امنیتِ نشانه رفته(نگاه)
محمدهادی صحرایی
«دهه شصت دهه افتخارات بزرگ است. دهه تحمیل سختترین تحریمهاست. دهه بروز و ظهور خشنترین تروریسم علیه مردم است. در دهه شصت ملت ایران مظلوم واقع شد و دهه شصت یک دهه مظلوم است. دهه آزمونهای بزرگ و تجربههای بزرگ است. دهه جنگ تحمیلی است. دهه مبارزه با تجزیه طلبی است. دهه پیروزی جوانان بر همه این مشکلات است. دهه پیروزیهای بزرگ...»
این سخنان آرامش بخش هفته پیش رهبر عزیز در جوار مرقد رهبر فقید انقلابمان است. سخنانی که در نهایت سادگی واقعیات مهم تاریخی را نشانگر است. شاید نیاز باشد یک بار دیگر آن سخنان را مرور کرد و با دقتی بیشتر آن را شنید. و پرسید چه لزومی دارد که امام امت به دفاع از دهه اول انقلاب اسلامی بپردازد و در خیل بیعت کنندگان با امامین انقلاب، تاریخ شفاهی سه چهار دهه قبل را بازخوانی کند؟ چه خطری در کمین است که ضرورت ایجاب میکند باوجود هزاران منبر وعظ و تریبون تدریس و هزاران استاد مجرب حوزه و دانشگاهی که عمدتاً تنها سخنرانی و تدریس میکنند و در قبال اتفاقات جامعه سکوت، شخص اول مملکت نیاز بداند که خود بیاید و گرد فراموشی از چهره تاریخ مظلوم انقلاب اسلامی برگیرد. چه اتفاقی ممکن است در حال رخ دادن باشد که رهبر فرهیخته را وادارد که بیاید و غبار غربت از چهره مبارک 17 هزار شهید باشرف و مظلوم ترور بردارد و صریح بگوید کهای مردم «مبادا جای جلاد و شهید عوض شود.»
کمتر از یک ماه پیش بود که هم ایشان در دانشگاه امام حسین علیهالسلام فرمودند «هدف دشمن در کوتاه مدت برهم زدن امنیت کشور است.» امنیتی که در روزگار کنونی کیمیای کشورهاست. و مادر پیشرفت و مهد شکوفایی است. امنیتی که دستاورد رشادتهای خیرهکننده پهلوانان جوانمرد است. چه مرزداران غیور وطن و چه مدافعان سلحشور حرم. آنان که مرگ را به بازی گرفتهاند و در قاموسشان ترسیدن نیست. دشمن دشمن است و هرکس که امنیتِ اعتقاد و خاک و خانه را به خطر بیندازد، دژخیم است و سینه اش دریدنی. دشمن دشمن است و از او دوستی برنیاید اگرچه خنده نیرنگ برلب نشانده و دست فریب به پیش گرفته است و خیل بزدلان گرداگرد او. دشمن دشمن است اگرچه غافلانی او را از دوست بازنشناسند و از اول انقلاب تاکنون همیشه هزینه سازش ذلت بار و تحقیرآمیزشان بیش از چالش عزتمندانه مردم با دشمنان بوده است.
تجربه میگوید که هرگاه دولتی خط سازش با دشمن را گرفته است ایران را در خطر حمله و تهدید و تجاوز قرار داده و سایه جنگ بر سر کشور گسترانده است. شاید اگربه جای دولت بازرگان دولتی انقلابی برسرکار بود، تجزیه طلبان به فکر جداکردن سفره نمیافتادند و شاید اگر به جای دولت بنی صدر رئیسجمهوری انقلابی برسرکار بود هیچگاه قلاده دریدهای چون صدام به فکر تجاوز نمیافتاد و همینگونه است تجدید حیات خمپاره اندازها و ترورها و تهدیدهای دهه هفتاد و نیمه اول هشتاد و اکنون نیز درسهایی دارد که گفتنی و شنیدنی است. اعتقادات و تجربه و تاریخ ثابت نمودهاند که چرخ امور برسازش با قلدران نخواهدچرخید و اشک کباب باعث طغیان آتش است. اگر نمایش اقتدارسرهنگها و سرداران و امیران و بسیجیان جان برکف با شهرهای دشمن کورکن موشکی و شعارهای به واقعیت رسیده و مدافعان غیور و نجیب و مظلوم حرم نبودند و اگر اداره همه امور به دست آنانکه آلمان و ژاپن دست بسته را الگو میدانستند و ... بود، اکنون کدخدای دیوانه، به برج سفید آزادی مردم پرچم سیاه داعشی کشیده بود.
چهارشنبه عبرت آموز گذشته 5 تروریست جلاد و تکفیری با حمله به مرقد امام و مجلس مردم، 17روزه دار بیگناه را به شهادت رساندند و 42 نفر دیگر را زخمی کردند و تو ای تاریخ؛ ماجرای نیمروز خونین ما را به خاطر بسپار که در آینده کسانی برای کسب رأی و کرسی، جای جلاد و شهید را عوض نکنند. ای تاریخ گواهی بده که پاسداران خمینی تا پای جان پای این انقلاب مقدس ماندند و دیگران رفتند. گواهی بده که هنوز هم سرنوشت مقلدان خمینی جز شهادت نیست. گواهی بده که مؤمنین به انقلاب اسلامی مظلوم ایران، از قبل انقلاب و بدو انقلاب و حین انقلابشان که تاکنون و تا انقلاب مهدی (عجل الله تعالی فرجه) باقی است، برسر عهد خود با خمینی و خامنهای ماندند و بازی روزگار و چرخش افکار و چرب و شیرین دوران، راه راست را از آنان نپوشاند و راه حق را از ایران تا کشمیر و افغانستان و عراق و شام و بحرین و یمن و لبنان و فلسطین و نیجریه شناختند و شناساندند که راه خدا استقامت میخواهد و استعانت از او.
