مسئولین را نگه دارید(نگاه)
محمدهادی صحرایی
کم کم به روزهای انتخاب دوازدهمین رئیسجمهور و انتخابات پنجمین شورای اسلامی شهر و روستا نزدیک میشویم و گروهها و احزاب و افرادی با برنامه یا بیبرنامه، وارد عرصه میشوند و ثبت نام میکنند.
گویی همچون برخی مسئولان که اول از باغ و بوستان میگویند و بعداً انکار و تکذیب و یاسکوت میکنند، بازار شعار و شایعه داغ است و کنترلی برآن نیست. افرادی به جای ارائه برنامههای مدون و مستحکم تنها به شعارهای عوام فریبانه زیبا و میان تهی بسنده میکنند و خود را برای پذیرش مسئولیت و انتخاب شدن جلو میاندازند. اگر بتوان تحلیل جامعه شناختی این پدیده نامبارک را به اهلش سپرد ولی در همین حد میتوان شیوع نوعی خودشیفتگی و یا خودبرتر بینی و یا سهل انگاری را در این جریانات دید که صد البته مختص به دوران معاصر نیست. اگرچه فضای باز و آزاد ایجاد شده در جمهوری اسلامی میتواند تا حدی در این سوءاستفاده کم ظرفیتان، مؤثر باشد ولی شاید دلایل دیگری نظیر راحت انگاری مسئولیت توسط مسئولان، فضای بسته مدیریتی و از همه مهمتر کم اهمیتی آنان به مشکلات روزمره مردم باشد که افراد مختلف را اینگونه وا میدارد که پا در این عرصه بگذارند و در این میان باید پرسید در جامعه به « مسئولیت» چگونه نگریسته میشود و تلقی عموم از حقالناس چیست؟
آیا مسئولیت سفرهای افتاده است که با آن میتوان کیسهای برای هفت پشت را پر کرد و خود را سرمایه کشور و نظام دانست؟ یا به عنوان سفرهای است که باید برای مردم پهن کرد و خود در آخر نشست و سهمی برای خود قایل نشد؟ آیا مسئولیت را با فیش نجومی برای کارنکرده میشناسند یا آن را به عنوان دورهای کوتاه با پاسخگویی طولانی به خدا و خلق خدا میشناسند؟ آیا مسئولیت را مسئولیت در پاسخگویی صادقانه میدانند یا انکار قولها و وعدهها و آسمان ریسمان کردن و ردیف کردن مغالطات و متهم کردن گذشتگان و منتقدان، با لغز و خنده و نگفتم نگفتمها؟ آیا این مسئولیت برمبنای شایستگیها و با در نظر داشتن قبر و قیامت است یا با درنظر گرفتن نظرات و اصرار هم حزبیها و خانواده و یا از سر تفریح و تفنن؟ و دیگر اینکه آیا شرکتکنندگان فکرمی کنند مسئولین حرف و مشورتشان را نمیشنوند که خود آستین بالا میزنند؟
روزهای انتخابات است و فضای ذهنی مردم مملو از وعده ها. وعدههایی که میشد زودتر داده و اجرایی شود. وعده افزایش عجیب حقوقها، روآمدن و عزیز شدن سهام عدالت پساز سالها توهین و تحقیر، اضافه شدن یارانهها، شکوفایی اقتصادی، استخدام همه و ... و افتتاح پی درپی پروژههایی که هرکدام در مواقع نیاز بارها افتتاح میشوند تا بهانهای برای سفرهای مکرر مسئولینی که نباید تبلیغ زودهنگام داشته باشند به دوردستها را فراهم کنند و ... و اعلام تبعیت محض از بزرگان تا آنجا که به نفعشان باشد و منعشان نباشد. جان نثاری برای آب و خاک و میهن و مردم و تصاویری از همنشینی با مستضعفین و عکس انداختن با مردانی که دستان پینه بسته شان تنها در این روزها در دستان مسئولین دست به دست میشود. سرکشی از مادران پیر شهدا و ... در ایام انتخابات همه اینها از جمله سهل انگاریهایی است که در مقابل دیدگان مردم انجام میشود. چه توقعی از مردم هست؟
روزهای انتخابات است و جای امام و شهیدان خالی. آنها برای مردم سفره انداختند و خود به شربتی از شهود و شهادت بسنده کردند و به وظیفه خود عمل نمودند. تکلیفشان را میدانستند و به جای مسئولیت گرفتن خود را مسئول دانستند. آن زمان که چرب و شیرین دنیا نبود آنها بودند و زمانی که چرب زبانی و شیرین بیانی هنر شد آنها رفته بودند. خود را مسئول اسلام و انقلاب میدانستند که باید سخن خدا را به مردم برسانند و شهد بندگی را به آنها بچشانند. آنها برخلاف ساده لوحان پُر دوز و دروغ، باالگو نمودن کار و جهاد و صداقت، خود را مسئول به بهشت رساندن مردم میدانستند و با آنها که جامعه را با مکر و نیرنگ به سمت دره میبردند میجنگیدند. میشد نشانههای خدا را در اعتقادات زلالشان دید و در اعمالشان عمق ایمانشان را فهمید. این زلالی با آن زلالی کذایی و متوهم، متفاوت است. آنها که شعار دوست میدهند و با مغالطهای که در آن اوستاد شده اند، دل دشمن را خوش میکنند و امت را متفرق. از امام غایب میگویند و صلاحدید نایب امام را زمین میگذارند.
