kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۵۴۲۳
تاریخ انتشار : ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۱
به مناسبت چهلمین سالگرد شهادت سردار شهید محمد بروجردی

منجی کردستان

 
 
 
فرهنگ مقاومت-
امروز سالگرد شهادت سردار شهید محمد بروجردی است. این روزها فیلم سینمایی «غریب» هم درباره بخشی از مبارزات این شهید بر پرده سینماهای کشور است. فیلمی که فرصتی است برای آشنایی و شناخت بیشتر درباره شهید محمد بروجردی. البته پیش از این نیز کتاب‌هایی درباره این شهید منتشر شده است. در این کتاب‌ها این‌گونه به معرفی شهید برجوردی و زندگینامه او پرداخته شده است:
شهید محمد بروجردی سال ۱۳۳۳ در روستای «دره‌گرگ»، از توابع شهرستان بروجرد، دیده به جهان گشود. در همان کودکی پدرش را از دست داد. چهارده ساله بود که به سال ۱۳۴۷ با شرکت در کلاس‌های آموزش قرآن و معارف اسلامی قدم به دنیای پرتب و تاب مبارزه گذاشت، خودش از آن روزها چنین حکایت می‌کرد: «وقتی به این کلاس‌ها رفتم قرآن را خواندم و مفهوم آیات را فهمیدم، چشم و گوشم روی خیلی مسائل باز شد، معنای طاغوت را فهمیدم، فهمیدم امام کیست و چرا او را از کشور تبعید کرده‌اند.» 
در ابتدای جوانی از طریق مبارزانی همچون حاج مهدی عراقی راهی سوریه و لبنان شد، به اردوگاه‌های جنبش امل رفت و در آن‌جا با دکتر مصطفی چمران آشنا گردید و دوره‌های آموزش نظامی را طی کرد.
محمد بروجردی پس از بازگشت به ایران، گروه توحیدی صف را تشکیل داد و از همان لحظه نخست هدف این گروه را اربابان شاه یعنی آمریکایی‌ها قرار داد، مستشاران نظامی آمریکا که در واقع ایران را به‌اشغال خود در آورده و ضمن تحقیر ایرانی‌ها، محیط را برای غارت هرچه سهل و آسان‌تر غرب فراهم کرده بودند.
12 بهمن 57 محمد بروجردی به همراه دیگر همرزمانش، مسئولیت حراست از امام بزرگوار را در فرودگاه مهرآباد، مسیر بهشت زهرا(س) و «مدرسه علوی» عهده‌دار شد، سپس بلافاصله دست به‌کار تشکیل و سازماندهی یگان حفاظت محل سکونت حضرت امام در تهران گردید.
در پی آغاز درگیری‌های مسلحانه مردم و نیروهای شاه در روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن ۱۳۵۷‌، محمد نیز هم‌دوش دیگر رزمندگان انقلاب به صفوف متزلزل قوای آریامهری حمله‌ور شد، او نقش چشمگیری در تصرف «پادگان جمشیدیه» و نیز آزاد‌‌سازی مراکز رادیو و تلویزیون از لوث چکمه‌پوشان گارد جاویدان ایفا کرد، در همین عملیات اخیر، با اصابت گلوله‌ای از ناحیه پا مجروح شد. پس از پیروزی انقلاب، مسئولیت سرپرستی «زندان اوین»، به محمد بروجردی محول شد.
همچنین وی یکی از تشکیل‌دهندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسوب می‌شود. سرلشگر محسن رضایی، فرمانده اسبق کل سپاه در این باره گفته بود: «محمّد از بنیانگذاران اصلی سپاه بود، او یکی از دوازده نفری بود که سپاه را پایه‌گذاری کردند، البته برخی از این افراد، مثل شهید محمّد منتظری و... بعد‌ها به شهادت رسیدند.»
تا اینکه غائله کردستان پیش آمد و گروهک‌های تروریستی و تجزیه‌طلب وابسته به رژیم صهیونیستی، به ریختن خون مردم مشغول شدند. محمد بروجردی به کردستان رفت و کاری کارستان در آن خطه انجام داد، به گونه‌ای که بسیاری از مردم کُرد را شیفته و دوستدار خویش گردانید. 