آنان که جرمشان این بود که خدا خدا میکردند و بر آن ثابت قدم ماندند همان انقلابیونی هستند که عقلانیت واقعی را به معاصران آموختند. که عقلانیت در دفاع هوشمندانه است و بیتدبیری در اعتماد منفعلانه به دشمن بدعهد و کدخدای بدذات. شاید اگر فضای فکری جامعه تا این حد توسط رسانههای زنجیرهای و تریبونهای وابسته سمپاشی نشده بود هیچگاه نوبت به توضیح این بدیهیات نمیرسید. ولی چه میشود کرد وقتی که امنیت در دست سیاستبازان به بازی گرفته میشود. اگرچه نفوذ 5 تروریست در میان80 میلیون ایرانی و ترقه بازی و انتحار و هلاکتشان طی چند ساعت، عملیات قابلی نیست ولی نفوذ موشهای صهیونیستی به بیشه شیران، به همین اندازه هم قابل قبول نیست. چه ضعفی در میان ما دیدهاند که اینچنین به فکر ماجراجویی افتادهاند؟ عبرت آن است که برای مسئولیتهای بزرگ باید بزرگان با تجربه و جدی، گمارده شوند و امنیتی که دائماً در نشانه دشمن نشسته است جای سخنان شاعرانه و نگیر و نبند نیست.
این تجربه است که وقتی دشمنی چنین دیوانه داریم که حتی به دوست و دشمن خودشان هم رحم نمیکنند و در فاشگویی این دشمنی ابایی ندارند، چرا اینهمه در شیپور تفرقه دمیده میشود؟ چرا پاسخ عربدههای دشمن را با تحقیر دوست میدهند؟ توصیه اخیر رهبر معظم در مرقد مطهر بر بکارگیری نیروهای کارکن، فعال و پایکار، جدی است. خطر دشمن در کمین نشسته جدی است. قصد دشمنان در به هم زدن امنیت مثال زدنی ما جدی است. تجربه نیمروز چهارشنبه تلنگری جدی است. اهم و مهم کردن امور جدی است. نشانی غلط ندادن و جوانمرد بودن جدی است و... و نیاز کابینه به تعمیر و ترمیم جدی است. شاید نیاز باشد به جای گفتار درمانی و گرفتار شدن در عناوین خودخوانده دیپلماتیک و محبوس شدن در دنیای مجازی، تحرک جدی در تشکیل و تقویت جبهه جدید جهانی ضدتروریسم شکل گیرد. شأن و شخصیت ایران اسلامی اجلّ از آن است که کشورهای کوچک منطقه با شجاعت بخواهند خود را از چنبره نظام سلطه رها کنند و گروهی بخواهند مردمشان را به سلطه دشمن درآورند.
شاید زمان آن باشد کسانی که که طعنه بر نظامیان و امنیتیها میزنند، نظر عوض کنند و توبه کنند و آنها که دائماً در حال دیوار کشی حزبی و سیاسی در اذهان مردمند، از این دروغ توبه کنند. امروز کشور برای پیشرفت و رسیدن به قلهها، بیش از هرچیز به وحدت و آرامش و اقتدار احتیاج دارد و به گفته رهبرمعظم از مسئولین نظام باید صدا و حرف واحدِ قوی شنیده شود. حادثه تلخ چهارشنبه اگرچه با مهارت پاسداران امنیت، جمع و جور شد ولی هشداری بود برای همه مسئولان و آحاد مردم که بدانند به گفته امیرالمؤمنین«مَن نامَ لَم یُنَم عَنه» اگر خوابیدیم دشمن نمیخوابد و مترصد و در کمین است که زهر و مرض خود بریزد. چهارشنبه بیدارباشی است به آنها که به اشتباه خرده میگیرند که سوریه و عراق به ما چه؟ پاسخ درست این سؤال این است که اگر ما در سوریه نجنگیم باید در کرمانشاه و همدان با تکفیریها بجنگیم و اکنون در تهران.
واقعیت آن است که جلادان داعشی چهارشنبه خونین تهران برادران منافقین دهه شصتاند که امروز گِرد سفره آمریکایی عربستان نشستهاند و هدف مشترکشان ایجاد ناامنی در کشور با محاسبه حرفهای نسنجیده برخی مسئولان است. اکنون آنهاکه مطامع زودگذر سیاسی آنها را به آلزایمر مبتلا نمود و پا برعقل و تاریخ گذاردند و از مجازات منافقان سفاک خرده گرفتند، بگویند که نظام و مردم باید با این جانیانی که خونخواران تاریخ را روسفید کردهاند چه باید میکردند؟ آنها که دائماً بر برادران مجاهد و جان برکف خود چنگ میکشند بگویند که اگر خدای نخواسته پاسداران و امنیتیها در مجلس نبودند چه اتفاقی میافتاد؟ و از این قبیل سؤالاتی که غافلان باید به آن برسند. حقیقت این است که پاسداران انقلاب اسلامی و سربازان گمنام امام عصر سرافرازان تاریخند و آیندگان در مورد آنها متواضعانه و با احترام قضاوت خواهند کرد و ناشکران و ناسپاسان را با ملامتی تأسفبار یادخواهد نمود.