کد خبر: ۳۰۱۷۱۰
تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ۲۰:۱۳
نیم‌نگاهی به «کیک محبوب من»

نامحبــوب

 
 
 
پژمان کریمی 
    لائیتیسه فرهنگی برآن است که «هنر هفتم بازتاب زندگی است.»این گزاره همان اندازه غلط است که بگوییم سینما بازتاب زندگی نیست!
اما مگر می‌توان تصور کرد پدیده‌ای در عین حال که «هست»؛ «نباشد»؟! یا در لحظه‌ای که «این» است،«این» نیست!
منظور ساده است:
سینما بازتاب زندگی است اما بر شده و برساخته‌ای مبتنی بر ذهنیت و باور فیلمساز. 
لائیک‌های اردو زده در ساحت سينما، در مقام تغافل و رو به تحمیق مخاطب، سینما را -با اصرار- بازتاب زندگی تعریف و توصیف می‌کنند تا اعوجاجات و هزیان‌ها و توهمات و تراوشات ذهنی جورواجور و عفن خود را به بهانه واقع نگری و واقعیت نگاری و در مجموع به نام خود زندگی، قالب و رنگ سینما بزنند. 
در چنین حالتی، در قامت یک اثر سینمایی، اصل واقعیت یا بخشی از واقعیت و تمام یک حقیقت، نادیده انگاشته می‌شود، حذف می‌گردد تا ذهن مخاطب بر پایه خواست فیلمساز شکل داده شود! فیلمساز لاییک، در زیر سایه سنگین ادعای واتاب زندگی، خود را رها از تقید باور و آرای دینی و سیاسی معرفی می‌کند و از پذیرش مسئولیت آنچه به تصویر کشیده و مضمون و مفهومی که پیش روی مخاطب قرار داده است، سرخوش شانه خالی می‌کند! او در نقطه‌ای می‌ایستد و در واقع در پس پرده‌ای پنهان می‌شود که بابت انتشار هر ادعایی و ارائه هر دیدگاهی، مصون از استدلال و سند پذیرفته شود و در عین حال، از سوی مخاطب عوام، القائاتش عین واقع و مصداق واقعیت و جلوه‌ای از حقیقت دریافته شود. چنین نگرشی، شیادی در ردای فرهنگ و هنر است، ماهیت سیاسی دارد، بی‌وطن است، دین ناباور و دین‌ستیز است، مغروق لیبرالیسم و مرعوب فرهنگ غیرخودی است، آگاهانه و غیرآگاهانه پیاده‌نظام جریان‌های ماسونی است. 
در این راستاست که فیلمی مانند «کیک محبوب من»، بی‌مجوز و در داخل کشورمان ساخته می‌شود و در اقدامی غیرحرفه‌ای، 
به آن جایزه از جشنواره‌ای خارجی هم می‌دهند.
فیلم گستاخانه دروغ می‌گوید، بی‌شرمانه تهمت می‌زند و با هوچی‌گری مخاطب خود را به سرکشی علیه ارزش‌های ملی و دینی فرامی خواند. 
به این محورهای جای گرفته در بدنه‌ی فیلم دقت کنید:
یک- جنگ خوب نیست! این تاکید فردی است که افسر ارتش کشورمان بوده است و بخشی از زندگی‌اش را در جبهه جنگ تحمیلی عراق بعثی علیه ایران گذرانده است!
دو- حجاب موجب تضییع زیبایی است.
سه -یاد آن روزها-روزهای حاکمیت پهلوی-گرامی داشته می‌شود.
چهار- شراب خواری در هنگام صرف غذا و گفت‌وگوی دوستانه و برای رفع خستگی و سرخوشی، توصیه می‌گردد و عادی انگاری می‌شود.
پنج-رقص و رقص زن و مرد، مایه شادی و شادابی جا زده می‌شود.
و...
اکنون باید پرسيد:
یک- آیا بواقع سازنده فیلم یاد شده، به‌عنوان یک فیلمساز نمی‌داند که پهلوی‌های دیکتاتور و دست نشانده، 