در این روزها میتوان توجیهات رنگارنگ و دست و پا زدن دنیا زدهها را نظاره کرد. وعدههای ناشدنی و قولهای تکراری و آدمهایی که فکر میکنند حرف تازه آوردهاند و از همه عیانتر آنها که مدتی است جامعه به آنها مبتلایند و فکر میکنند مردم فراموشی گرفتهاند. تا دیروز مردم منتقد را با بیادبی و جسارت، بیشناسنامه، لبو فروش، راننده تاکسی، بیسواد و ... میدانستند که هنرشان قورمه سبزی پختن است و باید مدیران خارجی آنها را مدیریت کنند و امروز قربان صدقه مردم میروند. مثل همان برجامی که با اداهای شاعرانه و شعارهای پوچ به خورد مردم دادند. باغ سیب و گلابی و آفتاب تابان و ابری که گفته شد بالمره تمام تحریمها را برمیدارد و قرار شد چرخ زندگی را با سانتریفیوژ برچرخاند و از آب تا ازدواج به آن مرتبط است ولی درنهایت مثل آب خوردن همه چیز انکارشد و دروغ محض شد و مردم دیدند که هم چرخ سانتریفیوژ را شکستند و قلب راکتور را بتن کردند و هم زندگی مردم را همچون اقتصاد دچار رکود کردند.
قومی که با اصرار عجیب و تحمیل هزینههای گزاف مادی و معنوی به کشور و ملت، عمق تدبیرشان در مقابل تزویر دشمن موزی، خنده عمیق بود و سه سال از عمر گرانمایه دولت را صرف حقهای کاغذی کردند که در 21 ماه پس از آن 18 بار از سوی مقابل نقض شد و طرف ایرانی تنها شدیداً محکوم کرد و قول داد جواب مناسب بدهد، کی؟ خدا میداند. همان قوم عصبی که پاسخ خبرنگار را با میکروفون کشی میدهد، مدام عیبهای ناشی از تنبلی خود را به دولتهای پیشین حواله میدهد. درحالی که هنوز مدارس کپری و کانکسی در کشور برای مردم حادثه میآفریند، با خرید یکی دو هواپیمای مرجوعی چنان با ذوقشان چوب حراج به آبروداران زدند که دشمن جسور رگ خواب را محکمتر گرفت. حضور مولتی میلیاردرهایی در کابینه که تنها حضورشان میلیاردها دلار برای کشور جریمه بینالمللی در پی داشت، اعوجاج در مفاهیم اسلام و انقلاب و تاریخ، از اسلام رحمانی گرفته تا مذاکره امام حسین با عمرسعد و درس کربلا که تعامل سازنده گفته شد و تا اسلام انقلابی و ... همگی ناشی از همان دید وارونه و غلط به مسئولیت است.
در اندیشه اسلامی است که اگر قولی داده شد باید عمل شود. مردم را نباید فریب داد و با شعارهای توخالی و فریبنده اغوا کرد. مسئولان باید پاک دست و پاک دامن باشند و مسئولان به دستور قرآن باید به دشمن دین و مردم به دیده دشمن بنگرند و در خلوت و جلوت از آنها دوست نگیرند و به آنها نامطمئن باشند نه اینکه برای دست دادن با آنها سر و دست بشکنند. در اندیشه اسلامی است که حکومت سعادت دنیا و آخرت را میخواهد و همانگونه که به فکر معیشت مردم است به فکر به بهشت رساندن مردم هم هست و آنها که غیر از این اندیشیدهاند کتاب دین را وارونه دیدهاند و در اندیشه اسلامی است که در مقابل منشور حقوق شهروندی مردم، حقوق نجومی مسئولین نیست بلکه مسئولیتی است که غیر از مردم، خدای مردم مدعی اوست. که فرمود: وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ
________________
1- آنها را نگه دارید که باید بازپرسی شوند (سوره صافات آیه 24)