گفت وگوی صمیمانه با «سلما همتیان» دختر دهه نودی که پدیده شطرنج آسیا شد
درخشش طلایی دختر ایرانزمین بر سکوی قهرمانی با حجاب برتر
اولین بار در قاب تلویزیون دیدمش. پر غرور و پر افتخار، قد کشیده و استوار ایستاده بود بر فراز سکوی قهرمانی. با آن قد و قواره کوچک، دستش را آنقدر بالا برده بود که همه پرچم سه رنگ مزین به نام الله را ببینند. غیر از پرچم سه رنگ، چادر سیاه بر قامت آن قد و قواره کوچک هم خیلی به چشم میآمد آن هم در روزگاری که عدهای به نام زن برای خود دکانی به راهانداخته بودند و نجابت او را با تعبیر غلط از آزادی به لجن میکشیدند. حالا این دختر آمده بود که با همین قد کوچک همه آنها را کیش و مات کند و تصویر زیبایی از دختر ایران زمین به همه جهان مخابره کند.
از همان لحظه دیدار و تنظیم یک قرار مصاحبه با او گوشه ذهنم جای گرفت تا اینکه پیگیریها نتیجه داد. از همان لحظه ابتدای دیدار و سلام و احوالپرسی مهرش به دلم نشست بس که این دختر شیرینزبان و شیرین سخن بود. نامش «سلما همتیان» است، متولد 27 مهرماه سال 1393 و از اهالی دیار امام رئوف. استعداد او در زمینه شطرنج با تلاش و پشتکار زیاد به بار نشست و او توانست با شرکت در مسابقات قهرمانی ردههای سنی آسیا در بخش استاندارد در رده زیر 8 سال با کسب 7.5 امتیاز به مدال خوش رنگ طلا برسد.
ماحصل گفت وگوی ما با این دختر دهه نودی پر تلاش و مادر همراه و مهربانش در ادامه تقدیم نگاه شما میشود. اول گپ و گفتی با سلمای عزیز داشتیم، دختری که توانسته با عزم و اراده خود به آنچه در نظر داشته برسد و پا بر روی سکوی قهرمانی بگذارد. او با لحنی کودکانه و دلنشین اما بسیار زیبا و متفکرانه به سؤالات ما پاسخ داد:
چه شد که تصمیم گرفتی ورزش شطرنج را بهصورت حرفهای دنبال کنی؟
من شطرنج را بهصورت تفریحی شروع کردم اما وقتی در زمان کوتاه آموزش توانستم نتیجه خوب بگیرم و در استان نائب قهرمان شوم، بیشتر به این رشته ورزشی علاقهمند شدم و جدیتر تلاش کردم.
برایمان قدری از ورزش شطرنج بگو، چطور ورزشی است؟ از قوانین و روند بازی برایمان توضیح بده.
شطرنج یک ورزش فکری است که با تمرکز، دقت، انتخاب و پیشبینی درست حرکت مهرهها بازی جلو میرود. در روند بازی هر کدام از حریفها که زودتر اشتباه کنند و حرکت نادرست انجام دهند، فرصت موفقیت را به طرف مقابلش میدهد و اگر حریف متوجه اشتباه شود، میتواند برنده بازی باشد.
بیشترین کسی که برای ادامه راه انگیزه میداد چه کسی بود و چطور؟
همه در این راه به من کمک کردند؛ استادم، مربیام، مامان و بابام. هرکدام در جایگاه خودشان بهترین کمک را میکردند. من هم بیشترین تلاش خودم را انجام میدادم تا بتوانم از زحماتشان تشکر کنم.
چطور برای مسابقاتاندونزی انتخاب و راهی شدی؟
من در سال ۱۴۰۰ قهرمان کشور شدم و جایزه قهرمانیام شرکت در مسابقات آسیایی بود البته چون خانواده ام نتوانستند همراهم باشند ابتدا اسمم از لیست حذف شد اما در نهایت با پیگیریهای زیاد من، همراه با تیم ملی راهی مسابقات شدم.
