جایگاه ویژه خوشخویی در قرآن
نرگس دوست محمدی
حُسن خلق یا خوشخویی از مکارم اخلاقی است؛ یعنی انسانی که به حد کمال نزدیک شده باشد، چنان کریمانه با مردم مواجه میشود که او را به خوشخویی و حسن خلق میشناسند؛ زیرا در اوج فضائل اخلاقی و رفتار ایثارگرانه است و حتی از حق مسلم خویش میگذرد و نه تنها بدی دیگران را نمیبیند و عفو و گذشت دارد، بلکه بدی را با نیکی پاسخ میدهد؛ چنانکه رفتارهای معصومان(ع) نسبت به مخالفان خویش اینگونه بود و آنان در قبال دشنام و بدگویی مخالفان، به آنان نیکی روا میداشتند. بنابراین، مؤمنان باید به پیروی از معصومان(ع) اینگونه عمل کنند و احسان عفوی و اکرامی را در پیش گیرند و از مصادیق اسمی «محسنین» شوند.
«حسن خلق» در قرآن چنان از اهمیت و ارزش برخوردار است که پیامبر(ص) مامور بدان میشود و حتی فرمان مییابد تا بندگان مؤمن را به آنچه که مصداق «احسن» در قول و فعل و گفتار و رفتار است دعوت کند. مؤمنان نیز باید در گفتار و رفتار بیاموزند که اخلاق خویش را به چنان درجه و مرتبتی برسانند که مصداق «خلق عظیم» شوند و حسن خلق شاکله وجودیشان گردد؛ زیرا اگر به چنین مرتبتی دست یابند، عملشان تحت تاثیر شاکله شخصیتیشان و نیات باطنی و فضائل اخلاقی به نیکوترین شکل ظهور و بروز میکند و رفتارشان را میسازد. اینگونه است که با نرمخویی، پاکیزه سیرتی و با روی گشاده و خوش، در اوج زیبایی و لطافت و پاکی و پاکیزگی در قول و فعل با دیگران تعامل و معاشرت میکنند و «خلق خوش» را با «روی خوش» و «رفتار خوش» به نمایش میگذارند.
اهمیت و آثار خوشخویی
بیگمان اهمیت و ارزش هر چیزی به آثار آن چیز بستگی دارد؛ از همین رو خدا برای بیان اهمیت هر چیزی به آثار آن میپردازد که شامل آثار رفتاری و پاداشهای دنیوی و اخروی است.
در اهمیت «حسن خلق» و «خوشخویی» همین بس که انسان را در زمره عبادالرحمن قرار میدهد(فرقان، آیه 63)؛ زیرا کسی که جزو عبادالرحمن قرار میگیرد، مظهر تجلیات رحمانی و رحیمی خدا میشود؛ چرا که اسم الرحمن که هم تراز «الله» است(اسراء، آیه 110)، زمانی در شخص تجلی میکند که «عبد» آن اسم شده باشد و این جز با تجلی صفات الهی با غلبه رحمانی تحقق نمییابد. در آیات قرآن برای عبادالرحمن صفات و ویژگیهای گفته شده که بخشی از آنها در آیات قبل و بعد 63 سوره فرقان بیان شده است.
برای پی بردن به اهمیت و ارزش خوشخویی باید به آثار اجتماعی آن توجه کرد؛ زیرا خوش خلقی از مهمترین عوامل جذب مردم به سوی شخص است(آل عمران، آیه 159)، چنانکه با خوشخویی میتوان دشمنیها را به دوستی ریشهدار تبدیل کرد و شخصی را که تا دیروز دشمن بود، به شخصی تبدیل کرد که دو عنصر «ولایت» و «حمیم» برایش ثابت خواهد بود.(فصلت، آیه 34)
شکی نیست که ولایت میان افراد زمانی شکل میگیرد که از نظر عقیده و فکر و عمل چنان به هم نزدیک باشند که گویی هیچگونه فاصلهای میان آنان نیست. از آنجا که ریشه حسن خلق به خدا باز میگردد و او منشا هر کمالی از جمله کمال حسن خلق است، در حقیقت صاحب حسن خلق، تجلی اسمای کمالی الهی است. همین مظهریت موجب میشود که ولایت الهی که منشا هر ولایتی به عنوان کمال است، در شخص ظهور کند. اینگونه است که رابطه ولایت میان دو شخص متاثر از ولایت الهی ایجاد میشود و آنان به عنوان «اولیاء الله» با هم مرتبط میشوند.
