kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۶۲۸۸
تاریخ انتشار : ۰۶ مهر ۱۴۰۳ - ۱۸:۵۲
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- ۴۴

تأیید طرح جوسلسون با حمایت نخبگان آلمان

 
 
 
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
 
سارتر همچنان از روسیه به عنوان نگهبان آزادی تمجید می‌کرد و «قدیس» او ژان ژنه (شاعر و رمان نویس فرانسوی)، وجود گولاک‌ها (اردوگاه‌های کار اجباری شوروی) را [از اساس] انکار می‌کرد. به گفته آرتور کستلر، این‌جا پایتخت جهانی همقطارانی است که عاشقانه کار خود را دنبال می‌کنند. همفکرانی با استعداد‌هایی متوسط، مثل پابلو پیکاسو (نقاش و شاعر اسپانیایی و مبدع سبک کوبیسم)‌، آلبر کامو (فیلسوف و روزنامه‌نگار فرانسوی) و ژان آنوی (تئاتریسین و فیلمنامه‌نویس فرانسوی)، که حیرت و تکریم بسیاری از روشنفکران اروپایی را برانگیخته بودند. روشنفکرانی که به تشخیص کستلر از «آنفلوانزای فرانسوی» رنج می‌بردند. کستلر به کنایه و طنز گفت: حزب کمونیست می‌تواند با یک تماس تلفنی از پاریس، فرانسه را تصاحب کند. 
ویزنر به خوبی می‌دانست که هنوز گروه مناسبی برای پیشقراولی مبارزات ضد کمونیستی در فرانسه پیدا نکرده است. در سخنانی که نشان می‌داد او از قبل در فکر ایجاد پایگاه دائمی برای این کارزار بوده، ابراز نگرانی می‌کرد که «این نوع رهبری یک سازمان پایدار، منجر به انحطاط و زوال کل ایده خواهد شد. و ما به دیوانگانی خواهیم ماند که همچون بزها و میمون‌ها، رفتار خنده دار و احمقانه مان، کارها و سخنان لیبرال‌های جدی و وظیفه شناس را کاملا بی‌اعتبار خواهد کرد. ما باید در مورد حمایت از چنین نمایشی تردیدهایی جدی داشته باشیم».
گروهی از روشنفکران آلمانی، که قبلا عضو موزنبرگ تراست بوده و از ماشین تبلیغاتی به ظاهر رسوخ ناپذیر شوروی سرشکسته شده بودند، برای کشیدن نقشه‌ای دور هم جمع شدند. در آگوست 1949 روث فیشر و فرانتس بورکناو (که روزگاری مورخ رسمی کمینترن یعنی اتحادیه احزاب کمونیست جهان بودند) با ملوین لاسکی در اتاق هتل فرانکفورت دیدار و شروع به طرح‌ریزی ساختاری دائمی برای مقاومت فکری سازمان یافته [در برابر کمونیسم] کردند. فیشر خواهر گرهارت آیسلر1، عامل شوروی بود. او در سال 1946 «کمونیست شماره یک در آمریکا» لقب گرفت و سال بعد به دلیل جعل درخواست ویزا محکوم شد. گرهارت از آن تاریخ برای مدیریت دفتر پروپاگاندای آلمانی شرقی ارتقاء یافت و بدین ترتیب او مسئول سازماندهی واکنش شوروی به طرح روث شد. خود روث قبل از این که جناحش با دستوری از سوی مسکو اخراج شود، رهبر حزب کمونیست آلمان بود. این اخراج موجب جدایی او از استالین برادرش) شد. 
او در مورد طرحش به دیپلمات آمریکایی نوشت: «گمان می‌کنم ما قبلا در آخرین اقامتم در پاریس درباره این طرح صحبت کرده‌ایم، اما من اکنون رویکرد بسیار دقیق‌تری نسبت به آن دارم. منظور من البته ایده سازماندهی کنگره‌ای بزرگ علیه کنفرانس والدورف استوریا در خود برلین است. این کنگره باید محل اجتماع کمونیست‌های سابق، به علاوه گروهی به نمایندگی از آمریکایی‌های ضداستالینی، روشنفکران انگلیسی و اروپایی باشد و همدردی خود با تیتو و یوگوسلاوی را اعلام و مخالفت خاموش خویش را در روسیه و کشور‌های اقماری ابراز کند و دروازه‌های جهنم دیگری را به روی جهنم پولیت بورو (دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی) بگشاید. همه دوستان من اتفاق نظر دارند که اگر این برنامه به خوبی سازماندهی شود نتایج بزرگی خواهد داشت و تشعشعات آن به مسکو خواهد رسید».
آیا مایکل جوسلسون در اجلاس فرانکفورت شرکت کرد؟ قطعا او از اولین کسانی بود که این نقشه را می‌شنید، او قرار بود خیلی زود با لورِنس دو نوفویل2، شخصی که در اواسط سپتامبر کلیات طرح را از طریق کیف دیپلماتیک به کارمِل آفی ارسال نمود، صحبت کند. 
نوفویل بعد‌ها توضیح داد که: «طرح توسط لاسکی، جوسلسون و کستلر پخت و پز شده بود»، «و من از واشنگتن خواستم تا حمایت مورد نیاز را از طرح بکند. من گزارش آن را به فرانک لیندسی معاون ویزنر دادم و حدس می‌زنم که او آن را نزد ویزنر برده باشد. ما باید برای تایید [طرح] التماس می‌کردیم. طرح مارشال، صندوقچه‌ای از پول‌های کثیف بود که سیا آن را در هر جایی و در هر زمانی استفاده می‌کرد، بنابراین ما هرگز کمبود پول نداشتیم. تنها چالش گرفتن تایید بود».
 برنامه‌ای که به «طرح جوسلسون» مشهور شد در ژانویه 1950 به میز ویزنر رسید. در حالی که لاسکی بی‌صبرانه منتظر پاسخ بود، اما از پیش، اجرای برنامه را در دستور کار خود قرار داده بود. 
او ارنست رویتر، شهردار آلمان غربی و چندین فرد برجسته دانشگاهی اهل آلمان را به کار گرفت. آن‌ها ایده را تایید کردند و قول حمایت دادند. سپس با هم یک کمیته دائمی تشکیل داده و شروع به صدور دعوت نامه برای روشنفکران «جهان آزاد» کردند تا به برلین بیایند و بدون هیچ واهمه‌ای از عقاید خود دفاع کند. اما کار‌های لاسکی همیشه بی‌عیب و نقص نبودند. «به عنوان یک کارمند دولت اشغالگر آمریکا، فعالیت‌های او به نمایندگی از کنگره، برای ناظرین به منزله سندی بود که دولت آمریکا پشت این ماجرا قرار دارد».
پانوشت‌ها:
1- Gerhart Eisler
2- Lawrence de Neufville