برای بقای تاج و تخت موروثی و نامشروع خود دهها هزار نفر را هدف گلوله قرار دادند و بنا به اعتراف پهلوی دوم، مخالفان سلطنت، زندانی و شکنجه می‌شدند؟ یا نمی‌داند شاهکان، زنان را کالایی پست به شمار می‌آوردند و از حقوق الهی و انسانی محروم کرده بودند؟ آیا بی‌خبر است که پهلوی‌ها به سبک قجرها، تنها در قالب دو توافق ننگین در سال‌های ۱۳۱۶ و ۱۳۴۹بخش‌های مهمی از ایران عزیز را سخاوتمندانه به کشورهای همسایه واگذار کردند یا با تفرعن و فساد خود، موجب فقر و گرسنگی ۴۴ درصد از ایرانیان شدند؟ آیا نمی‌داند فقط در حاشیه و چسبیده به پایتخت، سیزده واحد حلبی‌آباد وجود داشت و مردم قربانی سیاست‌های حکومت مانند «انقلاب سفید» در تباهی دست و پا می‌زدند؟ این‌گونه، پهلوی‌ها بانی و گستراننده‌ شادی و راحت و ثروت و رفاه و آبادانی و نگهبان آزادی‌های مدنی و قانونگرایی بوده‌اند! فیلمساز به قدری به شاه‌پرستی دلمشغول است که در مسیر -به قول مشهور- تطهیر پهلوی‌های فاسد و سفاک، پاسخ نمی‌دهد؛ اگر پهلوی‌ها منشا خیر و برکت و آبادانی و شادی و بالندگی ملت و کشور بودند چرا مردم بی‌دفاع به کف خیابانها آمدند و در برابر گلوله‌های دژخیمان شاه، صف کشيدند؟ لابد به زعم شاه‌پرستان، از رفاه و شادی فراوان دلزده شده بودند و انگاری که برای تفنن به استقبال جوخه‌های اعدام و خط تیرباران رفتند!
دو-فیلمساز فضای جامعه ایرانی را بسته و سنت زده و جوان ایرانی را محبوس و غمزده در محدوده قوانین دینی می‌پندارد! آیا او خبر ندارد که بزرگ‌ترین دستاوردها در حوزه‌های هسته‌ای و فضائی و پزشکی و... به‌دست جوان ایرانی تجلی یافت، یا جوان ایرانی بود که بیش از چهار دهه در برابر دنیای استکبار از استقلال و تمامیت ارضی کشورش و باور و هویت ملی و دینی خود دفاع کرد و همواره نیز در مناسبت‌های مذهبی تقیدات خود را در بطن اجتماعات پر شور به اثبات می‌رساند؟
سه- باید پرسيد چرا فیلمساز کار پژوهش در حیطه سینما را جدی نگرفته است یا نخواسته که جدی بگیرد؟ او باید بداند یا می‌داند و از شدت کینه منکر می‌شود که بی‌حجابی یا بی‌توجهی به حجاب بایسته که ضروری دین است و انکار آگاهانه آن مستوجب مجازات و عذابی بزرگ است، تنها در رفتار حداکثر ۱۲ درصد زنان جامعه کنونی 
بازتاب دارد.
چهار- نمی‌توان باور کرد که فیلمساز نمی‌داند؛ آغازگر جنگ هشت ساله که بود و صدام تکریتی با چه اهداف شومی و به تحریک و تشویق کدام دولت‌ها، دستور تجاوز به جمهوری اسلامی ایران را صادر کرد؟ آیا فیلمساز، نمی‌داند استکبار و ۶۰ کشور بزرگ و کوچک بودند که از رویای فتح 
سه روزه ایران پشتیبانی می‌کردند؟ یا نمی‌توان به راحتی باور کرد که فیلمساز و همکارانش بد ندانند؛ بد بودن جنگ، به معنای ضرورت پرهیز از مقاومت و دفاع در برابر متجاوز نیست! مگر اینکه اینان از دفاع جانانه رزمندگان ما در برابر اجنبی عصبانی‌اند و استقلال ایران و ایرانی مان را برنمی تابند!
و... 
با مرور و اعتنا بدان چه بیان شد؛ تردیدی نیست که سازنده یا دقیقتر بگوییم سازندگان فیلم «کیک محبوب من» دین‌ستیز و بی‌وطن و در عین حال، غیرحرفه‌ای در عرصه سینما هستند که با دروغ و تهمت و شعارهای سطحی، کیکی زرد و بدمزه را شتابزده پخته‌اند. چیزی که اگر برای ذائقه ای، دلخواه قرار گیرد؛ نشانه هرزگی است؛ به همین صراحت!