kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۳۷۸۵
تاریخ انتشار : ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۲:۳۸

ضرورت عدم غفلت از دشمن در نگاه امام علی(ع)(خوان حکمت)


وقتي وجود مبارك حضرت امير(ع) به حكومت رسيد، كلّ خاورميانه يك كشور پهناور بود كه والي و حاكم آن، علي‌بن‌ابي‎طالب بود، ايران با همه وسعتي كه داشت چند استانداري بود و لاغير! مصر با آن عظمتي كه داشت يك استانداري بود. ايشان براي مصر يك استانداري به عنوان «مالك» اعزام كرد و آن عهدنامه‌اي كه براي اداره مصر مرقوم فرمودند، جداگانه در نهج‌البلاغه آمده است. يك نامه ديگري براي مردم مصر نوشت. در آن نامه به مردم فرمود كشور را تنها رهبرِ خوب اداره نمي‌كند، تنها داشتن چند مسئول خوب و بلندهمّت اداره نمي‌كند، عنصر محوري يك كشور، مردم آن مملكتند؛ اين سه قسمت را وجود مبارك اميرالمؤمنين در اين نامه‌اي كه براي مردم مرقوم فرمود جداگانه نوشت. آن نامه‌اي كه براي مالك نوشت ظاهراً كلّ آن نامه در نهج‌البلاغه آمده، مفصّل هم هست. ممكن است بخشي از آن مطالب نيامده باشد؛ ولي قسمت مهمّ آن نامه كه بخشنامه حضرت بود در نهج‌البلاغه آمده و اما اين نامه‌اي كه براي مردم مصر نوشت (نامه 62 ) تقريباً سي صفحه است حداكثر آن دو صفحه در نهج‌البلاغه آمده؛ به مردم مصر فرمود: داشتن رهبر خوب لازم است ولي كافي نيست، داشتن بعضي از مسئولان خوب و مدير و مدبّر لازم است ولي كافي نيست. نگوييد رهبري مثل علي‌بن‌ابي‎طالب داريم، نگوييد مسئولي مثل مالك اشتري داريم، شما مي‌بينيد دشمن از هر طرف حمله كرده است.
حفظ اين انقلاب كار آساني نيست. شما هر روز مي‌شنويد عده‌اي از عزيزترين و بهترين فرزندان اين سرزمين براي حفظ اين سرزمين شربت شهادت مي‌نوشند. آن بيگانه استكبار و صهيونيست، اين سلفي و داعشي و تكفيري را آماده كرده است. كم نيست كه انسان چندين سرباز را يك روز تقديم نظام اسلامي بكند، اينها كار كوچكي نيست؛ اما دشمن از هر طرف دارد حمله مي‌كند.
انقلابی بودن؛ نیازمند پشتوانه علمی قوی
 اين نكته را عزيزان حوزوي و دانشگاهي بايد بيشتر توجه كنند. حوزه از نظر عقلانيّت و علم الآن دستش خالي است. فقه دارد كه فقه، احكام فرعي را دارد، كلام در آن نيست، فلسفه در آن نيست، تفسير در آن نيست، نهج‌البلاغه نيست، صحيفه سجاديه نيست. ما اگربخواهيم به مردم بگوييم شما انقلابي باشيد، آقايان! انقلابي بودن با سفارش و موعظه حلّ نمي‌شود. انقلابي بودن مثل درس‌هاي مجلس ترحيم و مجلس فاتحه نيست كه انسان با سفارش حلّ كند. انقلاب، حداقل يك علم قوي غني مي‌خواهد مثل نهج‌البلاغه. اين نهج‌البلاغه هم بايد در دو سطح مطالعه شود؛ يك عده كه رسائل و مكاسب مي‌خوانند، بخشي از نهج‌البلاغه را بخوانند، يك عده كه كفايه می‌خوانند ،قسمت دوم نهج‌البلاغه را بخوانند.  نهج‌البلاغه يك علم جان‌گيري دارد؛ ولي آن مقداري كه براي اداره كشور كافي باشد، اين مقدار را مي‌توانند بفهمند، وگرنه نهج‌البلاغه بدون علوم عقلي، بدون كلام غني و قوي قابل حلّ نيست. وقتي در نهج‌البلاغه شما مي‌خوانيد «وَ كُلُّ قَائِمٍ فِي سِوَاهُ مَعْلُول‏»[1] طرفِ شما يكي دكارت است يكي كانْت است، اين دارد عليّت را ثابت مي‌كند. حضرت امير در اين خطبه مي‌فرمايد چيزي كه هستيِ او عين ذات او نيست، الاّ ولابد علّت مي‌خواهد، شانس و بخت و اتفاق و طبيعت و اينها همه باطل است. اگر كسي بخواهد اين بخش از نهج‌البلاغه را بفهمد اين با كفايه و مكاسب و اينها حلّ نمي‌شود. اين طرف مقابلش مستقيم با دكارت درگير است و كانْت است و مانند آن.
