اشتراکات انسانی یا گرایشات ضد اسلامی؟!(اخبار ادبی و هنری)
در برنامه «راز»(که یکی از برنامههای قابل تامل رسانه ملی به شمار میآید) چهارشنبه 24 خرداد، رضا میرکریمی به عنوان میهمان برنامه ضمن ارائه تحلیل جامع از نقاط قوت و ضعف موقعیت کنونی سینمای ایران در جهان، با ارزیابی وضعیت کشور و انقلاب و نظام ما در جهان به عنوان اقلیت و ذکر آداب و آیین تعامل این اقلیت با اکثریت مردم جهان و دیگر سرزمینها گفت: «... باید روی اشتراکات کار کنیم ... مثلاً فیلمها و آثاری که روی اشتراکات کار میکنند مثلاً درباره مسائل انسانی کار میکنند...»
میرکریمی توضیح نداد در حالی که 90 درصد آثار تولیدی این سینما(به خصوص فیلمهایی که در جشنوارههای خارجی و برای مخاطب دیگر سرزمینها به نمایش درآمده و میآیند) سرشار از مایههای غیر انسانی و ضد اخلاقی، زشت و نازیبا بوده و اساسا در جستوجوی چنین اشتراکاتی با نگاه حاکم بر جشنوارههای یاد شده هستند، چگونه در میان آنها میتوان به اشتراکات انسانی اندیشید؟!
این درحالی است که حتی کارشناسان و منتقدان همان جشنوارهها هم بعضا نتوانستهاند، فیلمهای یاد شده را تحمل کرده و در وصف نمونههای اخیرتر(که از قضا برای یافتن زبان مشترک اخیرا طی فستیوالهایی در کلن و برلین نمایش داده شدند) آنها را «تلخ و پردرد، پر از فاجعه خانوادگی و با پایان مصیبت و ماتم» توصیف کرده یا «تیره، ناامید کننده، ملال انگیز و خشن و مازوخیستی» دانستند!
سال گذشته نیز در حین برگزاری جشنواره فیلم فجر یکی از نویسندگان بیبیسی، در تفسیری درباره این سینما نوشت: «..اگر سینمای هر کشور را آینه روحیه ملتاش بدانیم، آن وقت باید گفت چیزهایی که این روزها فیلمهای ایرانی به ما میگویند نه تنها امیدوارکننده نیست، بلکه بسیار نگرانکننده مینماید. فیلمهای ایرانی... آثاری شدهاند مملو از پرخاش و خشونت، هیستری و دیگرستیزی و رسوخ نابسامانی در تمام وجوه زندگی. ایرانی که در این فیلمها میبینیم ایرانی است که در آن خشت روی خشت بند نمیشود و به هیچچیز و هیچ کس نمیتوان اعتماد کرد...»
در زمستان 1393 و پس از برگزاری سیوسومین جشنواره فیلم فجر نیز منتقد نشریه گاردین قلم به انتقاد از فیلمهای ایرانی نمایش داده شده در جشنواره فوق گشود و نوشت: «...طلاق، سقط جنین، خیانت، تجملگرایی اصلیترین تم جشنواره فیلم فجر امسال را تشکیل دادند و میتوان گفت فیلمهای امسال از ضعیفترین فیلمهای چند سال اخیر به حساب میآیند...»
آیا این همان صفاتی است که سینمای ما بایستی با مخاطب خارجی به اشتراک بگذارد. فراموش نمیکنیم علیرغم آثار ارزشمند جناب میرکریمی، اما آخرین فیلم ایشان (به نام «دختر») متاسفانه به همین دست از اشتراکات رسیده و تحت لوای مثلا آزادیبخشی از دختران این جامعه در فضایی نه چندان ایرانی- اسلامی، اما براساس کلیشههای شعاری فیلمهای غربی، همچنان فرد خشن و غیرمنطقی در رفتار با دخترش، ریش دارد و مقابل دوربین وضو میگیرد و نماز میخواند! اما مردی که منطقی است و تعامل آزادی با دختر خود دارد، بدون ریش بود و از تظاهرات مذهبی نیز اثری بروز نمیدهد!!!
به یاد توصیه برژینسکی(مشاور امنیت جیمی کارتر، رئیسجمهوری اسبق آمریکا) میافتیم که در سال 2007 و در روزنامه «واشنگتن پست» در مقالهای تحت عنوان «این پارانویا را متوقف کنید» نوشت: برنامهها و فیلمهایی که در آن افراد خشونتطلب با چهرههای «ریشدار» به عنوان افراد شرور نمایش داده میشوند، اثرات عمومی آن تقویت احساس خطر ناشناخته اما مخفی است ... در سریالهای تلویزیونی و فیلمها، شخصیتهای اهریمنی با قیافه و چهرههای اسلامی که گاهی با وضعیت ظاهری مذهبی، برجسته میگردند، نشان داده میشوند که از اضطراب و نگرانی افکار عمومی بهرهبرداری کرده و ترس از اسلام را برمیانگیزد...»