واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - حکایت سینماتوگراف 2 - بخش صد و یک
تبریک! تبریک به شما! تبریک به خودم! تبریک به آنها!
سعید مستغاثی
اصغر فرهادی از سوی انستیتو فیلم دوحه (وابسته به خاندان امیر قطر) که سرمایهگذار فیلم «فروشنده» هم بود، به عنوان استاد انتخاب شد و در ماه مارس 2017 در این مؤسسه به تدریس پرداخت.
این هم یک موفقیت دیگر برای فیلم «فروشنده» به شمار آمد!! فیلمساز ما برای اجرای تعهداتش نسبت به این مؤسسه قطری، برای آنها کلاس درس هم برپا کرد! این هم یکی دیگر از برکات سرمایهگذاری مؤسسه قطری یاد شده بودکه آنچنان پول خرج کرد تا نه تنها فیلم «فروشنده» بلکه هر 6 فیلم دیگری را که این مؤسسه حمایت کرده بود، در جشنواره فیلم کن 2016 موفق به دریافت جایزه شدند! با همین پولها، فیلم «فروشنده» نامزد جایزه اسکار و گلدن گلوب و امثال آن نیز شد و اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان سال 2017 را نیز دریافت کرد!
وقتی پولهای نفتی و بادآورده شیوخ مرتجع وهابی باعث شد میزبانی جام جهانی فوتبال را (علیرغم هیچگونه سابقه مثبت در این رشته ورزشی حتی در سطح آسیا) به قطر واگذار کنند، وقتی همین پولها موجب گردید که معتبرترین مؤسسات بینالمللی مانند «گوگل» یا «نشنال جئوگرافیک» تمامی اعتبار خود را زیر پا له کرده و عنوان «خلیجفارس» را تغییر دهند، وقتی همین پولها، گروههای تروریستی مخوفی مانند «داعش» و «النصره» را بر سر مردم منطقه نازل کرد و همه ارتشها و نیروهای نظامی و سازمانهای به اصطلاح حقوق بشری غرب را هم وادار به حمایت پنهان و آشکار از آن کردند، دیگر امثال جوایز اسکار به قول معروف عددی نبودند تا نتوانند با این پولها خریده و تقدیم جناب فیلمساز شبه روشنفکر شوند!
و طرفه آنکه شبه روشنفکری امروز ما، هنوز امثال «ابوالحسن ایلچی» و «میرزا ملکم» را پدران معنوی خود خوانده و از آنان در نشریات خود تجلیل میکنند!!
دست سینماگران مستقل در جیب دولت!
در اواخر سال 1396، فهرست بلندبالای سینماگرانی که از بنیاد سینمایی فارابی و مؤسسه رسانههای تصویری پول دریافت کرده بودند، از سوی سازمان سینمایی انتشار یافت و واکنشهای متعددی را در میان اهل هنر و سینما برانگیخت. بیشترین واکنش نسبت به فیلمسازانی بود که ادعای مستقل بودنشان گوش فلک را کر کرده بود. اگرچه پیش از این نیز بارها و بارها نسبت به وابستگی این دسته از سینماگران مدعی، به پول دولت مطالب و مقالاتی منتشر شد ولی همواره با انکار و تکذیب این حضرات مواجه میشدیم و متاسفانه برخی سادهلوحان نیز قسمهای شداد و غلاظ آنها را باور میکردند.
تقریبا میتوان گفت که براساس فهرست بنیاد سینمایی فارابی و مؤسسه رسانههای تصویری، همه سینماگران ایرانی اعم از آنها که ابایی از اعلام کمکهای دولتی نداشته و ندارند و چه آنان که با پنهانکاری عجیب و غریب، خود را فیلمساز مستقل و بعضا معترض اعلام کرده و سینماگران قبلی را شماتت نموده و مدام به سفارشی سازی و حکومتی بودن متهمشان کردند، از بودجههای دولت و مؤسسات حکومتی از یکصد میلیون تومان به بالا تا بودجههای دو سه میلیاردی بهره مند شدند.