البته این تنها بازتاب آثار حسن خلق نیست، بلکه اثر دیگری نیز در میان آن دو ایجاد میشود که از آن به «حمیم» تعبیر میشود. واژه حمیم که همخانواده «حمام» است بیانگر نوعی گرمای صمیمی و استوار و ریشهدار میان دو نفر است. از همین رو، در فارسی گفته میشود که اینان دوستان «گرمابه و گلستان» هستند تا جایی که گویی از هم جدایی ندارند.
پس از نظر آموزههای قرآن، حسن خلق حتی نسبت به دشمنان میتواند شرایط را چنان تبدیل کند که رابطه دشمنی به رابطه «ولی حمیم» تبدیل شود.(فصلت، آیه 34)
البته خدا میفرماید که همگان فرق میان حسنه و سیئه را میدانند؛ زیرا فطرت الهی انسان از این توان برخوردار است که بر اساس الهامات فطری،حق و باطل و خوبی و بدی و زیبایی و زشتی را تشخیص داده و به خوبی و زیبایی گرایش و از بدی و زشتیگریزش داشته باشد.
پس هیچ انسانی بر اساس گرایش فطری، نیکی و بدی را یکسان نمیشمارد. بر همین اساس هر کسی وقتی میبیند که بدیاش با نیکی و خوبی پاسخ داده شده، شرمنده میشود و همین بستری را برای تغییر بلکه تبدیل رفتار ایجاد میکند.(همان)
همچنین از نظر قرآن، دفع بدی و زشتی باید با توجه شرایط، به گونهای باشد که از بهترین گفتار و رفتار به عنوان پاسخ استفاده شود و بهترین و نیکوترین گفتار و رفتار به کار بسته شود تا تاثیر شگرف را در تغییر و تبدیل ایجاد کند.(همان)
شیطان دنبال آن است تا میان مردم جدایی و دشمنی افکند و دلها را به جای نزدیکی از هم دور کند. بنابراین، اگر انسانها با هم بر اساس خوشخویی و گفتار و رفتار نیک عمل کنند، شیطان در رسیدن به مقاصد پلید خویش ناکام میماند.(اسراء، آیه 53) و خوشخویی عامل مهم در شکست شیطان و ناکامی او در ایجاد دشمنی میان مردمان بهشمار میرود.(همان)
البته کسی که خوشخویی پیشه کند و به «حسن خلق» برسد که فضیلتی برای شاکله شخصیتی و هویتی اوست، خدا نیز به او توجهی خاص کرده و پاداش مضاعف به او میدهد که دست کم دوبار اجر برای او ثابت است.
(قصص، آیه 54)
با توجه به آثار و اهمیت و ارزش حسن خلق است که خدا در آیات قرآن به حسن خلق در معاشرت با دیگران دعوت کرده(مؤمنون، آیه 96؛ قصص، آیه 54؛ فصلت، آیه 34) و از مؤمنان میخواهد تا این حسن خلق را نسبت به مؤمنان هم کیش و هم عقیده چنان افزایش دهند که مصداق «خفض جناح» باشد که مرغ مادر نسبت به جوجههای خویش در پیش میگیرد؛ یعنی چنان افتادگی در برابر مؤمنان داشته باشند و آنان را تحت بال و پر محبت و نیکی خویش گیرند که مرغ مادری نسبت به جوجههایش دارد و آنها را از هر گونه آسیب و گرما و سرما و دشمن در امان نگه میدارد و در آغوش و بال و پر محبت خویش میگیرد.(حجر، آیه 88)خوشخویی و حسن خلق حتی نسبت به افرادی که نسبت به ما عداوت و کینه دارند موجب میشود تا دست کم آنان شرمنده گردند، و اگر نشود آنان را به «ولی حمیم» تبدیل کرد(فصلت، آیه 34)، ولی حداقل میتوان شرایط را به گونهای در آورد که از اذیت و آزارهای آنان در امان ماند.(اسراء، آیه 53)
خدا در آیات چندی توصیه و دعوت به حسن خلق میکند تا ارزش و اهمیت آن دانسته شود. بر اساس گزارش قرآنی، یکی از عهدها و پیمانهای الهی نسبت به یهودیان این بوده که آنان با تودههای مردم غیرمسلمان و مؤمن به تورات، نیک گفتار باشند و با آنان با نیکی و خوشی سخن بگویند.(بقره، آیه 83) همچنین خدا در قرآن، خوش خلقی و گفتار نیک ایمانآورندگان از اهل کتاب به قرآن را امری بسیار ستوده و پسندیده دانسته و بدان توصیه میکند.(قصص، آیات 52 تا 54)
عوامل و شیوههای خوشخویی
کسانی به فضیلت اخلاقی خوشخویی دست مییابند و این کمال را دارا میشوند که تحت تاثیر رحمت الهی قرار گرفته و مظهر رحمت رحمانی الهی باشند، چنانکه پیامبر(ص) متاثر از رحمت رحمانی الهی و قرار گیری در مقام و منزلت «رحمه للعالمین» توانسته به چنان سطحی از حسن خلق برسد که همگان دور او جمع شده و متاثر از اخلاق او به دین اسلام رو آورند و پروانهوار دور او حلقه زنند. این در حالی است که اگر شخصی مظهر رحمت رحمانی الهی نباشد یا نشود، چنان رفتاری تند و خشن خواهد داشت که دیگران از پیرامون او میگریزند و به او روی خوش نشان نمیدهند.
