kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۳۲۵۷
تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۸:۴۸
ضرورت توسعه کتابخوانی و واکاوی چالش‌های نشر در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران- بخش پایانی

هدیه دادن کتاب و درونی کردن عادت کتابخوانی


 گالیا توانگر

 من این را می‌خواهم عرض کنم که در منزل خودِ من، همه افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان می‌برد. خود من هم همین‌طورم.نه این‌که حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه می‌کنم؛ تا خوابم می‌آید، کتاب را می‌گذارم و می‌خوابم. همه افراد خانه ما، وقتی می‌خواهند بخوابند حتما یک کتاب کنار دستشان است. من فکر می‌کنم که همه خانواده‌های ایرانی باید اینگونه باشند. توقّع من، این است. باید پدرها و مادرها، بچه‌ها را از اول با کتاب محشور و مأنوس کنند. حتی بچه‌های کوچک باید با کتاب اُنس پیدا کنند. باید خریدِ کتاب، یکی از مخارج اصلی خانواده محسوب شود. مردم باید بیش از خریدن بعضی از وسایل تزئیناتی و تجملاتی  مثل این لوسترها، میزهای گوناگون، مبل‌های مختلف و پرده و... به کتاب اهمیت بدهند. اول کتاب را مثل نان و خوراکی و وسایل معیشتی لازم بخرند؛ بعد که این تامین شد به زواید بپردازند. خلاصه، باید با کتاب انس پیدا کنند. در غیر این صورت، جامعه ایرانی به هدف و آرزویی که دارد - که حق او هم هست - نخواهد رسید.
(بیانات مقام معظم رهبری/مصاحبه در پایان بازدید از نمایشگاه کتاب/26 اردیبهشت 74)
یکی از همکاران قدیمی در دفتر مدرسه به او گفت: «جای شما مقدسه آقا، رسالت تدریس.»
چای را هورت کشیدم از داغی.
در پاسخش فقط لبخند بر لب او نشست.
گفتم: «آقا، برای روز معلم کتاب بگیریم؟»
زیرچشمی نگاهی به من انداخت و گفت: «به آقا فضلی بگو. اگه موافق بود!»
ذوق ته دلم پر شد و آمدم میان حرفش: «ببخشیدها گفتم خدمتشون. استقبال کردند. این ناشر گفته به خاطر روز معلم پنجاه درصد پشت جلد رو بهمون تخفیف می‌ده.»
با اخم‌های درهم گفت: «یه چی بگیریم که به درد بخوره. پولی که تو دستمون نیست.همینم بدیم کتاب واسشون بگیریم؟ یه روفرشی کوچیک بگیر. رنگشم شاد باشه... واسه زیر پای همه لازمه!»
با دهان باز نگاهش می‌کردم. خواستم حرفم را ادامه دهم که رو به همکار قدیمی‌مان گفت: «بله داشتم عرض می‌کردم؛ من خودم بیست و چهارساله نگاهم همین بوده که مدرس شدم و موندم.»
(داستانک ازلیلا عبدی)
چرا به یکدیگر کتاب هدیه نمی‌دهیم؟
اشتیاق به کتاب و کتابخوانی باید از خانه و مدرسه در ذهنیت کودک و نوجوان ریشه بدواند.
مریم مقتدری یک فرهنگی برایمان می‌گوید: «در یک پست تلگرامی خواندم که والدین در کشورهای اروپایی از سنین کودکی فرزند خود را هر روز به فضای کتابخانه می‌برند تا این انس با کتاب در ذهن و دل کودک ریشه‌دار گردد.ما که در دین مبین اسلام این قدر سفارش درباره اهمیت مطالعه داریم، چرا به این مهم بی‌توجهیم؟ آیا مساجد نمی‌توانند برای کودکانی که به همراه والدینشان به مسجد می‌آیند یک کتابخانه – هر چند کوچک- مختص کودک و نوجوان ایجاد کرده و در قفسه‌ها داستان‌های کوتاه ادب فارسی و قرآنی قرار بدهند؟ آیا سخنران مسجد ما نمی‌تواند بر مقوله انس با کتاب دائما تاکید داشته باشد؟»
وی ادامه می‌دهد: «درد این است که ما در ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی نه تنها همت مضاعفی نداشته‌ایم، بلکه نخواسته‌ایم از پتانسیل‌های فرهنگی موجود نهایت استفاده را ببریم. چرا باید هدیه اصلی مدارس به دانش‌آموزان محتوایی به غیر از کتاب داشته باشد؟ و یا در ذهن دانش‌آموز و متاسفانه در مواردی حتی در ذهن فرهنگی ما این طور جا افتاده باشد که کتاب هدیه ناچیزی است؟ چند تا از خانواده‌های ما – حتی قشر فرهنگی- حاضرند برای هدیه تولد فرزندشان کتاب بگیرند؟ این روزها یار مهربان مظلوم‌ترین یار است.»