اگر كسي بخواهد انقلابي باشد بايد جريان سقيفه را كاملاً بداند، جنگ جمل را بداند، چطور علي‌بن‌ابيطالب را با آن عظمت و جمال و جلال علمي كه داشت خانه‌نشين كردند. امروز دشمن نفوذي‌تر و آگاه‌تر و سياست‌بازتر و خطرناك‌تر است. اين كنزالفوائد كراجكي چند تا رساله است كنار هم جمع شده، يكي از آن رساله‌ها به نام «العجب» است، اصلاً اين رساله خيلي مفصّل نيست، ولي اسمش به نام «عجبٌ» است. همان‌طور كه قوانينِ مرحوم صاحب قوانين را قوانين گفتند، براي اينكه بحث‌هاي آن «قانونٌ» است يا كتاب قانون بوعلي اين است، فصول را فصول گفتند براي اينكه بحث‌هاي آن «فصلٌ» است؛ اما اين كتاب به نام «عجبٌ» است؛ يعني «فصلٌ» در آن نيست, «اصلٌ» در آن نيست، مي‌گويند «عجبٌ» بعد يك قصّه را شروع می‎کند، يک بحث را شروع مي‌كند، اين بحث كه تمام شد، «عجبٌ» يك بحث ديگر شروع مي‌كند. سرّ نامگذاري اين رساله به نام «عجب» اين است كه مي‌گويد؛ بعد از رحلت وجود مبارك پيغمبر(صلی الله عليه و آله و سلم) حضرت امير به عنوان شاخص‌ترين مرد آن روزگار بود، همه هم به عظمت حضرت امير آگاهي داشتند. زني در جهان اسلام همسان صديقه كبری(سلام الله عليها) نبود و نيست، نه فاطمه زهرا(س) دومي داشت نه حضرت امير(ع). بعد از رحلت پيغمبر، وجود مبارك صديقه كبری چند شبانه‌روز درِ خانه مهاجر و انصار پيغام مي‌داد سفارش مي‌كرد، بياييد علي‌بن‌ابي‎طالب را ياري كنيد هيچ كسي حركت نكرد. بعد از گذشت چند مدت كه خود حضرت امير به حكومت رسيد، کس ديگري به مردم همين مدينه گفت بياييد علي‌بن‌ابي‎طالب را بكُشيد، صدها نفر شمشير كشيدند و آمدند «عجبٌ».[2] پس مي‌شود در عصر پيغمبر كه تازه حضرت را دفن كردند، شخصيتي كه مثل حضرت امير شناخته‌شده بود، شخصيتي مثل زهرا(س) شناخته‌شده بود، مي‌شود ملّتي كه پيغمبر را درك كرد، امام را درك كرد، صديقه كبری را درك كرد او را طوري فريب داد كه حق را زير پا بگذارد و باطل را علني كند.
ضرورت عدم غفلت از دشمن
سفارشي نيست كه ما بگوييم آقايان انقلابي باشيد، انقلاب را حفظ كنيد، در انتخابات شركت كنيد؛ علمي است. تا نهج‌البلاغه روشن نشود مثل كفايه درسي نشود، مثل رسائل درسي نشود، انسان راز و رمز بيگانه‌ها را نفهمد كه چگونه مي‌شود يك ملت نبوي و علوي را خاك كرد، چگونه مي‌شود عمروعاص‌ها را حاكم كرد، چگونه مي‌شود باطل را بر حق پيروز كرد، چگونه مي‌شود دهان حق را بست، نه حوزه انقلابي مي‌شود نه دانشگاه. اين نامه را وجود مبارك حضرت امير براي مردم مصر نوشت، فرمود نگوييد ما رهبري مثل علي داريم، نگوييد مسئولي مثل مالك اشتر داريم «إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ»؛ فرمود ما در ميدان جنگيم «لاَ تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلاَّ غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَهًْ» اين كلمات بوسيدني است. فرمود همه ما الآن در سنگر هستيم. دشمن آماده است و دارد حمله مي‌كند. اينها كه در سنگرند چه كار مي‌كنند؛ آیا مي‌خوابند؟ يا می‎بينيد كساني كه در ماه مبارك رمضان روزه دارند وقتي مي‌خواهند وضو بگيرند آب را مضمضه مي‌كنند، آب را كه نمي‌خورند. فرمود خواب در چشم شما فقط بايد به صورت مضمضه باشد «لاَ تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلاَّ غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَهًْ» اين انقلاب است. همه ما الآن بايد از اين نظر كه اگر از بيگانه‌ها غافل هستيم به اندازه مضمضه دهان، همان يك لحظه غافل باشيم بقيه بايد بدانيم كه دارند چه كار مي‌كنند.
مردم وقتي انقلابي مي‌شوند كه حوزه انقلابي باشد، دانشگاه انقلابي باشد، محور فكري اين است. حوزه هم با رسائل و مكاسب انقلابي نمي‌شود، حوزه با نهج‌البلاغه‌، انقلابي مي‌شود.
 بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعی از دانشجويان و طلاب، قم؛ 7/2/1396
مرکز اطلاع رسانی اسرا
_____________________
[1]. نهج البلاغة صبحي صالح، خطبه186.
[2]. التعجب من أغلاط العامة في مسألة الإمامة، ج1، ص128.
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر می‌شود.