kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۳۲۳۶
تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۸:۴۵
بررسی تطبیقی فیلم «ماجرای نیمروز» با شرایط امروز

از کابوس تا حماسه*


آرش فهیم

«ماجرای نیمروز» عنوان فیلمی است که می‌توان نام آن را به «ماجرای امروز» هم تغییر داد. چون فیلم جدید محمدحسین مهدویان، به ظاهر فیلمی تاریخی درباره وقایع تهران در تابستان سال 1360 است، اما در باطن، بازتاب دهنده شرایط و مواضع کنونی است. اصلی‌ترین نقطه قوت فیلم همین است؛ وفاداری به فلسفه فیلم تاریخی. چون اگر فیلم تاریخی در محدوده گذشته باقی بماند و نتواند جوابگوی سؤالات ذهن مخاطب خود درباره اتفاقات و ابهامات معاصر وی باشد، کارکردی نخواهد داشت.
البته فعل و انفعالات تاریخ معاصر ما به قدری پیچیده، معمایی و تأویل پذیر هستند که فقط کافی است، یک نویسنده یا یک فیلمساز، به طور هوشمندانه و با دیدگاهی امروزین، سراغ این نوع موضوعات برود. از آغاز انقلاب مشروطه به این سو، هر ورق از دفتر تاریخ این مملکت، آینه‌ای است که می‌توان در آن سوی آن، اتفاقات حال را دید و نتایج آینده را پدید آورد.
«ماجرای نیمروز» هم یکی از برگ‌های سرخ و خون بار این دفتر است. سرخی که به طلوع قهرمانانی جدید در دل طوفان فتنه می‌انجامد. فیلمی که به اجرای یک عملیات پیچیده و سنگین در اطلاعات سپاه می‌پردازد. در روزهایی که کشور درگیر جنگ تحمیلی بود، گروهک‌های به اصطلاح خلقی، کشتارهایی زنجیره‌ای را علیه مردم آغاز کردند. آن روزها، کوچه‌های شهرهای ما تبدیل به قتلگاه زنان و مردان و کودکان توسط این گروه‌ها شده بود. «ماجرای نیمروز» روایتی ملتهب و پرجوش و خروش از آن دوران کابوس‌وار است. اما به روایت تاریخ و با الهام فیلم از این گذشته، کابوس تنها با حماسه خاتمه می‌یابد. لحظات تیره و تلخ فیلم، که همچون باتلاقی مشمئز‌کننده ذهن مخاطب را در رنج و اندوه فرو می‌برد به سرانجامی آتشین و روشن وصل می‌شود؛ لحظاتی که گفتمان غالب بر فیلم از تردید و جامعه ما از نفاق و ترور رها می‌شوند.
«ماجرای نیمروز» بیش از آنکه به تضاد نیروهای مدافع امنیت در برابر تروریست‌ها بپردازد، به رقابت گفتمان‌ها و دیدگاه‌های درون جبهه خیر متمرکز است. آنچه در فیلم تازگی دارد، نه تقابل خیر و شر، بلکه تضاد دیدگاه‌ها در جبهه خودی و خوبی است.
دو سوم ابتدایی فیلم، «شکست» حاکم و جاری است. همه چیز آشفته و پراضطراب است. هر آن بیم سقوط شهر به دست تروریست‌ها می‌رود. میزانسن فیلم هم در این مقطع، درست مانند وضعیت شهری است که نمایش می‌دهد. یعنی نوعی تردید و عدم قطعیت در محتوای فیلم احساس می‌شود. حتی این نگرانی به وجود می‌آید که باز هم با فیلمی پر از شعر و شعارهای دوپهلو در فیلم روبرو شویم. اما ظهور «کمال» هر دو گره را باز کرده غلبه گفتمان مبارزه و مقاومت هم فیلم را به کمال می‌رساند و هم مردم را از شر جنگ شهری و سقوط نجات می‌دهد. در نتیجه، در رقابت گفتمان‌ها در جبهه خیر، این گفتمان مبارزه و نبرد رو در رو است که راه را باز