چقدر برای رفتن به این مسابقات تمرین کردی؟ در حال حاضر چطور؟
من برای این مسابقات خیلی تلاش کردم و تمام سعیام این بود که هر کاری استادم میگویند را انجام بدهم. الان هم سعی میکنم هر روز تمرین داشته باشم و آمادگی خودم را حفظ کنم تا بتوانم در مسابقات پیش رو نتیجه خوبی به دست بیاورم.
فکر کنم قبل از این مسابقات تجربه شرکت در چنین مسابقات بینالمللی و مهمی را نداشتی، حس و حالت از حضور در چنین رقابتی چطور بود؟ سخت نبود؟ نمیترسیدی؟
بله اولینبار بود که به خارج از کشور میرفتم و در چنین مسابقهای شرکت میکردم. راستش خیلی سخت بود چون تنها هم بودم اما بهخاطر اینکه علاقه داشتم در این مسابقات شرکت کنم به مامانم قول دادم فقط به موفقیت فکر کنم. قبل از اعزام به مسابقات از امامرضا علیهالسلام و حضرت زهرا سلاماللهعلیها هم خواستم که به من کمک کنند که بتوانم بهترین نتیجه را به دست بیاورم.
مسابقات شطرنج به چه صورت برگزار میشود؟ چند روز طول میکشد؟ اگر در یک روز است بین هر بازی چقدر زمان صرف میشود؟
شطرنج در سه شاخه مسابقه دارد؛
استاندارد: اکثراً با زمان ۹۰ دقیقه + ۳۰ ثانیه فیشر
سریع: اکثراً ۱۰ دقیقه + ۳ ثانیه فیشر
برق آسا: اکثراً ۳ دقیقه + ۲ ثانیه فیشر
استاندارد بازیهای فکری به این صورت هست که هر بازی حداقل بین 5 - 4 ساعت یا بیشتر طول می کشد و اصل بازی شطرنج هم چنین است. این مسابقات بیشتر در ۹ دور و اصولا یک بازی نوبت صبح و یک بازی در نوبت عصر برگزار میشود. چون شطرنج یک بازی فکری است بین روزهای بازی، برگزارکننده استراحت هم در نظر میگیرد که در مجموع یک هفته زمان نیاز دارد اما گاهی مسابقات با نظر برگزارکننده فشرده است و در
4 - 3 روز به اتمام میرسد. نتیجه بازیهای استاندارد به فدراسیون جهانی شطرنج اعلام میشود و امتیاز بازیکن برحسب ریتینگ محاسبه میشود. اما در دوشاخه سریع و برقآسا هم مسابقه برگزار شده و گاهی ریتد هست و امتیاز جهانی دارد اما گاهی به منظور تمرین هست و یکروزه به انجام میرسد.
با چند حریف مسابقه دادی و حریفانت در چه سطحی بودند؟ آیا قبلا عنوان و مدالی کسب کرده بودند؟
مسابقات استاندارد اندونزی ۹ دور برگزار شد و با ۹ نفر از کشورهای مختلف بازی کردم. حریفها خیلی قوی بودند.
در بینشان قهرمان جهان و قهرمان سال گذشته هم بود و در کل اکثرا بازیکنهای خوب هرکشور در این مسابقات شرکت کرده بودند.
برای پیروزی در یک مسابقه شطرنج چه چیزهایی مهم است؟ باید به چه نکاتی توجه کرد؟
علاوه بر آموزش و تمرین زیاد داشتن، تمرکز و اعتماد به نفس و دقت روی بازیها در نتیجهای که فرد در بازیها میگیرد بسیار اثر دارد.