از مهرشاد کارخانی و داریوش مهرجویی و سامان مقدم و مهدی کرم پور و کیانوش عیاری و علی مصفا گرفته تا پرویز شهبازی و سامان سالور و بهنام بهزادی و ناصر ضمیری و کیومرث پوراحمد و تهمینه میلانی و رضا میرکریمی و آرش معیریان و حسین فرحبخش و هومن سیدی و علیرضا رئیسیان و محمد علی سجادی و بیژن میرباقری و سهیل بیرقی و آیدا پناهنده و علیرضا داوود نژاد و تا منیژه حکمت که برای 3 فیلمش در آن سالها، در مجموع 813 میلیون تومان از بودجههای دولتی استفاده کرد.
نکته جالب اینکه تهمینه میلانی و همسرش محمد نیک بین (که معمولا تهیهکننده فیلمهایش است) برای 3-4 فیلم خود، حتی فیلم بدون مجوزش «ملی و هزار راه نرفته اش»، از مؤسسات دولتی بودجه دریافت داشتند.
بودجههای میلیاردی برای مدعیان پر سر و صدا
محسن امیریوسفی سازنده فیلم «آشغالهای دوست داشتنی» و «خواب تلخ» که هر دو فیلم سالها مجوز نمایش نداشتند (فیلم «خواب تلخ» هرگز به نمایش درنیامد)، در مجموع حدود یک میلیادر و ششصد میلیون تومان بودجه دولتی دریافت کرد، درحالی که برای فیلم «خواب تلخ»، کمترین هزینه را در حد یک مسئول کفن و دفن گورستان خمینی شهر اصفهان خرج کرده بود و فیلم «آشغالهای دوست داشتنی» نیز به جز چند بازیگر، هزینه چندان هنگفتی دربر نداشت.
علیرضا داوود نژاد و حسین فرحبخش (که همیشه مدعی بوده و هست که دستش در جیب مبارک است) فقط مابین سالهای 1390 تا 1396، هر یک بالغ بر یک میلیارد تومان بودجه دولتی دریافت داشته بودند. در حالی که هر 3 فیلم داوود نژاد در آن سالها یعنی «کلاس هنرپیشگی» و «مصائب شیرین 2» و «مرهم» طبق معمول به طور خانوادگی و در لوکیشنهای فامیلی ساخته و با کمترین هزینه آنها را به پایان برد.ه شدند.
جواد نوروز بیگی که در همین 6 سال از دهه 90 در میدان تهیه کنندگی فعال شد، برای فیلمهای «یک سطر واقعیت» (علی وزیریان)، «خرس» (خسرو معصومی)، «اعترافات ذهن خطرناک من» (هومن سیدی)، «سوگ» (مرتضی فرشباف)، «من و زیبا» (فریدون حسن پور)، «مروارید» (اسماعید پور سعید)، «ربودهشده» (بیژن میرباقری)و «جاودانگی» (مهدی فرد قادری) حدود 3 میلیارد تومان از بنیاد فارابی و مؤسسه رسانههای تصویری پول دریافت کرد، در حالی که اغلب فیلمهای تولیدیاش یا مثل فیلم «خرس» هیچگاه به نمایش درنیامدند یا همچون «مروارید» (سیروس حسن پور) اکران محدودی داشت و یا مانند «اعترافات ذهن خطرناک من» (هومن سیدی) و «یک سطر واقعیت» (علی وزیریان) و... علاوه بر استفاده از پروداکشن کمهزینه، از کم فروشترین فیلمهای سال هم محسوب شدند.
حتی آنان که در سالهای دهه 60 و 70 با بودجه بنیاد فارابی و بنیاد مستضعفان و سایر سازمانها و مؤسسات دولتی و حکومتی فیلمهای خود را به تولید رسانده بودند مانند محسن شایانفر و حسین فرحبخش و سید محمد قاضی و هوشنگ نورالهی و...، بازهم با نهایت سعه صدر!!، با دریافت مبالغ چند برابر هزینه تولید آن فیلم، رایت و حقوق فیلم خود را به بنیاد سینمایی فارابی (یعنی از جمله همان ارگانهایی که اساسا بودجه فیلمشان را فراهم کرده بود) یا مؤسسه رسانههای تصویری، با دریافت مبالغ چند برابر هزینه تولید آن فیلم، فروختند. در واقع محصول سینمایی که اصلا به آنها تعلق نداشت و با پول بیتالمال ساخته شده بود را دوباره به همان نهادی که بودجهاش را پرداخته بود، فروختند!!