می‌کند و همه را نجات می‌دهد. بر این اساس ما با فیلمی کاملا مطابق با شرایط روز مواجه می‌شویم. به این معنی که تا وقتی گفتمان‌های سازشکار و محدود به مذاکره بر ماجرا حاکم است، وحشت و هراس هم غالب می‌شود. آن‌هایی که به جای مقاومت، دائم بر طبل سازش و گفت وگو می‌کوبند، نه تنها کمکی نمی‌کنند که با جری‌تر کردن دشمن، راه را گشوده و سد دفاعی را ضعیف و ترسو جلوه می‌دهند. اما تنها وقتی که آرمان کمال به کرسی می‌نشیند و حکم می‌راند، امنیت و آزادی نیز می‌آید. مبارزه و مقاومت، شهر را از سقوط نجات می‌دهد. همچنان که طرح موضوع «نفوذ» نیز فیلم را به‌روز‌رسانی کرده است.این نکته نیز در فیلم قابل تأویل است که  سازشکارها٬ راه نفوذ را بازتر می‌کنند.
«ماجرای نیمروز» از نظر بازتولید قهرمان ملی و بومی در سینما نیز یک دستاورد کم نظیر محسوب می‌شود. شخصیت کمال با بازی پویا و پرحرارت هادی حجازی‌فر، در عین اینکه تمثال تمام عیار یک قهرمان سینمایی است اما از خصلت‌های هالیوودی هم پاکیزه است؛ کمال، شخصیتی مومن، شجاع، مترقی و مبارز است که حتی یک لحظه از جنگیدن با دشمنان مردمش تردید نمی‌کند و خسته نمی‌شود.
بازسازی تهرانِ سال ۱۳۶۰ شمسی در این فیلم، یک دستاورد تکنیکی و الگویی روشمند برای فیلمسازان است. برخی از کارگردان‌ها تصور می‌کنند که صرفا با گردآوری نشانه‌های شایع در یک دوره تاریخی، آن دوره بازسازی می‌شود. این درحالی است که روابط، مناسبات و روح یک زمان و زمانه باید در فیلم تجلی یابد. مثل آنچه در فیلم مورد بحث ما اتفاق افتاده است. واقعیت سال 1360  در این فیلم نه فقط در نشانه‌ها (مثل ماشین‌ها یا پوشش و آرایش رایج آن دوره) بلکه در فضای اجتماعی و جنس ارتباط افراد با هم نیز شکل گرفته است.
اگر قدرت محتوایی «ماجرای نیمروز» قابلیت بالای آن در تفسیر و تطبیق گذشته برای حال و آینده است، قوت تکنیکی آن تلفیق مستند و درام است. هر چند که فیلم قبلی مهدویان (ایستاده در غبار) نیز مایه‌ای دراماتیک داشت، اما بسیاری از مردم آن را یک مستند پنداشتند. اما فیلم جدید او، یک فیلم داستانی است که حضور بازیگران حرفه‌ای و چهره هم به این مهم کمک کرده است. اما اطوارهای مستندگرایی در این فیلم هم حاکم است. نماهای لغزان که نتیجه دوربین روی دست است، وفاداری کارگردان به مستندنمایی را نشان می‌دهد. اما گاهی تمرکز و تأمل مخاطب را بر هم می‌زند. مشخص نیست که پوشش یک طرف عرض قاب، در اکثریت قریب به اتفاق نماهای فیلم چه معنایی دارد؟ چرا پنهان‌کاری؟ اگر کل نما دیده می‌شد، بهتر نبود؟
«ماجرای نیمروز» پدیده‌ای است که هم به مردم برای شناخت راه آینده کمک می‌کند و بصیرت می‌بخشد و هم به فیلمسازان علاقه مند به مباحث تاریخی و انقلابی. این فیلم که از قضا در گیشه نیز به موفقیت نسبی رسیده است، نشان می‌دهد که با غبارروبی از تاریخ و به‌روز‌رسانی مباحث و چالش‌های گذشته می‌توان در حیطه سینمای انقلاب و دفاع مقدس، آثاری زنده و پویا را خلق کرد.
* تیتر، برگرفته از نام کتابی نوشته مرحوم ابوالحسن علوی طباطبایی است.