید: خدا تو را بیامرزد! تو کیستى که این همه مایه سرور و خوشبختى من و راهنماى من شدى؟ مى‏گوید: من همان سرورى هستم که بر دل برادر مؤمن وارد کرده بودی و اکنون خداوند از همان سرور مرا آفریده است.» ( مصابیح الانوار ۴۷/۱۴۹:۲)
۴- ابو بصیر از امام باقر یا امام صادق(ع) روایت مى‏کند: «هنگامى که بنده مؤمن مى‏میرد همراه او در قبر شش صورت وارد مى‏شود که یک صورت از همه زیباتر است... صورتى در طرف راست، صورتى در طرف چپ، صورتى در پیش رو و دیگرى در پشت سر و دیگرى در پایین پا و آن صورتى که از همه زیباتر است بالاى سر او قرار مى‏گیرد. و هر گاه عذابى از سمت راست آید صورت سمت راست مانع مى‏شود و همچنین از پنج جهت دیگر. صورتى که از همه زیباتر است خطاب به بقیه کرده و مى‏گوید: شما کیستید؟ خدا جزاى خیرتان دهد؟ صورت طرف راست مى‏گوید: من نمازم، و آن که دست چپ است مى‏گوید: من زکاتم، و آن که پیش او است مى‏گوید: روزه‏ام، و آن که پشت سر است مى‏گوید: حج و عمره‏ام، و آن که پایین پا است مى‏گوید: من نیکى هایى هستم که نسبت به برادرانت کردى. سپس آنها به آن صورت زیبا مى‏گویند: تو کیستى که از همه زیباترى؟ مى‏گوید: «أنا الولایه لآل محمد(ص)»، «من ولایت آل محمدم.» (بحار الانوار ۵۰/۲۳۵)
۵- از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمود: «هنگامى که مؤمن از قبرش خارج مى‏شود عمل او به صورت زیبایى در برابر او ظاهر مى‏شود و مى‏گوید: تو کیستى؟ به خدا سوگند من تو را شخصى صادقى مى‏بینم. او در جوابش مى‏گوید: من عمل تو هستم و او براى مؤمن نور و روشنایى و راهنما به سوى بهشت است.» (کنزالعمال ج۱۴ص ۳۸۹۶۳)
۶- از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: «هنگامى که میت در قبر گذارده مى‏شود، شخصى در برابر او آشکار و مجسم مى‏شود و به او مى‏گوید: اى انسان! ما سه چیز بودیم: یکى رزق تو بود که با پایان عمرت قطع شد و دیگرى خانواده‏ات بود که تو را گذاشتند و رفتند و من عمل تو هستم که با تو مانده‏ام، ولى من از هر سه براى تو کم ارزش‏تر بودم.» (فروع کافی، ج ۳ ، ص ۲۴۰ )
۷- در روایتى از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «هنگامى که من به معراج رفتم وارد بهشت شدم. بهشت زمین هموارى بود فرشتگانی دیدم که مشغول ساختمان بودند و گاهى از احداث ساختمان دست نگه مى‏داشتند. از آنها فلسفه این کار را سؤال کردم، گفتند: مصالح ما تمام مى‏شود و منتظر مصالح هستیم، گفتم: مصالح ساختمانى شما چیست؟ گفتند: تسبیحات اربعه (سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر). (وسایل الشیعه ، ج ۱۰، ص ۱۸۹)
۸- امام باقر(ع) طى حدیثى از رسول خدا(ص) نقل مى‏کند که آن حضرت فرمود:«هر کس یک «سبحان الله» بگوید خداوند برایش در بهشت یک درخت غرس مى‏کند و هر کس «الحمدلله» بگوید خداوند یک درخت برایش در بهشت مى‏کارد و هر کس «لا اله الا الله» بگوید خداوند یک درخت برایش در بهشت غرس مى‏کند و هر کس
«الله اکبر» بگوید خداوند نیز یک درخت در بهشت غرس مى‏کند. شخصى از قریش از رسول گرامى اسلام(ص) پرسید: بنابراین، ما باید در بهشت درختان زیادى داشته باشیم! حضرت فرمود: بله، ولکن مبادا آتشى بفرستید و تمام این درخت‏هاى غرس شده را بسوزانید. و این کلام خداوند عزو جل است که مى‏فرماید: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از خداوند و رسولش اطاعت کنید و اعمالتان را باطل نکنید.» (وسائل الشیعه ج ۵، ص ۱۸۶.