واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - حکایت سینماتوگراف 2 - بخش بیستم
سال 1368، سال پایان جنگ سال آغاز تهاجم فرهنگی
سعید مستغاثی
سال 1368، سال رحلت حضرت امام خمینی رحمتالله علیه بود، سالی که دشمنان ایران و اسلام پس از 10 سال نبرد سخت و مستقیم در جبهههای مختلف ترور و کودتا و نبرد مسلحانه و جنگ تحمیلی به این نتیجه رسیدند که از این راه نخواهند توانست به مقصود خود برسند. برخی از آدمهای خوشخیال فکر میکردند که بالاخره دشمنان کشور و انقلاب فهمیدهاند که نمیتوانند آن را شکست بدهند و بنابراین دست از سرش برداشتهاند! اما جبهه متحد ضد انقلاب در انتظار استراتژی جدید بود.
در همین اوضاع و احوال یکی از نویسندگان کهنهکار فراری به وسیله یکی از نشریات خارج کشور بالاخره نقشههای تازه برعلیه انقلاب و نظام اسلامی را لو داد. صدرالدین الهی از عوامل سرشناس دوران رژیم شاه در نشریهای به نام «فوقالعاده» چاپ آمریکا به تاریخ 15 مردادماه 1368 درباره این شیوه جدید مبارزه نوشت:
«... از این به بعد... مبارزه مسلحانه و به کاربردن واژههای براندازی، سرنگونی، واژگونی و یا زد و بندهای سیاسی به صورت اعلامیه و بیانیه و مصاحبه و خطابه کاربردی ندارد...اما یک راه وجود دارد، راهی که ما را به بقای واقعی میرساند... این دور مسابقه را به صورت یک مبارزه فرهنگی آغاز کنیم. مبارزه فرهنگی در تمام زمینهها، تئاتر، سینما، ورزش، شعر، موسیقی، نقاشی و غیره... حکومت تهران را فقط با سلاح فرهنگ میتوان خلع سلاح کرد و دست بسته تحویل مردان سیاست داد...»
در آغاز دهه 70 هجری شمسی، براساس همین استراتژی جدید که از محافل و کانونهای استعماری دیکته شده بود، عناصر شناخته شده و نشدهای که تا دیروز درصدد براندازی مستقیم نظام جمهوری اسلامی بودند، با سوءاستفاده از طرح خامدستانه برخی عناصر دولتی تحت عنوان جذب نخبگان و بازگشت آنان، به کشور برگشته و فضاهای بسیاری را در عرصههای هنری و فرهنگی مانند حیطه کتاب و نشر، عرصههای هنرهای تجسمی و تئاتر و موسیقی و سینما را در دست گرفتند (نشریاتی مانند آدینه، گردون، دنیای سخن، ایران فردا، گزارش فیلم و...تیول همین افراد شد) و به ترویج و اشاعه همان تئوریهای خود پرداختند.
از همینجا بود که پروژه نفوذ فرهنگی برای نخستین بار در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان اولویت اول کلید خورد و عوامل و عناصر این تهاجم به اسم و رسم بازگشت نخبگان و مغزها به داخل کشور، با چاپ نشریات و همچنین برپایی حلقههای فرهنگی درون سازمانها، مؤسسات دولتی و دانشگاهها و مدارس عالی نفوذ کردند.
شجاعالدین شفا، معاون فرهنگی دربار شاه، در توضیح این سیاست جدید نفوذ فرهنگی خارحیها در مراکز و رسانههای فرهنگی، در یک نشست همپالگیهای خود در خارج کشور، گفت:
«... اصولا استراتژی جدید ما مبارزه فرهنگی است. ما باید بینش و فرهنگ مردم را عوض کنیم تا جمهوری اسلامی ساقط شود...»
غلامحسین میرزا صالح که در آن زمان از اعضای جبهه به اصطلاح نجات ایران بود، توضیح مبسوطتری درباره پروژه نفوذ و استحاله میدهد:
«... کمکهایی که به ما میشود برای اینکه این نقش جدید را ایفا بکنیم، موکول است به تحقق این برنامه و پروژه و در نتیجه ما در نظر داریم با نفوذ در دانشگاهها، با نفوذ در مراکز فرهنگی، با نشر مقالات، با نشر کتب این خواسته را و این چیزی را که به ما گفته شده است را انجام بدهیم و در این مورد هر نوع کمکی که لازم باشد، دست ما باز است و میتوانیم حتی تا مرحله تاسیس چاپخانه، تاسیس مجله و تهیه هر نوع فیلم... و هر نوع تشکیلات و سازمان و عملکردی که منجر به اجرای این سیاست خاص دولت آمریکا شود، بکنیم...»
از همین جا بود که سر و کله بسیاری از عناصر معلومالحال یا فراری که به طور فعال در محافل و نشریات ضد انقلابی خارج کشور میگفتند و مینوشتند و شعار میدادند، در محافل و نشریات داخل کشور پیدا شد.
