یخچال(گفت و شنود)
گفت: در تبلیغات انتخاباتی که گفته بودند سایه جنگ را از سر مردم برداشتهایم! ولی حالا که برعکس شده و آمریکاییها پشت سرهم رجز میخوانند و ناتوی عربی تشکیل میدهند و...!
گفتم: چه عرض کنم؟! احتمالا سایه جنگ را برداشتهاند ولی هنوز نمیدانند که باید آن را کجا بگذارند!
گفت: اعلام کرده بودند که ارابه تحریمها را شکستهایم و بقیه تحریمها را هم برمیداریم ولی نه فقط تحریمهای قبلی سر جایش هست، بلکه دهها تحریم دیگر هم بعد از انتخابات اضافه شده است.
گفتم: باز هم چه عرض کنم؟!
گفت: پس آنهمه وعدههای گل و بلبل که میدادند چه شد؟!
گفتم: چند نفر یک یخچال بزرگ را به طبقه هشتم یک ساختمان میبردند، در طبقه هفتم ایستادند استراحت کنند و یکی از آنها رفت که ببیند چند طبقه بالا آمدهاند و هنگام بازگشت گفت؛ یک خبر خوش و یک خبر بد. خبر خوش آنکه فقط یک طبقه باقی مانده و خبر بد اینکه ساختمان را اشتباه آمدهایم!