ایمان به ولايتفقيه ایمان به ولایت ائمه اطهار(ع)(زلال بصیرت)
در فرهنگ شيعه، واژه ولايت جايگاه ويژهاي دارد و به وفور در آيات و روايات با مسئله ولايت رو به رو ميشويم و اگر زماني مسئله ولايت كمرنگ شده بود، به بركت امام خميني(ره)، فرهنگ ولايتمداري در جامعه احيا و توجه مردم به آن جلب شد.
لزوم رفع ابهامهای مربوط به ولایت
ابهامهايي در مورد واژه ولایت در ذهن بسياري از افراد وجود دارد،اما گاه تقدسي كه مردم براي آن قائلند، سبب شده كمتر در مورد آن ابهامات سخني بر زبان برانند. به عنوان نمونه اينكه در بسياري از روايات قبولي همه اعمال و عبادات وابسته به پذيرش ولايت اميرالمؤمنين(ع) شده است و يا سالها عبادت در بين ركن و مقام و صفا و مروه بدون پذيرش ولايت اميرالمؤمنين(ع) بياثر تلقي شده است، چگونه قابل توجيه خواهد بود، در حالي كه به فرمايش خداوند متعال هركس ذرهاي كار خير انجام دهد، آن را در آخرت خواهد ديد؟
به نظر بنده اين مسئله ريشه در اصل اعتقادي عميق تري دارد که شايد بتوان آن را در داستان شيطان يافت، زماني كه حاضر نشد بر آدم سجده كند. شيطاني كه ششهزار سال خداوند را عبادت كرده بود، تنها به خاطر يك سجده نكردن بر آدم، مطرود درگاه الهي شد. البته اين هم جاي سؤال دارد كه چرا خداوند به واسطه خودداري از انجام يك كار از سوي شيطان، عبادت چندهزارساله او را ناديده گرفت؟
ايمان به خدا در صورتي كامل است كه فرد هم به خالقيت خدا، هم به ربوبيت تكويني و هم به ربوبيت تشريعي خدا ، ايمان داشته باشد، يعني فرد ايمان داشته باشد كه خداوند كسي است كه او را خلق كرده و روزي او را ميدهد و تنها اوست كه حق امر و نهي و قانونگذاري را دارد و در صورت عدم ايمان به يكي از اين موارد، در واقع به خداوند متعال مؤمن نخواهد بود.
طبق آيات الهي و نقل قولهايي كه از شيطان در قرآن آمده است، شيطان هم به خالقيت خدا و هم به ربوبيت تكويني وي و هم به معاد و قيامت ايمان داشته است و تنها اشكال اصلي در ايمان شيطان، عدم ايمان او به ربوبيت تشريعي خداوند بود و اينكه خداوند حق دارد امر و نهي و قانونگذاري كند، چون شيطان اولين دستور و امر خداوند را نپذيرفت و مشخص شد كه ربوبيت تشريعي خدا را قبول نداشته است.
لذا قرآن هم ميفرمايد «كان من الكافرين» يعني شيطان از اول و حتي زماني كه خدا را عبادت ميكرد، كافر بود ولي تاكنون زمينهاي براي او پيش نيامده بود تا عدم ايمان خود به ربوبيت تشريعي را ابراز كند و با سجده نكردن بر آدم مشخص شد كه از اول ايمان نداشته است.
ارتباط میان توحید و ولایت تشریعی
در ادوار و امتهاي مختلف، امتحاناتي از سوي خداوند متعال وجود داشته تا مشخص شود كه آيا افراد به ربوبيت تشريعي اعتقاد دارند يا خير، مظهر ايمان به ربوبيت تشريعي در امت اسلام، پذيرش ولايت حضرت علي(ع) است و علاوه بر اينكه امت، خالقيت و ربوبيت تكويني خداوند را قبول دارند، امتحان ميشوند که آيا اين امر خداوند متعال كه فرد جواني را به عنوان ولي و رهبر مردم معرفي كرده است، قبول ميكنند و يا پذيرش آن برايشان سنگين است و به اين صورت مشخص شود كه تا چه ميزان به ربوبيت تشريعي خداوند ايمان داشته و امر خدا را مطاع ميدانند، که در صورت نپذيرفتن امر خداوند، در واقع ايمان ندارند و يا به عبارت ديگر، ايمانشان مانند ايمان ابليس است. از اين روست كه گاه در روايتهاي مختلف تعبيرهاي غلاظ و شدادي در مورد كساني به كار رفته است كه ولايت علي(ع) را نپذيرفته اند، چرا كه عدم پذيرش ولايت حضرت علي(ع) با علم بهاينکه از سوي خدا مشخص شده است، ناشي از عدم اعتقاد آنها به ربوبيت تشريعي خداوند است كه هرچند نماز و روزه و حج و... به جاي آورند.
البته منظور از كفر در اينجا، معناي فقهي آن نيست، طبق فرمايش قرآن حتي اگر كسي همه احكام اسلام به جز يكي از آنها را بپذيرد، حقيقتا كافر است، اما نه به معناي اينكه نجس باشد و احكام فقهي كافر بر او بار شود، بلكه كفر در برابر ايمان، مراد است و نه كفر در برابر اسلام.
