سرداری که سرش بر نیزه شد (حدیث دشت عشق)
یکی از شهدای مدافع حرمی که حسینوار و با سر بریده به دیدار یار شتافت، سردار عبدالله اسکندری است؛ وی از پیشکسوتان عرصه دفاع و مقاومت بود. هم در کردستان به تارومار گروهکهای تروریستی پرداخت، هم هشت سال دفاع مقدس حماسهها آفرید و هم در مقابل عربدهکشی تروریستهای تکفیری ایستاد و در نهایت نیز به هدف خودش یعنی شهادت رسید. شهید اسکندری در عملیاتهای خیبر، بدر، والفجر8، کربلای1،3،4،5،8، والفجر10، بیتالمقدس4و7 حضور مؤثری داشت. وی در دوران بازنشستگی نیز از پای ننشست و به عرصه نبرد پا گذاشت. خودش یک بار گفته بود: «به والله قسم اگر ببینم باب شهادت در هر گوشه از جهان باز شده است. با آغوش باز به آنجا رفته و تا شاهد شهادت را در آغوش نکشم باز نخواهم گشت.» سرانجام به آرزوی خود رسید و در اول خرداد 1393 در حین ماموریت بر اثر اصابت گلوله تکتیرانداز داعشی به شهادت رسید و به جمع شهدای مدافع حرم پیوست. شهید اسکندری از نسل سرداران عاشورایی بود که همچون مولایش حسین، پس از شهادت سر از تنش جدا کردند و پیکرش بیسر به خاک سپرده شد. شهید مدافع حرم عبدالله اسکندری، قلم بسیار زیبایی داشت. در بخشهایی از یک مناجاتنامه که از وی به یادگار مانده، نوشته بود: «خدایا ماه رجب بگذشت و من از خود نگذشتم پس تو از ما بگذر.. خدایا از من آهی از تو نگاهی... از خود دور شدن و به محبوب خود نزدیک شدن را به ما عطا فرما».