نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
پرداخت حقوقهای نجومی هم برخورد ساختاری با فساد بود؟!
آفتاب یزد در سرمقاله خود به قلم مدیر مسئول به گمانهزنی درباره انتخاب محسن هاشمی به عنوان شهردار تهران واکنش نشان داد و مخالفت شدید خود با این موضوع را ابراز کرد.
سرویس سیاسی ـ
این روزنامه نوشت: «متاسفانه باید اذعان نمود که در همین شروع کار و پس از اعلام نتایج برخی بحثهای انحرافی مطرح و بعضی رسانهها و افراد بداخلاقیهایی را شروع نمودهاند. نمونه بارز و روشن آن شورای شهر تهران و انتخاب شهردار پایتخت است. سوگمندانه از روز شنبه برخی چهرههای کارگزارانی به همراه رسانههای شان شروع به مطرح کردن اسامی به عنوان گزینههای شهرداری پایتخت نمودهاند که باعث تاسف است. محسن هاشمی رفسنجانی بیتردید مدیری شایسته و دارای کارنامه روشن و قابل دفاع است اما اینکه بناست او را از شورای شهر به شهرداری ببرند محل تامل و تردید جدی است. به هر حال مردمی که به فرزند ارشد آیتالله، رای مثبت دادهاند هدف شان ایفای نقش وی در شورا بوده نه شهرداری. این عمل اگر از سوی اصلاحطلبان رخ دهد یقینا بیحرمتی به آرای مردمی است که به لیست امید رای دادند. ضمن آنکه از منظر سیاسی نیز این اقدام احتمالی توجیهی ندارد».
در بخش دیگری از این یادداشت آمده است: «مگر قحط الرجال است؟ خوشبختانه در میان جریان چپ، چهرههای مورد تایید مردم و شایسته کم نیستند و اصلاحطلبان فاتح، میتوانند از میان آنان شهردار را برگزینند».
در این یادداشت تصریح شده است: «اگرچه روز گذشته محسنهاشمی طرح این بحثها از سوی برخی رسانهها و اشخاص را انحرافی دانسته اما نشانههای خوبی مخابره نمیگردد. فیالمثل در انتخابات هیئت رئیسه اعضای منتخب شورای شهر تهران اثری از فرزند آیتالله نیست و همین نکته این گمانه را جدی کرده که اصلاحطلبان بنا دارند او را در راس شهرداری بگمارند. از سوی دیگر رسانههای کارگزارانی و دبیر کل این حزب هنوز نتایج انتخابات اعلام نشده بود، یک پا ایستاده بودند و نام هاشمی را به عنوان شهردار مطرح مینمودند. چنین رفتارهایی در جامعه فیدبک زشت و ناپسندی دارد و این شائبه را ایجاد میکند که اصلاحطلبان پس از پایان یک جنگ تمام عیار اکنون به جان هم افتادهاند و در حال تقسیم غنائم هستند».
آفتاب یزد همچنین خاطرنشان کرد: «امیدواریم هرچه زودتر این غائله خاتمه یابد و جریان چپ در یک فضای آرام به دور از فشارهای سیاسی خاص دست به انتخاب اصلح و هدفمند بزند. اگر چنین نشود اصلاحطلبان نباید گلهمند باشند چند صباحی دیگر مردم از آنان ناامید شوند و دیگر پای صندوق رای نیایند. دو سال دیگر موسم انتخابات مجلس شورای اسلامی است لذا مبادا آن روز سرافکنده باشیم و رویمان نشود مردم را تشویق به رای به لیست امید نماییم».
دولت در سایه و نمایی دیگر از احترام مدعیان اصلاحات به منتقدان
روزنامه ایران در سرمقاله خود به دعوت رئیسجمهور از همگان و بهویژه مخالفان و منتقدان به همکاری پرداخت و نوشت: «این سخن روحانی در حقیقت صحه گذاشتن بر ایده «دولت در سایه» است که در ادبیات سیاسی جهان مفهوم رایجی است. «دولت در سایه» به گروهی اطلاق میشود که منتقد دولت مستقر و مترصد استفاده از فرصت برای تشکیل دولت بعدی هستند».
