اخبار ویژه
نگرانی رژیم صهیونیستی از بازگشت سوریه به اتحادیه عرب
عصبانیت و نگرانی نتانیاهو از بازگشت سوریه به اتحادیه عرب، نشانه دیگری از فروپاشی توافق ابرهیم است.
همزمان با حضور رئیسجمهور سوریه در میان سران اتحادیه عرب پس از دوازده سال، دولت بنیامین نتانیاهو از این روند ابراز نگرانی و ناخرسندی کرد.
رسانههای اسرائیل از برگزاری نشست ویژه دولت اسرائیل برای بررسی این تحول خبر داده و نوشتند که حملات این کشور به سوریه ادامه خواهد یافت.
به گزارش روزنامه یدیعوت آحارونوت، وزیر دفاع اسرائیل در نشست ویژه دولت اسرائیل برای بررسی این تحول، دولتهای عربی را به ضعف اخلاقی بیسابقه در قبال بشار اسد متهم کرد.
به نوشته یدیعوت آحارونوت، ازسرگیری روابط عربستان و ایران و احتمال نزدیک شدن ترکیه به سوریه نیز تحولات نگرانکننده دیگری برای اسرائیل است.
به گزارش رادیو فردا، مقامات دیگری اسرائیل نیز گفتهاند که اتحادیه عرب، نهادی است که مدتهای مدید است جایگاه خود را از دست داده و موضوعیت زیادی ندارد(!)
یدیعوت آحارونوت افزود: بازگشت سوریه به اتحادیه عرب میتواند در درازمدت به آزادی عملی که اسرائیل در حمله به سوریه برای خود قائل بوده، لطمه بزند و به نظر میرسد که سوریه با وجود نزدیک شدن به کشورهای عرب، به همکاری با ایران در نقل و انتقال تسلیحات از ایران برای حزبالله، از راه سوریه، ادامه میدهد.
دولت اسرائیل و وزیر دفاع این کشور با سکوت در برابر گزارش یدیعوت آحارونوت، درستی آن را بهطور تلویحی تأیید کردهاند.
بشار اسد در نخستین حضور خود در اتحادیه عرب پس از ۱۲ سال، روز جمعه در نشست سران اتحادیه عرب در جده سخنرانی کرد و با ولیعهد سعودی و با شماری از سران کشورهای عضو اتحادیه دیدارهای جداگانه انجام داد.
شعار «اسد باید برود»، شعاری بود که از مقامات آمریکا و انگلیس گرفته تا برخی مقامات صهیونیست، ظرف هفت هشت سال گذشته تکرار میکردند اما سرانجام جنگ سوریه، نابودی آرزوهای آنان بود.
یادآور میشود آمریکا و رژیم صهیونیستی چند سال قبل کوشیدند از طریق پیمان ابراهیم به تضعبف محور مقاومت پرداخته و برای تشکیل ناتوی عربی زیرساخت فراهم کنند.
1700 تحریم جدید با برجام وادادگی بود، نه نرمش قهرمانانه
رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در دوره تصویب برجام گفت: برجام براساس نرمش قهرمانانه انجام شد اما عدهای آن را خیانت نامیدند
حشمتالله فلاحتپیشه به روزنامه اعتماد گفته است: «در نظام سياسي و حكومتي ايران، يك خلأ جدي وجود دارد كه مشكلات بسياري را شكل ميدهند؛ خلأیي كه بين مسئول مستقيم حوزه سياست خارجي كشور و مجريان آن به چشم ميخورد. اين حفرهها در جايي بروز مييابند كه قرار است سياستهاي كلان، تعريف مصداقي شوند.
اخیرا هم رهبر انقلاب اشاره كردند که در گذشته وقتي از عبارت نرمش قهرمانانه استفاده كردند، در داخل و خارج كشور از آن سوءبرداشت شد. اين در حالي است كه براساس نرمش قهرمانانه، برجام امضا شد و تبعات پسابرجامي شكل گرفت. عدهاي در داخل كشور، برجام را خيانت دانسته و گروهي هم آن را خدمت تعريف كردند.
اين روند ادامه داشت تا دولت جديد روي كار آمد. اگر دولت ابراهيم رئيسي روي كار نميآمد و سياست احياي برجام دنبال نميشد، كماكان عنوان خيانت بر دوش ظريف و ديگران سنگيني ميكرد. اين امر نشاندهنده يك خلأ جدي درخصوص مصداقيسازي صحبتها و راهبردهاي كلاني است كه مطرح ميشوند».