نتیجه این تهاجم فرهنگی همهجانبه را میتوان در مقالهای از نشریه «خاوران» چاپ آمریکا متعلق به ضد انقلاب فراری دید که نوشت:
«... ایران فقط جمهوری اسلامی نیست. جمهوری اسلامی هم فقط خلخالی و محتشمی و غیره نیست. افراد بسیار فعال و فداکاری در همین جمهوری اسلامی شب و روز با فداکاری و کوشش فراوان سعی در اصلاح قوانین دولتی، جامعه و عوامل فساد و کارشکن هستند. شعرا و نویسندگان، موسیقیدانان و فیلمسازان متعهدی چون شاملو، پارسیپور، فصیح و کیارستمی و غیره داریم که با همه مشکلات سانسور و خفقان ادبی، مینویسند، شعر میگویند، فیلم میسازند و روح خسته و دردکشیدهای را صیقل میدهند و نور شعف و امیدواری را در جامعه پرورش میدهند تا ایرانی آباد و سربلند به پا کنند...»
جشنواره نهم فجر و ساختارشکنی علنی
نهمین جشنواره فیلم فجر، دو سال و نیم پس از پایان جنگ برگزار شد. شکل و شمایل جشنواره بسیار با دورههای قبلی متفاوت بود. نهمین جشنواره فیلم فجر اولین دوره این جشنواره بود که 25 درصد فیلمهای بخش مسابقه اصلی آن، هرگز به نمایش درنیامدند و در همه دولتها و معاونتهای سینمایی در توقیف ماندند، به طوری که کارگردانان آن فیلمها در سالهای بعد فیلمهای متعددی ساختند و برنده جایزه هم شدند ولی دیگر حتی خودشان هم سراغ آن فیلمهای توقیفی را نگرفتند.
فیلمهای «شبهای زایندهرود» (درباره تاثیرات منفی انقلاب بر جامعه) و «نوبت عاشقی» (حکایتی از نسبیت عشق و روابط باز و نامشروع تحت عنوان عشق) از محسن مخملباف و همچنین فیلم «در مسلخ عشق» ساخته کمال تبریزی حکایتی ضد دفاع در حاشیه جنگ، از جمله آثار یاد شده بودند. اما فیلم بسیار ضعیف «شبهای زایندهرود» کاندیدای 3 سیمرغ بلورین و در کمال حیرت و تعجب در بخشهای بهترین فیلمنامه (با فیلمنامهای که مملو از شعر و شعار) و بهترین فیلم (با ساختاری به اصطلاح گل درشت و ابتدائی) بود. فیلم «نوبت عاشقی» هم در رشته فیلمبرداری نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد.
شاید نهمین دوره جشنواره فیلم فجر را بتوان دورهای دانست که حتی اسامی فیلمها، به گونهای کاسبکارانه بیشترین استفاده را از کلمه «عشق» نمودند: در مسلخ عشق (کمال تبریزی)، عشق و مرگ (محمدرضا اعلامی)، نقش عشق (شهریار پارسی پور)، نوبت عاشقی (محسن مخملباف) و...
اما چند فیلم از جمله تعقیب سایهها (علی شاه حاتمی)، تویی که نمیشناختمت (محمد ابراهیم سلطانیفر)، عروس (بهروز افخمی)، به خاطر همه چیز (رجب محمدین)، چشم شیشهای (حسین قاسمی جامی)، دو فیلم با یک بلیط (داریوش فرهنگ) و پرده آخر (واروژ کریم مسیحی) از جمله آثاری بودند که در بخش فیلمهای اول و دوم توانستند قابلیتهای خود را نسبت به بخش اصلی جشنواره و فیلمسازان باتجربهتر اثبات کنند.
چنانکه یکی از همین فیلم اولیها یعنی «پرده آخر» توانست همه باتجربهها و قدیمیها را پشتسر گذاشته و هیئت داورانی متشکل از ابراهیم حاتمیکیا، علیرضا شجاع نوری (مسئول بخش بینالملل بنیاد فارابی)، فرهاد صبا (فیلمبردار)، منوچهر عسکرینسب (فیلمساز) و محمدعلی نجفی را قانع کرده و 9 جایزه بخش مسابقه اصلی را هم به خود اختصاص دهد.
دو فیلم «چشم شیشهای» و «تویی که نمیشناختمت» از ماندگارترین و تاثیرگذارترین فیلمهای سینمای دفاع مقدس حتی تا همین امروز نیز جایگاه ویژهای در این سینما دارند. اگرچه به دلیل حضور افرادی همچون رخشان بنیاعتماد و علیرضا رئیسیان و کیانوش عیاری در کنار پروانه معصومی و رسول ملاقلیپور در هیئت داوران بخش فیلمهای اول و دوم نهمین جشنواره فیلم فجر، به حق خود نرسیدند و جایزه بهترین فیلم به «سایه خیال» رسید و جایزه ویژه هیئت داوران به «دو فیلم با یک بلیط»، اما در کنار «به خاطر همه چیز» و «پرده آخر»، به هر حال حتی با وجود همین هیئت داوران نتوانست از قابلیتهای فیلم «تویی که نمیشناختمت» بگذرد و سرانجام یک دیپلم افتخار نیز به آن تعلق گرفت.