عادت به کتابخوانی در من گمشده است
سارا صالحی یک دانشجو صادقانه و ناراحت از عملکرد خود در مقوله مهم کتاب و کتابخوانی می‌گوید: «من واقعا در خواندن کتاب تنبل هستم. کلی کتاب دارم، یک کتابخانه قشنگ و بزرگ دارم، شاید بیشتراز ۳۰۰ جلد کتاب در کتابخانه‌ام هست، ولی اعتراف می‌کنم شاید فقط ۱۰ تا از این کتاب‌ها را تا آخر خوانده‌ام! خیلی‌هایشان را اصلا هنوز نگاه نکرده‌ام. واقعا از این موضوع زجر می‌کشم؛ چرا کتاب می‌خرم، ولی نمی‌توانم بخوانم؟! هرکسی هم که کتاب‌ها را می‌بیند تعریف می‌کند که کتاب‌های خوبی داری؛ تاریخی، روانشناسی، رمان، شعر و... باید خودم را روانکاوی کنم که چرا این‌قدر کتاب می‌خرم، ولی اراده خواندنش را ندارم. از جلوی کتابخانه که رد می‌شوم واقعا شرمنده می‌شوم از این کتاب‌های دست نخورده. فقط هرچند وقت خاک خوردگیشان را پاک می‌کنم. پیش خودم می‌گویم بالاخره یه روز وقت پیدا می‌کنم همه را می‌خوانم، ولی هیچ وقت این وقته پیدا نمی‌شود. تازه دلمم نمی‌آید ببخشم به کسی. در مورد سی‌دی‌های سخنرانی و آموزشی هم همین‌طور است.کلی سی‌دی دارم که فقط چندتاشو گوش کردم.بقیه نصفه و نیمه مانده‌اند. به نظرتان مشکل من چیست؟»
مهرداد افراسیابی یک مشاور تحصیلی برایمان درباره چگونگی برطرف کردن موانع کتابخوانی در خودمان توضیح می‌دهد: «قبل از هر چیز باید ببینیم چه عواملی مانع مطالعه ما می‌شوند؟ تا در مورد رفع آنها فکر کنیم. موانعی که معمولا مراجعین به زبان می‌آورند اینهاست: احساس می‌کنیم سرعت خواندن ما بسیار کند است و پیشرفت خوبی نداریم. مطالعه کتاب‌ها را آغاز می‌کنیم اما آنها را به پایان نمی‌بریم. در زمان مطالعه کردن، نمی‌توانیم به شکل کامل و مناسب، تمرکز داشته باشیم. کتابخوانی برای ما خسته‌کننده است. حوصله متن‌های طولانی را نداریم. کتابخوانی و مطالعه در کوتاه‌مدت برای بسیاری از ما، لذت ایجاد نمی‌کند. بسیاری از کتاب‌هایی که می‌خوانیم به «توصیه» یا «تحمیل» دیگران تعیین شده است. خواندن یک کتاب به تنهایی (و بدون مشارکت دیگران) کاری است که حوصله بسیار می‌خواهد که از حد توان بسیاری از ما خارج است.»
توصیه این مشاور برای رفع چالش‌های کتابخوانی که در بالا ذکر شد، این‌گونه است: «بسیاری از کتاب‌ها را باید مثل آب، جرعه جرعه نوشید تا اثر آن مشخص و محسوس باشد. هیچ دلیلی وجود ندارد که کتابی را که آغاز کرده‌اید به پایان ببرید.‌ کمال‌گرا نباشید. مهم است که قبل از شروع به خواندن کتاب، اینترنت و موبایل و تلویزیون از شما دور باشد.»