این نماینده سابق و رد صلاحیتشده مجلس میافزاید: يك گزاره عيني از اين دست ابهامات را شخصا تجربه كردهام كه مربوط به موضوع FATF است. در زمان مجلس دهم درخصوص لوايح مرتبط با FATF، پالرمو و CFT، رهبر انقلاب ذيل نامه درخواست دولت بيان داشتند كه در اين رابطه دولت و مجلس تصميمگيري كنند. دولت، لوايح را به مجلس داد و اصرار به تصويب داشت، در مجلس هم پالرمو و CFT تصويب شد؛ اما پس از آن كساني كه به اين لوايح راي داده بودند، مورد قهر قرار گرفته و برخي افراد و جريانات راي به اين لوايح را همرديف خيانت تفسير كردند. اين تناقضات نشان ميدهد در زمان طرح سياستهاي كلان، نهاد يا دستگاه واسطهاي نياز است كه احكام كلان را مصداقسازي كند. بايد توجه داشت كه مسائل كلان حوزه سياست خارجي در كشور مثلا بحث رابطه با آمریکا، موضوع ديپلماسي هستهاي، مسائل منطقهاي و... كاملا مشخص هستند».
فلاحتپیشه همچنین گفته است: «ابهامي كه بين احكام و سياستهاي كلان مطرحشده از سوي مسئول اصلي سياست خارجي (رهبر انقلاب) و مرحله اجرا در دولت و تصويب قوانين در مجلس وجود دارد، بايد برطرف شود. نبايد اينگونه باشد كه بهرغم اجازه رهبر انقلاب به دولت براي امضاي برجام، امضاكنندگان بهعنوان خائن معرفي شوند. اين دوگانگيها درخصوص يك سياست واحد نشاندهنده مشكلي در حوزه مصداقسازي است. اين نگاه دوگانه درخصوص FATF هم كاملا نمايان است، بر اين اساس است كه معتقدم در نظام سياست خارجي كشور خلأیي بين احكام كلان ارائهشده توسط مقام معظم رهبري و تبديل آن به احكام اجرايي و تقنيني توسط دولت و مجلس وجود دارد».
تلاش این نماینده سابق برای مصادره به مطلوب «نرمش قهرمانانه» و جا زدن برجام بهعنوان مصداق درست نرمش قهرمانانه، در حالی است که قرار نبود به اسم نرمش قهرمانانه سیاست ضعف و انفعال و دیپلماسی التماسی در پیش گرفته شود، یا متولیان مذاکره امتیازات نقد برگشتناپذیر بدهند و مُشتی وعده نسیه بخرند.
بیان رهبر انقلاب درباره «انعطاف» و «نرمش قهرمانانه» در دیدار اخیر با مسئولان وزارت خارجه روشن است: «مصلحت یعنی شناختن موارد انعطاف. یک جاهایی باید انعطاف داشت. انعطاف منافات با اصول ندارد. حفظ اصول با امکان انعطاف با هم میسازند، میتوان یک جاهایی انعطاف به خرج داد. بنده یک وقتی چند سال قبل از این گفتم «نرمش قهرمانانه»؛ بد فهمیده شد، هم بعضیها در خارج بد فهمیدند، یک محاسبه دیگر کردند، در داخل هم بعضی از خودهایمان بد فهمیدند معنای این را. انعطاف یک جاهایی لازم است، بایستی انجام بگیرد».
در رویکرد تیم مذاکرهکننده و دولت وقت، راهبرد «عزت، حکمت، مصلحت»، چه جایگاهی داشت که پشتسر هم و به شکل رگباری ادعا میشد: «خزانه خالی است، آمریکا ظرف پنج دقیقه میتواند توان نظامی و دفاعی ما را نابود کند، آمریکا کدخداست، باید تحریمها لغو شود تا مشکل صنعت و سرمایهگذاری و آب خوردن و آلودگی هوا رفع شود، هر توافقی بهتر از عدم توافق است، باید زودتر توافق کنیم و هر روز تاخیر فلان مقدار خسارت برای کشور به همراه دارد، و...»؟!
با کدام عقلانیت، و در حالی که خسارتهای برجام در حال آشکار شدن بودن، برجام 2 و 3 را هم تجویز کردند و علنا خواستار مذاکره برای واگذاری قدرت دفاعی و نفوذ بازدارندهای منطقهای کشور شدند؟ این رویکرد غلط دولت وقت، چه ربطی به نرمش قهرمانانه دارد که انعطاف و تنوع در تاکتیکهاست و نه دست کشیدن از راهبردها و اصول؟ مترادف نرمش قهرمانانه در ادبیات رهبری همچنین «کرّ و فرّ» در ادبیات نظامی است، که مراد، جابهجایی و تغییر موقعییت نیروها برای تهاجم جدید است و نه پشت کردن به دشمن و گریختن از میدان و واگذاری امتیاز پشت امتیاز! در حقیقت تعبیر حکیمانه رهبر انقلاب از سوی دولت وقت (و برخی نمایندگان وقت مجلس) به بدترین شکل ممکن فهمیده و اجرا شد.