حضور محمد بروجردی در کردستان، وجوه مختلفی داشت؛ او از یک‌سو به مقابله بی‌امان با ضد انقلاب افسارگسیخته پرداخت و با تشکیل گردان‌های جندالله شامل نیروهای سازماندهی شده سپاه، آنها را تار و مار کرد و شهرهایی مانند پاوه و سنندج و... را یک به یک از چنگ آنها آزاد نمود و از طرف دیگر به یاری مردم محروم کُرد شتافت و با تشکیل سازمان پیشمرگان کرد مسلمان، به آنها نزدیک شد و سعی کرد هرچه بیشتر در رفع محرومیت‌های سالیان طولانی آنها بکوشد تا جایی که از سوی همان مردم کُرد که تا چندی قبل بنا به تبلیغات ضد انقلاب، امثال او را دشمن می‌پنداشتند، «مسیح کردستان» لقب گرفت.
با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های غرب شتافت و در طی یکی دو ماه، دوبار مجروح شد. پس از منطقه‌ای شدن سپاه، با برعهده گرفتن فرماندهی سپاه غرب‌، نقش مهمی در مقابله با ارتش صدام ایفا کرد و در عملیات متعدد منطقه فوق طی سال‌های 1360 و 1361 از جمله عملیات مطلع الفجر و فتح‌المبین شرکت داشت. تشکیل تیپ ویژه شهدا و برپایی قرارگاه حمزه سیدالشهدا در آن برهه زمانی از اقدامات موثر شهید بروجردی بود که خود نیز فرماندهی قرارگاه یاد شده را برعهده گرفت. قرارگاهی که در عملیات متعدد سال‌های دفاع مقدس نقش مهمی ایفا نمود.
40 سال قبل در چنین روزی، سردار سرلشکر محمد بروجردی در تاريخ اول خرداد 1362 در حالي که با عده‌اي ديگر از همرزمانش در مسير جاده مهاباد- نقده حرکت مي‌کرد بر اثر انفجار مين به آرزوي ديرينه‌اش (که سال‌ها در نمازها و نيايش‌هاي نيمه شبانه از درگاه خداوند مي‌طلبيد) رسيد و به فوز عظيم شهادت نايل شد.
شهید بروجردی در بیان رهبر انقلاب
رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره این شهید فرموده‌اند: «...مرحوم شهید بروجردی بسیار فعال بود. یک بار در سال ۱۳۵۹ یا اوایل ۱۳۶۰ رفتم منطقه غرب. ایشان آن وقت در باختران بود و من از نزدیک شاهد کار او بودم.
اما چیزی که از شهید بروجردی در آن‌جا احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من به‌وجود آورد، این بود که دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت، به چیزی که فکر می‌کند، مسئولیت و وظیفه است. برخی با احساسات شخصی و گروهی فکر می‌کردند یک نفر که با او موافقند، او را تقویت کنند و کسی را که با او مخالفند، با او مخالف کنند.
اما شهید بروجردی هیچ‌گونه حرکتی که از آن حرکت، آدم احساس کند که در آن کار شکنی یا مخالفتی هست، انجام نمی‌داد و این، علاقه من به این شهید عزیز را خیلی بیشتر کرد.
من تصور می‌کنم روحیه آرامش و نداشتن حالت ‌ستیزه‌جویی با دوستان و گذشت و حلم در مقابل کسانی که تعارض‌های کاری با او داشتند نشانه آن روح عرفانی شهید بود.
معاشرت که بتوانم جزئیات حالات عرفانی او را به‌دست بیاورم، متأسفانه نداشتم؛ ولی برخورد و رفتارها نشان‌دهنده معنویات و روحیات افراد هستند.»
نظر شهید همت 
شهید محمد‌ابراهیم همت، از دیگر فرماندهان محبوب و ستارگان درخشان دفاع مقدس، درباره شهید محمد بروجردی گفته بود: «بودند برادرانی که در اثر فشار کار خسته شده بودند ولی بعد از چند دقیقه صحبت با شهید بروجردی، تمام مسائل آنها حل می‌شد و با دلی‌ گرم و امیدوار دوباره سراغ کارشان می‌رفتند... ما شاگرد او بودیم. ایشان دارای یک‌سری ویژگی‌های اخلاقی خاصی بودند که شاید من در طول زندگیم از کمتر انسانی دیدم و ولایت‌پذیری در این انسان بزرگ، استقامت و پایداری، اخلاق حسنه، خصوصاً در برخوردهای اجتماعی از ویژگی‌های خاص اولیه این مرد بود. او خیلی ساده از خطای دیگران درباره خویش می‌گذشت و به‌اشتباه خود اعتراف داشت و طلب عفو می‌کرد.»