وی ادامه می‌دهد: «متأسفانه این ویژگی عصر ما و نسل ماست که به متن‌های کوتاه و مینیمالیستی (به معنای عام آن نه به معنای ادبی آن) علاقه‌مند هستیم. فضای مجازی ما را عادت داده که متن‌های کوتاه بخوانیم. جملات کوتاه، ممکن است به صورت لحظه‌ای احساس خوب ایجاد کنند یا الهام بخش باشند، اما هرگز اثر یک متن طولانی را ندارند. برای ترویج عادت مطالعه، لازم است از فضاهای مینیمال کمی فاصله بگیریم. یکی از لذت‌هایی که بسیاری از کتابخوان‌ها تجربه کرده‌اند، صحبت با دیگران در خصوص کتاب‌هایی است که خوانده‌اند. اگر می‌توانید، با دوستان خود به صورت هماهنگ، یک کتاب مشخص را بخوانید و در مورد آن بحث کنید. اکثر کتابخوان‌های حرفه‌ای، لیستی از کتاب‌های خوب را در دفتر یادداشت یا تلفن همراه خود دارند و هر جا نامی از کتابی می‌شنوند، آنجا یادداشت می‌کنند تا در زمانی که فرصتی برای خرید کتاب یا مطالعه دست می‌دهد، «دست خالی» نباشند.»
این مشاور در تکمیل صحبت‌های خود می‌گوید: «خود را به خواندن کتاب‌های دیجیتال عادت ندهید. برای کسانی که عادت کتابخوانی دارند، کتاب دیجیتال یا مکتوب (هاردکپی) تفاوتی ندارد. اما برای کسانی که به تازگی خود را به کتابخوانی عادت می‌دهند، لمس کردن برگه‌های کاغذ، خط کشیدن زیر نوشته‌ها، دیدن نشانه میانه کتاب که مشخص می‌کند بخشی از کتاب خوانده شده، باز شدن شیرازه کتاب و جدا شدن برگه‌های آن (ناشی از بارها مرور یک کتاب)، همه و همه می‌توانند احساس خوب ایجاد کنند. احساسی که ما را به خواندن کتاب‌های بیشتر ترغیب می‌کند.»
شاهنامه را به 30 جلد می‌رسانند
تا به نمایشگاه بیایند!
مهدی اسماعیلی‌راد معاون اجرایی سی‌امین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران می‌گوید: «یکی از مشکلات ما که در روزهای اول نمایشگاه در برخی سالن‌ها و غرفه‌ها ایجاد شد، به‌خاطر دیر تحویل دادن سالن‌ها بود. این موضوع به‌ خاطر مشکلات مربوط به آبگیری سالن‌ها بود که کمی به مشکل برخوردیم. امسال ۴۰ تا ۵۰ غرفه‌ در بخش ناشران عمومی به نمایشگاه نیامده بودند که در دو روز اول، ما ناشران دیگری به جای آنها جایگزین کردیم. در بخش بین‌المللی نمایشگاه، مشکلی نداریم و ۱۴۰ ناشر خارجی از ۴۲ کشور جهان در نمایشگاه حاضر هستند. همچنین ۲۶۶۰ ناشر و نماینده در نمایشگاه شرکت کرده و در ۱۸۵۰ غرفه مستقر شده‌اند. همچنین از دیروز، دیگر مشکلات مربوط به کارتخوان‌ها را نداشته‌ایم.»
وی همچنین درباره خدمات‌رسانی مترو تهران به بازدیدکنندگان نمایشگاه کتاب تهران می‌گوید: «مترو سعی کرده با توجه به بضاعتش، ساعت حرکت قطارها را کاهش دهد. طبق آماری که مسئولان مترو به ما داده‌اند، دیروز (جمعه 15 اردیبهشت 96) ۹۵هزار نفر از طریق مترو به نمایشگاه در «شهر آفتاب» آمده‌اند. درباره مشکلاتی که مسافران در مترو به‌ خاطر تأخیر در ساعت حرکتشان داشته‌اند، سعی می‌کنیم مشکلات را با مسئولان مترو در میان بگذاریم تا هرچه زودتر رفع شود.»
معاون اجرایی سی‌امین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران همچنین درباره جلسه کمیته رسیدگی به تخلفات ناشران نیز می‌گوید: «دیروز چند اخطار کتبی به غرفه‌داران متخلف دادیم، ولی تا به حال در این نمایشگاه هیچ غرفه‌ای تعطیل نشده است. اخطارها هم به‌خاطر اقدام چند ناشر دانشگاهی برای فروش پک‌های آموزشی و ثبت‌نام در کلاس‌های کنکور بود. این اخطارها شامل تذکر کتبی بود، ولی در هیچ بخشی، غرفه‌ای تعطیل نشده است. گزارش‌هایی از فروش آثار ناشران در غرفه‌های غیر داشته‌ایم که تذکر داده‌ایم. ما در این زمینه به‌عنوان صنف وظیفه داریم ابتدا تذکر کتبی دهیم و اگر مشکل رفع نشد، پس از ۲۴ ساعت اقدام به تعطیلی غرفه ناشر متخلف می‌کنیم. با مسئله قاچاق کتاب به‌شدت برخورد می‌کنیم. این مسئله فقط به بستن غرفه محدود نمی‌شود و از طریق مراجع قضایی نیز پیگیری خواهد شد. البته تا این لحظه، گزارشی از قاچاق کتاب در سی‌امین نمایشگاه کتاب تهران به ما ارائه نشده است.»