نکته دوم درباره مذاکره پیش از برجام و مذاکره پس از پایمال شدن حقوق برجامی ایران است که از سوی نماینده سابق مجلس خلط میشود. اینکه دولت جدید برای احقاق حقوق تضییعشده ایران در توافق مذاکره کرده و حقوق کشورمان را از طرف مقابل مطالبه کرده، قصور و تقصیرهای انجامشده در تدوین غلط و اجرای نادرستتر برجام را نمیپوشاند. بلکه برای نقد کردن چک بلامحلی است که دولت قبلی در ازای واگذاری امتیازات فراوان به آمریکا و اروپا، دریافت کرده است. اما عجیب است که رئیس کمیسیون سیاست خارجی وقت مجلس (از متهمان ماجرا) همین مذاکرات پسینی را هم بهعنوان سند سلامت برجام و فراهمکنندگان آن وانمود میکند!
سوم و درباره FATF و CFT هم آقای فلاحتپیشه اصرار دارد واقعیات را تحریف کند. رهبر انقلاب یک کلمه از دولتمردان وقت پرسیدند که آیا با امضای این تعهدات جدید، تحریمها لغو میشود یا دوباره گرفتار کلاهبرداریهایی مانند برجام میشوید؟ حضرات هیچ پاسخی به این سؤال صریح نداشتند و ندادند. و آقای ظریف در مجلس اذعان کرد او و روحانی نمیتوانند هیچ تضمینی بدهند که در صورت امضای همه مطالبات کارگروه FATF تحریمها لغو میشود. اینبار البته ظریف درست هم میگفت؛ همچنان که قبول و اجرای بیسر و صدای 37 بند از 71 بند برنامه اقدام مدنظر گردانندگان غربی FATF نهتنها به کاهش تحریمها ختم نشد بلکه به دو برابر شدن شمار تحریمها (1700 مورد) انجامید! با این وجود، آقای فلاحتپیشه بهجای ابراز شرمندگی درباره قصور و تقصیر همطیفانش، همچنان سنگ FATF را به سینه میزند و برجام را هم نرمش قهرمانانه وانمود میکند!
اویل پرایس: همکاری ایران، چین و روسیه زنگ خطر برای آمریکاست
ایران، چین و روسیه به شکل چراغ خاموش در حال بسط نفوذ خود در سراسر خاورمیانه هستند و این زنگ خطر بزرگی برای واشنگتن خواهد بود.
«اویل پرایس» ضمن انتشار تحلیل فوق نوشت: پروژه چند بعدی چین تحت عنوان «یک کمربند، یک جاده» در واقع بخشی از هلال شیعی خاورمیانه را در بر میگیرد. هلال قدرت شیعی که شامل عراق، سوریه، اردن، لبنان و یمن است و عملا تحت سلطه ایران، متحد قدیمی چین در خاورمیانه قرار دارد. این هلال به چین سه مزیت ژئوپلیتیکی کلیدی میدهد. اول، پکن میتواند از آن برای کنترل ایالات متحده در آن مناطق استفاده کند. دوم، چندین مسیر حملونقل مستقیم به اروپا در اختیارش قرار میگیرد که میتواند از آنها به طور آشکار یا پنهان استفاده ببرد و سوم، دارای ذخایر عظیم نفت و گاز است.
در این میان امضای قرارداد طرح جامع همکاری راهبردی و بلندمدت توسط ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور، برای چین و دیگر متحد ژئوپلیتیکی تهران، یعنی روسیه، یک مزیت عمده خواهد بود.
ایران با کمک چین، به عنوان حامی این خطوط حملونقلی که در سراسر کشورهای هلال شیعه جریان دارد، در حال ایجاد یک شبکه برق سراسری با محوریت تهران در مرکز بوده است. این پروژه مبتنی بر منابع نفت، گاز و برق به چین امکان حضور اقتصادی در منطقه را میدهد. تا پیش از جنگ اوکراین نیز روسیه دقیقا با همین روش و به واسطه صادرات انرژی توانسته بود در اروپا مستقر شود، اکنون، توسعه شبکه برق و سایر منابع، به ایران و چین همین امکان را برای بسط نفوذشان در سراسر منطقه میدهد. به عنوان مثال توافقات اعلام شده بین عراق و اردن، گویای همین ماجرا است و تهران به نوعی از این طریق میتواند نفوذ خود را افزایش دهد.