کار بزرگ شهید بروجردی
محمدحسین صفارهرندی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و از پیشگامان سپاه پاسداران، اخیرا در گفت‌وگویی به نقش و تأثیر شهید محمد بروجردی پرداخته است. وی ابتدا درباره شرایط کردستان در ابتدای انقلاب توضیح داد: سال ۱۳۵۹ وارد سپاه شدم و یکی از موضوعات امنیتی جدی‌مان در آن زمان مسائل مربوط به کردستان بود و تا زمانی که جنگ تحمیلی آغاز شود تمرکز مسئولان نظام و همه کسانی که آستین خدمت بالا زده بودند، این بود که کردستان، پاره‌ای از پیکر بزرگ ایران عزیزمان در امنیت و صلح قرار گیرد. مردم کردستان باصفا و صمیمی هستند و ضدانقلاب از این ویژگی‌ها سوءاستفاده کرده و خودشان را میان آنها جا زده بودند. حاصل آن نیز حضور پیچیده و رندانه‌ای بود که توسط برخی گروهک‌ها رقم خورد و هرج و مرج، آشفتگی، به هم‌ریختگی، آشوب و درگیری با نیروهای مسلح را موجب شده بود که وضعیتی بحرانی را در کردستان به وجود آورد.
قائم‌مقام اسبق فرماندهی منطقه ۶  سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با ‌اشاره به کوشش‌ها برای برقراری آرامش در کردستان افزود: تلاش‌های بسیاری شد تا شرارت‌ها دفع شود اما گروهک‌ها پشت مردم عادی سنگر گرفته بودند و می‌خواستند کاری کنند تا مردم را رو‌به‌روی نظام قرار دهند. این ظاهر قضیه باعث شده بود تا شرایط، شرایط نظامی نشان داده شود اما باطن قضیه نظامی نبود و این موضوع را کسانی مانند شهیدمحمد بروجردی متوجه شده بود. آنها دریافته بودند که برای برقراری امنیت و نظم نباید مقابل مردم قرار گرفت.
صفارهرندی نگاه بروجردی را نگاهی روشن می‌داند که باعث شد ترفندهای گروهکی رنگ ببازد، وی گفت: نگاه و روش شهید بروجردی کاری کرد تا کسانی که فریب‌خورده بودند متوجه نیرنگ گروهک‌های معاند شوند و خودشان تبدیل به نیروهای مسلحی شدند که آماده بودند تا در مقابل این گروهک‌ها قرار گیرند.
وزیر اسبق فرهنگ با بیان اینکه شهید بروجردی با کمک خود مردم توانست شرارت‌ها را از بین ببرد، اظهار داشت: گروه پیشمرگان کُرد مسلمان را این‌گونه شهید بروجردی به وجود آورد؛ پیشمرگانی که اکثرا هم اهل سنت بودند و شهدای بسیاری نیز از آنها به‌جا مانده است. آنها به قدری مرید شهید بروجردی بودند و او را باور داشتند که در برخی موارد خود را پیشمرگ پاسداران هم می‌کردند. برای همین هم به او لقب مسیح کردستان داده بودند. تعبیری که هم از ظاهر او نشأت می‌گرفت و هم از باطن او خبر می‌داد که تا چه میزان دلسوز مردم است و برای ایجاد صلح و امنیت تلاش می‌کند.
وی ایجاد امنیت را از جمله دستاوردهای مهم شهید بروجردی در کردستان عنوان کرد که باعث شد مردم به او ارادت داشته باشند.
صفارهرندی بیان کرد: شهید بروجردی با دشمنان بسیار قوی برخورد می‌کرد؛ با این حال دائما به افرادی که تحت مسئولیت او خدمت می‌کردند، تاکید می‌کرد ما به جنگ مردم کردستان نیامده‌ایم بلکه آمده‌ایم امنیت را در این منطقه برقرار کنیم تا در سایه این امنیت دیگر مسئولان بتوانند خدمت کنند. آن زمان جهاد سازندگی به تازگی شکل گرفته بود و تعدادی از آنها عازم کردستان می‌شدند. شهید بروجردی تلاش می‌کرد تا مقدمات حضور آنها را به خوبی فراهم کند. او به این نتیجه رسیده بود که اگر مردم کردستان طعم خدمت از سوی بچه‌های انقلابی را بچشند، شیفته جمهوری اسلامی خواهند شد.