اسماعیلی‌راد درباره تخلف برخی ناشران در حوزه فروش کتاب‌های غیر می‌گوید: «‌بخشی از این مشکل، ایرادی است که در ضوابط نمایشگاه وجود دارد. طبق این ضوابط هر ناشر باید تعدادی کتاب چاپ اول داشته باشد تا بتواند در نمایشگاه شرکت کند. به همین خاطر، برخی ناشران برای حضور در نمایشگاه کتاب، کتاب‌سازی می‌کنند.مثلا شاهنامه را به ۳۰ کتاب تبدیل می‌کنند!»
اسماعیلی‌راد تاکید دارد: «طبق ضوابط نمایشگاه، ناشران ملزم هستند حداقل ۱۰ درصد و حداکثر ۳۰ درصد به خریداران کتاب‌ها تخفیف بدهند. تخفیف بیش از ۳۰ درصد نیز تخلف است و با آن برخورد می‌شود.»
معاون اجرایی سی‌امین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران درباره اعتراض برخی ناشران به کم بودن فضای پارکینگ توضیح می‌دهد: «‌۲۴۰0 پارکینگ به ناشران اختصاص داده شده است، اما برخی غرفه‌داران هر کدام چند اتومبیل به نمایشگاه می‌آورند که باعث شده، مشکلاتی در این زمینه داشته باشیم. در این‌باره تقاضا می‌کنیم غرفه‌داران از وسایل نقلیه عمومی هم استفاده کنند.»
ناراحتی برو پیش ناشر دیگری!
از یک نویسنده که اصرار دارد نامش نوشته نشود، می‌پرسم: «حالا با این وضع چاپ چه تصمیمی برای ادامه کار دارید؟»
وی گله‌مندانه پاسخ می‌دهد: «نتیجه اینکه من دیگر می‌ترسم داستان بنویسم. می‌نویسم اما آن را می‌گذارم در کمد و چاپ نمی‌کنم و خیال هم ندارم که این کار را بکنم. یک مجموعه داستان دادم به ناشری بعد از چهار ماه زنگ زدم؛به او گفتم: «چه شد؟» گفت: «شما دیگر چرا؟! شما که سی ماه برای قبلی صبر کردی، عجله نکن!»
 این نویسنده ادامه می‌دهد: «می‌گویی؛ شما ناشر پدر و مادردار این مملکتی. پدر و پدربزرگت هم ناشر بوده‌اند. شما نباید کاسب کار و بازاری باشی. در جوابت شروع می‌کند به گفتن اینکه کاغذ گران است، مرکب‌گران است، مجوز نمی‌دهند، کارهایم روی زمین مانده. داریم ورشکسته می‌شویم و... من خوش‌خیال رفته بودم بگویم کتابی که درباره آن در فضای مجازی نقد می‌نویسند، چرا چاپ نمی‌کنی؟ من هم آخر باید از این کتاب ارتزاق کنم. نانی بخورم. من هم زندگی دارم. عیال‌وارم. به من می‌گوید؛ این‌طوری است. اگر ناراحتی برو پیش فلان ناشر! پیش آن یکی ناشر هم می‌روی دستمزد کمتر از قبلی می‌دهد. تازه چون من یک نویسنده شناخته شده‌ام بابت نوشتن درآمد ناچیزی دارم. این در حالی است که نویسندگان تازه‌کار باید از جیبشان پول بدهند تا اثرشان به چاپ برسد. اعتراض که می‌کنی فکر می‌کنند می‌خواهی بازارگرمی کنی. خبر دارم به بقیه چقدر می‌دهند؟ ولی برای داستان وضع این است... می‌گویند کتابت را اگر ناراحتی به هر کس دیگری می‌خواهی بدهی، ببر و بده، بعد از چند سال این را می‌گویند.»