ایران در این یادداشت از نبود دولت در سایه ابراز تأسف کرد و افزود: «متأسفانه با گذشت بیش از 100 سال از انقلاب مشروطه و ورود مدرنیته به ایران، هنوز این اصل که خود را در قالب دولت در سایه نشان میدهد در ایران جا نیفتاده است».
گرچه نویسنده خود را موافق و معتقد به دولت در سایه نمایش میدهد اما در بخش دیگری از این یادداشت منظور غیر حرفهای خود از دولت در سایه را نمایان کرده است. ایران نوشت: «همان طور که از روحانی انتظار میرود حق حیات سیاسی جناح منتقد را به رسمیت بشناسد، از منتقدان و مخالفان هم انتظار میرود که رأی و نظر اکثریت را بپذیرند. خود را دانای کل و حق مطلق ندانند و بخصوص در مسائل کلانتر و ملی در کنار دولت مستقر باشند. متأسفانه در این چند روز که نتیجه انتخابات اعلام شده، برخی ناکامان انتخابات در بیانیهها و مواضع، خود را نماینده 16 میلیون رأی دهنده به خود میخوانند و میگویند ما مطالبات آنها را دنبال میکنیم. این نامزدهای محترم اما هیچ توجهی به 23 میلیون رأی دهنده به آقای روحانی ندارند و نمیخواهند آنها را ببینند. این اپوزیسیون، اپوزیسیونی نیست که به مرزهای حقوق قانونی خود قانع باشد و از همین ابتدا اصطلاحاً دنبال زدن زیر میز است. این رفتار قطعاً کمکی به ایده تشکیل دولت در سایه نمیکند و به جای تقویت همکاری شکافها را افزایش میدهد».
جالب است که نویسنده دولت در سایه را منتقد دولت مستقر میداند اما حق نمایندگی رأی دهندگان به خود پیگیری مطالبات آنان را از حقوق دولت در سایه نمیداند! این نوع تحلیل نمایانگر شعارهای غیر واقعی و توخالی مدعیان اصلاحات در احترام به نقد و منتقدان است.
البته روزنامه آرمان دیدگاه متفاوتی داشت. این روزنامه در یادداشتی نوشت: «اگر پیروزی دکتر روحانی ۲۴میلیونی است پیروزی رقیب اصلی او هم ۱۶ میلیونی است. از این رو، اعتباری که ملت ایران در ۲۹ اردیبهشت ۹۶ به حجتالاسلام رئیسی اعطا کرد، کمتر از اعتبار یک رئیسجمهور نیست. آقای رئیسی باید قدر این اعتبار را بداند و آستین همت را بالا بزند و به ایجاد یک جریان اصیل، متدین و خردگرا در طیف مدعی اصولگرایی بپردازد. هم اینک، خط اعتباری ۱۶ میلیونی ملت ایران در دست ایشان است».
برجام یک چه گلی به سر مملکت زد که از برجامهای بعدی سخن میگویید؟
«عبارت دروغ را چنان بزرگ بگو که خودت هم باور کنی»؛ حکایت حال و روز این روزهای روزنامههای زنجیرهای است که پس از ماهها دستاورد سازی برای برجام بیثمر و کسب رای مردم با انواع ترفندها و فریبها و تهمتها، گویا خودشان نیز این دستاوردسازیهای دروغین برای برجام را باور کرده اند! آنان وقیحانه از لزوم رایزنیهای داخلی برای «مذاکره» در «سایر حوزه ها» سخن میگویند.
روزنامه اجارهای بهار در سرمقاله خود با عنوان «روزه سکوت دلواپسان» نوشت: «گفتند ترامپ که بیاید برجام را پاره میکند، اندکی گذشت گفتند با آمدن ترامپ دیگر نمیشود برجام را به عنوان یک دستاورد دانست، باز هم زمان گذشت و گفتند دونالد ترامپ فرمان رئیسجمهوری را برای ادامه یافتن لغو تحریمهای دولت ایالات متحده تمدید نخواهد کرد. اکنون هم برجام پاره نشده است و هم آن فرمان ادامه لغو تحریمها با امضای ترامپ تمدید شده است... به نظر میرسد که روحانی و تیم سیاست خارجی همراه او امروز با حمایت قاطعی که از سوی ملت ایران با آن مواجه است میبایست بیتوجه به مزاحمتهای این اقلیت افراطی که جز تحریم در کارنامه اش مشاهده نمیشود رایزنیهای داخلی را برای یافتن راهی برای شروع مذاکرات در سایر حوزهها آغاز کند و با حمایت تمامی ارکان نظام به دنبال توافقات «برد - برد» دیگری در سایر حوزههای اختلافی بین ایران و غرب باشد...»