به گفته وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی، شهید بروجردی از حدود برخورد اسلامی و انسانی خارج نمی‌شد و به دیگران هم همین توصیه را می‌کرد و در نهایت نیز جان خود را با نگاه مسالمت‌جویی که داشت تقدیم کرد و به درجه شهادت رسید.
وی افزود: من شهید بروجردی را در جلساتی که در سپاه برگزار می‌شد و جلسه فرماندهان بود می‌دیدم. او به تهران که می‌آمد تا در جلسات شرکت کند باز هم گویی در کردستان است. ذهنش مشغول آن‌جا بود و هرچند صحبت‌های جلسه به صورت کلی مطرح می‌شد اما مسئله شهید بروجردی باز هم مسئله خاص کردستان بود. تلاشش بر این بود تا ذهن باقی فرماندهان را هم به همین سمتی که خودش مسیح‌گونه به آن نگاه می‌کند، معطوف کند و دائم از شرایط دشوار کردستان می‌گفت.
صفارهرندی ادامه داد: شهید بروجردی، انسان دقیقی هم بود و مو به مو مطالب مطرح شده در جلسه را می‌نوشت. کم‌حرف بود و وقتی با دیگران مواجه می‌شد ابتدا لبخندش را هدیه می‌کرد و بعد لب به سخن می‌گشود. بسیار محجوب، بسیار ماخوذ به حیا و متواضع بود.
رئیس ‌اسبق اداره سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر این باور است که شهید بروجردی قبل از آنکه فرماندهی بر نیروهای بیرونی کند، بر درون خودش فرماندهی می‌کرد و نفس خودش را مهار کرده بود؛ شهید بروجردی زمامدار نفس خودش شده بود و با وجود آنکه بسیار جوان بود اما مانند حکیم برخورد می‌کرد.
وی با بیان اینکه در کارنامه شهید بروجردی باید به سلوک جوانمردانه او ‌اشاره شود، تاکید کرد: شهید بروجردی می‌توانست صف مردم را از دشمنان جدا کند و در کارنامه شهید بروجردی باید این را نوشت که سلوک جوانمردانه او مردم کردستان را مرید خودش کرد. چقدر می‌توان هنرمند بود که بتوانی ضمن مراقبت از مردم، ماموریتت را هم به درستی انجام دهی.
صفارهرندی درباره مبارزات انقلابی شهید بروجردی گفت: منزل ما نزدیک میدان خراسان بود. شب انقلاب، از کلانتری ۱۴ که نزدیک محله ما بود می‌دیدم کسانی از پشت‌بام‌ها تیراندازی می‌کنند. من تعجب کردم کِی دست به اسلحه شدیم و خبر نداریم؟ گذشت و بعد از دیدن گزارش‌ها، متوجه شدم کسانی که آن شب تیراندازی می‌کردند، تیم شهید بروجردی بوده است. او آن زمان عضو گروه توحیدی صف بود؛ بچه‌های مسلمان و با اخلاصی که بر اساس دین و اسلام پیش می‌رفتند و تا آخر هم بر همان اساس باقی ماندند.
وی افزود: شهید بروجردی بچه جنوب شهر بود و من هم متعلق به جنوب شهر هستم. آن‌جاها فضا و جو لوتی‌منشانه‌ای داشت و با مردم زندگی کردن را می‌توان در این محیط تجربه کرد و او این تجربه را به دست آورده بود. کسانی که در این محله‌ها بودند زیست مردمی را تجربه کرده بودند و لذا وقتی با مردم مواجه می‌شدند نمی‌توانستند از موضع دیگری با آنها برخورد کنند.
رئیس ‌اسبق اداره سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادامه داد: در آن زمان برخی که در کسوت چریک درآمدند و عملیات از جنس مسلحانه انجام دادند از مردم فاصله گرفتند. آنها خلق را نمی‌شناختند و دغدغه‌های خلق را نمی‌دانستند. امثال بروجردی اما از دل مردم بودند و برای همین با مردم هم تا آخرین نفس ماندند.
وصیت‌نامه‌های شهید بروجردی
از شهید محمد بروجردی، دو وصیت‌نامه به‌جا مانده است. در وصیت‌نامه اول، می‌خوانیم:«این وصیت‌نامه را در حالی می‌نویسم که فردایش عازم سنندج هستم با توجه به این که چندین‌بار در عملیات شرکت کرده بودم و ضرورت نوشتن وصیت‌نامه را حس کرده بودم ولی هم فرصت نداشتم و هم اهمیت نمی‌دادم، ولی نمی‌دانم چرا حس کردم که صرفا اگر ننویسم، گناهی مرتکب شده‌ام، لذا بدینوسیله وصیت‌نامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا می‌نویسم.