تمدید قرارداد واردات نفت خام اردن از عراق یکی از همین موارد است. در سال 2020، وزیر نیروی ایران اعلام کرد که شبکههای برق ایران و عراق برای تامین برق هر دو کشور با استفاده از خط انتقال 400 کیلوولت جدید به نام آماره-کرکه به طور کامل هماهنگ شدهاند. مراکز تولید برق ایران و عراق به طور کامل در بغداد وصل شدهاند و شبکههای برق به طور یکپارچه به هم مرتبط خواهند شد، ضمن اینکه ایران یک قرارداد همکاری سه ساله با عراق در این زمینه امضا کرده است. در همین حال، مجید مهدی حنطوش، وزیر برق وقت عراق، اعلام کرد که عراق نه تنها در حال کار بر روی اتصال شبکه برق خود به اردن از طریق یک خط 300 کیلومتری است، بلکه برنامههایی برای تکمیل اتصال برق عراق با مصر طی سه سال آینده نیز در دستورکار دارد. این به نوبه خود بخشی از پروژه کلی ایجاد بازار مشترک برق عربی خواهد بود.
بر مبنای آنچه گفته شد، میتوان گفت ایران، چین و روسیه خیلی چراغ خاموش در حال بسط نفوذ خود در سراسر منطقه هستند و این زنگ خطر بزرگی برای واشنگتن خواهد بود.
نگرانی آمریکا و اسرائیل از تجهیز ایران به سوخو ۳۵ و سامانه اس 400
«تحویل جنگندههای سوخو ۳۵ روسیه به ایران به همراه سامانه هوایی پیشرفتهای مانند اس-400، میتواند کار را برای اسرائیل و آمریکا دشوار کند و همین امر، آمریکا و اسرائیل را نگران کرده است.
نشریه آمریکایی فوربس در اینباره با اشاره به گزارشهای غیررسمی درباره فروش ادوات نظامی مذکور به ایران نوشت: گزارشهای تاییدنشده حکایت از این دارد که احتمالاً اولین گروه از جنگندههای سوخو 35 (نوع E) طی هفتههای آتی به ایران تحویل داده خواهد شد. ورود جنگندههای سوخو 35، نقطه عطفی برای نیروی هوایی ایران خواهد بود. از سال گذشته و جنگ اوکراین، روسیه روابط دفاعی خود را با ایران گسترش داده. روسیه صدها پهپاد انتحاری از ایران خرید و در ازای آن، 24 فروند سوخو 35 به ایران خواهد داد. این جنگندهها احتمالا همانهایی هستند که پیشتر به سفارش مصر ساخته شده بود اما قاهره قرارداد را لغو کرد.
البته مشخص نیست که ایران بهدنبال خرید تعداد بیشتری جنگنده از روسیه یا ساخت مشترک آنها باشد یا خیر. با این وجود شایعه تولید مشترک سوخو 30 در ایران توسط رسانههای ترکیه اخیراً دوباره مطرح شد.
سوخو 35 در جنگ اوکراین خود را به خوبی ثابت کرد و نشان داد که دشمن مرگباری است. یک خلبان میگ 29 اوکراینی به بیبیسی گفته بود، فلانکرزهای روسیه، بزرگترین دشمن آنها هستند.
نیروی هوایی ایران حداقل به 60 جنگنده نسل 4.5 برای جایگزین شدن با جنگندههای F14 و میگ 29 نیاز دارد. اینکه روسیه قرار است علاوهبر این 24 فروند، تعداد دیگری از این جنگنده هم برای ایران بسازد یا خیر مشخص نیست. با این وجود گمانهزنیهایی از تولید مشترک این جنگنده در ایران مانند همان قراردادی که مسکو و دهلی برای تولید 140 فروند سوخو 30 تحت لیسانس روسیه بستند وجود دارد.
با وجود اینکه احتمالا تحویل سوخو 35 به ایران در منطقه برتری هوایی تهاجمی نمیدهد اما اگر این جنگندهها به همراه سامانه هوایی پیشرفتهای مانند اس-400 به ایران تحویل داده شود میتواند کار را برای اسرائیل و آمریکا در حمله به سایتهای هستهای ایران دشوار کند. این همان چیزی است که آمریکا را نسبت به همکاری نظامی- فنی رو به رشد میان روسیه و ایران نگران کرده است.
جنگندههای ایران پس از جنگ ایران و عراق برای عملیات تهاجمی خارج از مرزهای ایران مورد استفاده قرار نگرفتهاند به استثنای چند حمله هوایی علیه گروههای مخالف مستقر در عراق در دهه 70 و یک حمله هوایی به داعش در مرز عراق در 1393.
ایران همواره ترجیح میدهد از پهپادها علیه دشمنان منطقهای خود استفاده کند به همین دلیل ناوگان بزرگ سوخو 35 به احتمال زیاد این استراتژی دیرینه را تغییر نخواهد داد مگر اینکه تهران خود را درگیر جنگ متعارف تمامعیاری ببیند.