روزنامههای زنجیرهای گویا تحریف، تقطیع و سانسور واقعیت را نتیجه بخش دیدهاند که همچنان به آن ممارست دارند.
به مدعیان اصلاحات لازم است یادآوری شود که تنها طی چندماه گذشته 51 تحریم دیگر به تحریمهای آمریکا علیه کشورمان اضافه شده است. ظریف وزیر امور خارجه نیز به صراحت اعلام کرد که آمریکا بارها روح و متن برجام را نقض کرده است. عراقچی هم گفته بود تحریمها روی کاغذ رفع شده است. سیف رئیس کل بانک مرکزی نیز تصریح کرد: «برجام تقریبا هیچ دستاوردی برای ایران نداشته است». همچنین عراقچی، رئیسستاد اجرایی برجام نیز گفته بود: «کلیه تحریمها مطابق برجام روی کاغذ لغو شده است» به همین قرار صالحی و جهانگیری نیز مواضعی مشابه داشته و به خسارتهای ایران در برجام اشاره کرده بودند.
مرداد 95 نیز «علی طیبنیا» وزیر اقتصاد دولت یازدهم در حاشیه جلسه هیئت دولت گفت: «برای ارتباط با بانکهای بزرگ جهانی دچار مشکل هستیم و آنها با ما کار جدی نمیکنند. انتظار ما این بود که بعد از برجام ما بتوانیم با بانکهای بزرگ هم کار کنیم اما به دلایل مختلف ما هنوز نتوانستهایم با این بانکها کار کنیم».
ظریف همچنین در حاشیه سفر به آمریکا- در روزهای پایانی شهریورماه 95- در شورای روابط خارجی آمریکا گفت: «8 ماه پس از اجرای برجام، به خاطر مجازاتهای آمریکا، هیچ یک از بانکهای بزرگ اروپایی کار با ایران را شروع نکرده است».
از سوی دیگر اجماع 4 کشور عربی و آمریکا با محوریت عربستان برای ایجاد ناتوی عربی جهت مقابله نظامی با کشورمان، انعقاد بیسابقهترین قرارداد نظامی تاریخ میان عربستان و آمریکا با هدف انزوای ایران، تندترین و کم سابقهترین توهینها و تهدیدهای ترامپ علیه کشورمان را نیز ظاهرا باید از ثمرات توافق برد- برد به حساب آورد.
با این شرایط و در حالیکه برجام غیر قابل اعتماد بودن آمریکا را تمام و کمال اثبات کرد، آیا منطقی است که بر شروع مذاکرات در سایر حوزهها تأکید کنیم؟
اتهامزنی جدید زنجیرهایها در حمایت از دولت
پس از اعلام نتایج انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری، روزنامههای زنجیرهای در اقدامی هماهنگ و بدون دیدن نزدیک 16 میلیون رای منفی به حسن روحانی رئیسجمهور منتخب به اتهام زنی به منتقدین و مخالفان ادامه میدهند.
در تازهترین نمونه از این دست اتهام زنیها روزنامه زنجیرهای شرق منتقدین دولت را به افراط گرایی دینی که در منطقه لانه کرده و داعش نمونه عیان این نوع افراط گرایی است متهم کرد و نوشت: «بنیادگرایی و افراطگرایی باعث بهوجودآمدن مشکلات زیادی برای مسلمانان شده است؛ ازدستدادن امید به آینده، نبودن عدالت اجتماعی و توسعهنيافتگي علاوه بر صدها هزار کشته و مجروح، برخی از پیامدهای این تندروی مذهبی برای مردم مسلمان خاورمیانه بوده است. دوری از عقلانیت، گفتوگونکردن رهبران مذهبی و دخالت کشورهای غربی، از جدیترین عوامل این اتفاق هستند. شخص رئیسجمهور و کابینه ایشان تواناییهای زیادی برای از بین بردن این سه عامل یادشده دارند».