نمک خوردن و نمکدان را قورت دادن!
باید ذکر نمود در کشورهایی مانند ایران که صنعت سینما هنوز به حدی از رشد برای خودکفا شدن نرسیده، کمکهای دولت و نهادهایی مانند آن خالی از اشکال بوده و حتی در مواردی لازم مینماید. البته بایستی با نظارت و دقت بیشتری صورت پذیرد. اما اینکه برخی سینماگران کمکهای هنگفت مالی دولت را از کیسه ملت دریافت کرده و بر ضد خواست و عقائد و باورهای همان ملت حرکت کرده و فیلم بسازند و سپس همه چیز را انکار کرده ادعای مستقل بودن هم داشته باشند، حکایت نمک خوردن و نمکدان شکستن است.
مثلا برای ساخت فیلمی مثل «آشغالهای دوست داشتنی» که در مدح و تجلیل از فتنه ضد ملی پس از انتخابات سال 88 ساخته شد، حدود 700 میلیون تومان بنیاد سینمایی فارابی و مبلغ 550 میلیون تومان هم مؤسسه رسانههای تصویری هزینه کردند. یعنی در مجموع سازندگان این فیلم یک میلیارد و دویست و پنجاه میلیون تومان از بیتالمال پول دریافت نمودند. فیلمی که سالها در محاق توقیف بود و سالها به دورههای مختلف جشنواره فیلم فجر، ارائه شد، اما مجوز نمایش دریافت نمیکرد تا اینکه بعد از پارهای جرح و تعدیلات، بدون سرو صدا و به صورت چراغ خاموش همزمان با جشنواره سی و هفتم فیلم فجر، در تعدادی از سینماها به نمایش درآمد و به دلیل ضعف فراوان، با استقبال چندانی هم مواجه نگردید!
همچنین سازنده فیلم «عصبانی نیستم» (فیلمی در حمایت از فتنه گران که مدتها مجوز نمایش نداشت)، 500 میلیون تومان از دو مؤسسه دولتی یادشده، دریافت کرد و یک تولیدکننده که تهیه تعداد معتنابهی آثار مبتذل در کارنامه خود دارد و همواره مدعی بوده که دست در جیب مبارک داشته، برای ساخت همان آثار مبتذل حدود یک میلیارد تومان از این دو مؤسسه پول دریافت کرد اگرچه اخبار غیر رسمی به نقل از عوامل مؤثر سابق بنیاد فارابی حکایت از آن دارد که وی تنها برای ساخت فیلم مبتذل «خصوصی» که به دلیل ابتذال بیش از حد از پرده سینماها پایین کشیده شد، مبلغی حدود یک میلیارد و چهارصد میلیون تومان از بنیاد سینمایی فارابی دریافت نمود.
اما نکته بامزهتر به یکی دیگر از مدعیان سینمای مستقل بازمی گردد. او علاوهبر حدود یک میلیارد و نیم میلیون تومان که بابت برخی فیلمهایش گرفت، برای فیلمی به نام «لطفا بدون گناه» رقم 400 میلیون تومان از بنیاد فارابی پول دریافت کرد، در حالی که هیچ نشانی از تولید و ساخت فیلم یاد شده وجود ندارد! و برای فیلم دیگری به نام «مردی بدون سایه که در جشنواره سی و هفتم فیلم فجر نمایش داده شد، نیز 510 میلیون تومان دریافت نمود که علیرغم صدور پروانه ساخت، یک سال و اندی برای هزینه آن و ساخت فیلم، تاخیر داشت! در واقع این به اصطلاح سینماگر مستقل روی دست همه رفقای مستقلش زد و برای فیلمهای نساخته هم بودجه گرفت!