با توجه به اینکه حدودا شش سال است وارد مبارزات سیاسی و نظامی شده‌ام و به همین خاطر نسبت به خانواده‌ام رسیدگی نکرده‌ام، بخصوص- همسر و فرزندانم و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی می‌کردم و هیچ‌وقت هم نتوانستم خود را قانع کنم که مسئولیت‌ را رها کنم و بدینوسیله از همه آنها معذرت می‌خواهم و طلب بخشش دارم از حقی که به گردن من داشته‌اند و نتوانستم این حق را ادا کنم ولی این اطمینان را به خانواده‌ام می‌دهم که هرگز از ذهن من خارج نشده‌اند و فکر نکنند که نسبت به آنها بی‌تفاوت بوده‌ام، ولی مسئولیت‌ها سنگین‌تر بود.
درخواستی که از همسرم دارم، این است که فرزندانم را خوب تربیت کند و آنها را نسبت به اسلام دلسوز بار آورد... از مادرم درخواست بخشش دارم، زیرا از دست من ناراحتی‌ها دیده و هیچ‌وقت این فرصت پیش نیامد که بتوانم به ایشان رسیدگی لازم را بکنم و از کلیه برادران و خواهران که من را می‌شناسند درخواست دارم که برای من از خدا طلب بخشش کنند، شاید به خاطر حرمت دعای مومنین خداوند از تقصیراتم بگذرد و احساس می‌کنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگینی می‌کند. بخصوص دعای آن کسانی که پاسدارند و به جبهه می‌روند و از کسانی که در جزئیات زندگی من بوده و با من برخورد داشته‌اند درخواست دارم برادرانی که از من بد دیده‌اند درگذرند و یا اگر کسی را سراغ دارند که از من بد دیده نزدش بروند و از او رضایت بگیرند. و دیگر اینکه مقاومت را فراموش نکنند که خداوند تبارک و تعالی بار سنگین انقلاب اسلامی را بر دوش ملت مسلمان ایران گذاشته است و ما را در آزمایش عظیم قرار داده است. این را شهیدان بسیاری بخصوص در این چند سال اخیر به در و دیوار ایران نوشته‌اند و اگر مقاومت‌های آنها نباشد همان‌طور که امام فرمودند، بیم آن می‌رود که زحمات شهدا به هدر رود و اگرچه آنها به سعادت رسیدند و این ما هستیم که آزمایش می‌شویم و دیگر اینکه با تجربه‌ای که ما از صدر اسلام داریم، که به خاطر عدم آگاهی مسلمین درس عبرت باشد، با دقت، کلمات این روح خدا را که خط او خط رسول خداست دقت کنند.
وجود امام امروز برای معیار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنیا و آخرت است و من با تمام وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریان‌هایی که بین مسلمین سعی در به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل و مکتبی آن را دارند به مراتب حساس‌تر و سخت‌تر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکاست. وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم که عاشق انقلاب هستند، از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند که بتوانند کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری که جریان‌های انحرافی دارند، بشناسند که شناخت مردم در تداوم انقلاب حیاتی است.»
در دومین وصیت‌نامه شهید محمد بروجردی نیز می‌خوانیم: «وصیت‌نامه اینجانب محمد بروجردی (پدر دره‌گرگی) پس از حمد خدا و طلب استغفار از او که برگشت همه به سوی اوست و درود بر محمد و آل او و درود بر امام امت و درود بر همه شهیدان تاریخ، از همه برادرانی که در طول عمرم با آنها تماس داشته‌ام، طلب آمرزش می‌کنم. هر کس که این وصیت‌نامه را می‌خواند، برای من طلب آمرزش کند، زیرا من از این دنیا ناگاه با بار خالی می‌روم. و بعد از من همسرم سرپرستی خانواده را به عهده‌ دارد و حقوق و مقدار ارثی که دارم، ‌به او می‌رسد، به غیر از مبلغی 7000 ریال (هفت صد تومان) که باید به مادرم بدهد و در صورت فوت همسرم برادر کوچک‌ترم عبدالمحمد سرپرستی دو فرزندم را به عهده گیرد و از اینکه نتوانسته‌ام برای خانواده به‌طور کلی مثبت باشم، از همه پوزش می‌طلبم و طلب آمرزش می‌کنم.»