(آل عمران، آیه 159)
از نظر قرآن همچنین کسانی به خوشخویی به عنوان یک فضیلت اخلاقی دست مییابند که «ذوحظّ عظیم» باشند و خدا به آنان عنایتی بزرگ کرده باشد و بهرهای کامل از رحمت رحمانی الهی برده باشند تا جایی که بدی را با نیکی اکرامی دفع میکنند.(فصلت، آیات 34 و 36) صبر و شکیبایی عامل دیگری است که انسان را به چنان کمال اخلاقی میرساند که بدی را با نیکی دفع کرده و دشمن را به «ولی حمیم»(دوست صمیمی) تبدیل میکند.(همان) صبر یکی از مهمترین کلیدواژههای ایجاد کمالی به نام فضیلت حسن خلق در انسان است؛ زیرا صابر کسی است که همه چیز را بر اساس مشیت حکیمانه و مقدرات الهی میبیند و ابتلائات و مصیبتهای گوناگون از جمله رفتار بد دیگران را به عنوان آزمونی برای خود میشمارد که باید با صبر و استقامت به دور از جزع و فزع از آن بگذرد و با توکل به خدا به هدف مطلوب الهی برسد که وظیفه و تکلیف انسانی اوست.(همان؛ و نیز: آل عمران، آیه 159؛ بقره، آیات 155 تا 157)
از مهمترین شیوههایی که بیانگر حسن خلق است میتوان به مواردی چون: «هر کسی کار خودش بار خودش؛ یعنی لنا اعمالنا و لکم اعمالکم(قصص، آیات 52 تا 55)، اعراض از لغو (همان)، عدم توجه به گفتار و رفتارهای سفیهان بیخرد(همان)، کنار آمدن با این افراد با «سلام» از جمله سلام خداحافظ و جدا شدن از آنها و نیز اعلان سلامت و دوستی و صفا به جای مجادله و درگیری کلامی و فیزیکی(همان)، عفو و گذشت از گفتار و رفتار زشت آنها
(آل عمران، آیه 159)، اعتنا و ارزش بخشی به دیگران با مشورتخواهی(همان)، استغفار و آمرزش خواهی از خدا برای اشتباهات و خطاهای آنان(همان)، نرمی در گفتار و رفتار با آنان(همان)، پرهیز از تندی(همان)، اظهار رحمت رحمانی الهی در گفتار و رفتار(همان) و نیز ایثار و اکرام به دیگران فراتر از عفو با نیکی و بخشیدن چیزهایی که آنان بدان نیاز دارند.(فصلت، آیات 34 و 35)
از جمله روشهایی که جزو مصادیق «حسن خلق» است، عدم مجادله با افراد در مسائل علمی و اعتقادی مگر با توجه به مقبولات آنان یا چیزی که آنان نیز آن را «احسن» میدانند.(عنکبوت، آیه 46) در حقیقت توجه بخشی به فطرتی که افراد نمیتوانند منکر آن باشند و همگان به عنوان مقبول آن را میشناسند و بدان گرایش دارند.(همان)
از نظر قرآن، اصولا مؤمنان که میخواهند حسن خلق خویش را به نمایش گذارند، باید برترینها را بشناسد و به کار گیرند، به ویژه برترینها و نیکوترینها در گفتار را (اسراء، آیه 53)؛ زیرا همه انسانها در برابر برترینها و نیکوترینها که تجلیات روشن و آشکاری دارند نمیتوانند مقاومت کرده و به انکار آن بپردازند؛ از همین رو حتی کافران به شکلی مدعی اصول اخلاقی از عدالت و صداقت و امانت و مانند آنها هستند که فطرت، آن را میشناسد و بدان گرایش داشته و بدان نیز توصیه میکند.
پس کسی که به مخالفت با «احسن» میپردازد خود را رسوا میکند و نمیتواند مقاومت نماید. پس بهرهگیری از شیوه «احسن» همیشه کارساز و مفید خواهد بود.(همان)