فارغ از اینکه نویسنده کوشیده است ظاهر بینالمللی به تحلیل خود دهد و از حسن روحانی بخواهد افراط گرایی را در منطقه از میان بردارد ولی با تاکید بر اینکه پایه دولت یازدهم و دوازدهم بر عقلانیت شیعی استوار است، تلاش دارد نشان دهد که دولتهای پیش از دولت یازدهم این گونه نبودهاند و روحانی با پیروزی خود گویی بر داعش پیروز شده است!
توهین به منتقدان از رئیسقوه مجریه در دولت یازدهم به بدنه این دولت و از بدنه نیز به روزنامههای حامی تسری پیدا کرده است و مشخص نیست در چهار سال آینده چه برخوردی با منتقدین در این دولت صورت خواهد گرفت!
تئوریسینها و «وانمودهسازی» به نفع دولت
روزنامه اعتماد در شماره دیروز در ستون نگاه سیاسی نوشتهای از عباس عبدی را منتشر کرد که حاوی نکاتی قابل تامل در مورد شگرد «وانموده سازی» است. شیوهای که توسط تئوریسینهای طیف مدعی اصلاحطلبی در روزنامههای زنجیرهای تزریق میشد و آن چیزی نیست جز القاء معنای اراده شده توسط این رسانهها به جای امر واقعی به مخاطب.
برای نمونه عباس عبدی در این نوشته مدعی شده است: « تاكيد بر اجراي قانون دسترسي آزاد به اطلاعات بود كه در زمان دولت اصلاحات تهيه و به مجلس داده شد. سالها طول كشيد تا در آنجا به صورت ناقص تصويب شود، بعد از تصويب به دولت احمدينژاد ابلاغ شد و در آن دولت نيز بايگاني شد. بنابراين افتخار دولت جديد كه هم آقاي جهانگيري و هم آقاي روحاني بارها بر آن تاكيد كردند اين بود كه دولت آنان قانون را از كشوي ميز دولت سابق درآورد و آييننامههاي اجرايي آن را نوشته و به اجرا گذاشته است. اين افتخار مهمي براي دولت است ولي در اين ميان يك جاي كار همچنان لنگ است!»
آنچه خواندید همان شگرد «وانموده سازی» است. در حالی که اکثر قریب به اتفاق قراردادهای دولت یازدهم محرمانه مانده و یا دولت در مواردی نظیر انتشار حقوق و مزایای مدیران دولتی در یک سایت به مخالفت پرداخت، عبدی در تکاپویی جالب تلاش دارد تا دسترسی آزاد به اطلاعات را افتخار این دولت بنامد.
حکایتهای آقای تئوریسین!
اما نکته دیگر در نوشته عباس عبدی تفسیری است «من درآوردی» که به عنوان کشفی تازه از مناظرهها بیان شده است.
وی نوشته است: «در هنگام مبارزات انتخاباتي يكي از موضوعاتي كه به نسبت مهم بود، مسئله فساد بود و اينكه هركس يا نامزد چگونه ميخواهد يا ميتواند آن را حل كند. دو نگرش عمده وجود داشت؛ يكي فردگرا و ديگري ساختارگرا، كه از ميان ٦ نامزد ٣ نفر طرفدار يك ايده و ٣ نفر ديگر طرفدار ايده ديگر بودند. سه نفر بر تغيير افراد و مثلا انتخاب مديران پاكدست و انقلابي تاكيد داشتند، سه نفر ديگر محور برنامههاي خود را انجام اقدامات و اصلاحات ساختاري معرفي ميكردند. به طور قطع نگرش دوم مطلوبتر و عمليتر و پايدارتر است!»
لازم است به این نکات توجه شود که اولا بر چه اساسی نگرش دوم مطلوبتراست؟ دوما جالب است بدانید که اتفاقا حجتالاسلام والمسلمین رئیسی بر «اصلاح ساختارهای فسادزا» تأکید داشت. سوما راه حل جامع در مبارزه با فساد، حاوی هر دو نگرش است.
و فارغ از همه این موارد و مباحث، بدون شک ماجرای واردات پوشاک دختر وزیر آموزش و پرورش و پرونده حقوقهای نجومی بهترین سند ادعای عباس عبدی است!