روايات ديگري مانند حديث سلسله الذهب نيز مؤيد همين معناست، چرا كه حضرت رضا(ع) پس از اينكه توحيد را به عنوان حصن الهي معرفي ميكنند، پذيرش ولايت خود را به عنوان شرط قرار گرفتن در اين حصن ميدانند. لذا هرچند ظاهرا توحيد با پذيرش ولايت امام رضا(ع) ارتباطي ندارد، اما با دقت در اين نكته كه توحيد و ايمان به خدا بدون ايمان به ربوبيت تشريعي خداوند بيمعناست و پذيرش ولايت امام رضا(ع) به معناي ايمان به ربوبيت تشريعي خداوند است، مشخص ميشود ارتباط كاملي بين توحيد و ولايت ايشان وجود دارد.
لزوم ايمان به ربوبيت تشريعي خداوند
اگر افرادي به واسطه شعارهاي حقوق بشري امروز كه از كرامت انساني دم ميزند، قائل شوند كه نبايد فرد زاني و سارق و... را حد شرعي زد، چرا كه توهين به كرامت انسان است، در واقع به ربوبيت تشريعي خداوند اعتقاد ندارند.
عدهاي از افراد احكام جزائي اسلام را مربوط به دورانهاي پيشين دانسته، ماهيت بشر مدرن امروز را متفاوت با ماهيت بشر دوره قبل از مدرنيته ميدانند، امروزه شاهد هستيم كساني كه از خانواده اهل علم بوده و حتي خودشان هم سالها در حوزه تحصيل كردهاند، معتقد شدهاند كه احكام جزائي اسلام در عصر مدرن قابليت اجرا ندارد، اما احكام عبادي فردي مانند نماز و روزه و... اشكالي نداشته و ميتواند رعايت شود. اين نوع اعتقاد، همان كفر باطني است و ايمان اين افراد مانند ايمان ابليس است.
در واقع ولايت، ايمان واقعي افراد را مشخص ميكند، به فرض، اگر ما در زمان حضرت علي(ع) حضور داشتيم و در يكي از شهرهايي زندگي ميكرديم كه آن حضرت، فرماندار و يا نمايندهاي براي آنجا مشخص ميكردند، به حكم عقل بايد به حرف نماينده آن حضرت به عنوان حاكم عمل ميكرديم. چرا كه رد كردن سخن فرماندارعلي(ع) در واقع ناديده گرفتن حكم حضرت علي(ع) است. لذا اگر كسي بگويد من از ائمه(ع) اطاعت ميكنم، اما از نماينده آنها خير، ايمان او هم مانند ايمان ابليس خواهد بود.
همينطور اگر امام معصوم(ع) شخصي را براي بعد از خود و يا زمان عدم حضورش براي حكومت معرفي كرد، پيروي از او در واقع اطاعت از امام معصوم(ع) است و رد كردن او در واقع رد كردن امام معصوم است.
براساس توقيع شریف امام عصر(عج) اينكه حضرت، رد بر فقها را در حد شرك بالله ميدانند، كاملا منطقي و واضح است، چرا كه اگر كسي حكم فقيهي را كه ائمه(ع) آدرس او را دادهاند، رد كند، گويا سخن ائمه(ع) را رد كرده است و هركس سخن ائمه(ع) كه از سوي خداوند تعيين شدهاند را رد كند، در ايمانش به ربوبيت تشريعي خداوند دچار مشكل است و در واقع براي پذيرش حكومت به منبعي غير از خداوند متعال رجوع كرده است كه همان معناي شرك است.
ايمان به ولايتفقيه در واقع همان ايمان به ولايت ائمه اطهار(ع) است، چرا كه رجوع به فقيه تنها با سفارش و امر ائمه(ع) انجام شده است، وگرنه فقها در ذات خود داراي ويژگي تكويني خاصي نيستند كه سبب ولي شدن آنها شده باشد.
عدم ايمان واقعي نسبت به ولايتفقيه در بسياري از مردم از روي قصور است، البته يكي از علل اصلي اين امر بعد از گذشت 35 سال از تشكيل نظام اسلامي، كمكاري و سستي ما بوده است كه آنگونه كه بايد مسئله ولايتفقيه را تبيين نكردهايم كه طبق فرمايش معصومين(ع)، مخالفت با ولايتفقيه در حد شرك بالله است و خدا نكند كه اين كم كاري ما به خاطر منافع شخصي مان بوده باشد!
آشنا كردن مردم با مسئله ولايتفقيه يكي از مقدسترين كارهاست، بسياري از ما در اين 35 سال غفلت كرديم، بهگونهاي كه بايد فتنهاي مانند فتنه 88 پيدا شود و شوكي به جامعه وارد شود تا عدهاي به خود بيايند و بفهمند جايگاه ولايتفقيه كجاست.
اگر ولايتفقيه نباشد، همه دين در كشور و حتي جهان مورد تهاجم قرار ميگيرد همانطور که در فتنه 88 ديديم كساني به ميدان آمدند و فتنه گرداني كردند كه حتي به امام حسين(ع) كه غير مسلمانان نيز به ايشان جسارت نميكنند، توهين كردند. لذا اگر ما در اين زمينه كوتاهي كرديم، بايد استغفار كرده و در صدد جبران برآييم.
بیانات آيتالله مصباح يزدي (دام ظله) در دیدار با جمعی از طلاب حوزه علميه؛ قم؛ 15/1/92
زلال بصیرت روزهای پنجشنبه منتشر میشود.