اینکه با حجاب کامل روی سکوی قهرمانی رفتی انتخاب خودت بود؟
بله، این مسئله کاملا انتخاب خودم بود. وقتی میخواستیم برای مسابقات آسیایی اعزام شویم، زمانی که مادرم مشغول بستن چمدان و آماده کردن وسایل من بودند، به ایشان تأکید کردم حتما چادر و پرچم ایران را هم داخل چمدانم بگذارند که اگر مقام اول را به دست آوردم - که خدا را شکر این اتفاق افتاد - بتوانم با چادر روی سکوی قهرمانی بروم و افتخارآفرینی کنم.
آیا بچههای هم سن و سالت درباره حجابت از تو سؤال میکردند؟
بله، در یکی از مسابقاتی که در تابستان شرکت کرده بودم، یکی از دوستانم از من پرسید: سلما در گرما با حجاب اذیت نمیشوی؟ من جوابم دادم: چون حجاب را خیلی دوست دارم و به آن علاقهمندم سختیهایی که دارد تحمل میکنم. درست همان طور که سختیهای کار در زمینه شطرنج را تحمل میکنم تا به هدفم برسم.
اصلا فکر میکردی که چنین مقامی را به دست بیاوری؟
در مسابقات مدارس آسیایی سال گذشته، در اکثر ردههای سنی و جداول هندیها جایگاههای بالا را به نام خودشان ثبت کرده بودند و من از این قضیه خیلی ناراحت بودم و غصه خوردم چون دوست داشتم ایران جایگاههای بالا را داشته باشد. یکی از دلایلی که در مسابقات آسیایی شرکت کردم این بود که میخواستم انتقام ایرانیها را از هندیها بگیرم. همیشه موقع تمرین به این هدفم فکر میکردم که باعث میشد تلاشم بیشتر شود.
بهترین تشویق و هدیهای که بعد از مسابقات دریافت کردی چه بود؟
راستش خیلیها زحمت کشیدند و محبت داشتند و هدایای زیادی به من دادند که همه آنها را دوست دارم و برایم باارزش است ولی بین آنها یک هدیه بسیار دلنشین است که بیش از بقیه دوستش دارم، آن هم پرچم حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها است. جناب آقای میرجلیلی این پرچم را به من هدیه دادند و گفتند این پرچم را مدافعان حرم برای من آوردند ولی چون تو چادر حضرت زینب سلاماللهعلیها را سرت کردی، این پرچم پیش تو باشد. من آن لحظه خیلی ذوقزده شدم. خیلیها هم به خاطر کسب این مقام مرا تشویق کردند اما بهترینها آنها برمیگردد به دیدار رهبر معظم انقلاب با بانوان که ایشان درباره بانوان ورزشکاری که با حجاب روی سکوی قهرمانی میروند و پرچم کشورشان را بالا میبرند صحبت کردند. درست است که اسمی نبردند ولی احساس میکنم صراحتا به من اشاره داشتند و این صحبت مرا از صمیم قلب خوشحال کرد.
آیا بهخاطر این موفقیت کسی هست که دوست داشته باشی با او ملاقات کنی؟
بله، من خیلی دوست دارم یک دیدار خصوصی با رهبر معظم انقلاب داشته باشم چون احساس میکنم حضرت آقا خیلی به من انرژی میدهند. از طرفی دوست دارم ایشان برایم دعا کنند، هم دعای عاقبتبهخیری و هم برای اینکه دوباره بتوانم برای ایران افتخارآفرینی کنم و باعث شوم پرچم ایران بین بقیه کشورها بدرخشد.
در درسهای مدرسه هم مثل شطرنج موفق هستی؟
خودم که اینطور فکر میکنم.
دوست داری در آینده غیر شطرنج در چه زمینه دیگری فعالیت کنی؟
تا وقتی بتوانم دوست دارم شطرنج را ادامه دهم و افتخارآفرینیهای بیشتری برای ایران داشته باشم ولی اگر بخواهم از رشته دیگری که خیلی دوست دارم اسم ببرم باید به نقاشی اشاره کنم که از بچگی مورد علاقهام بوده است.
بزرگترین آرزویت چیست و برای آینده چه برنامهای داری؟
دلم میخواهد وقتی بزرگ شدم یک شروع بازی به نام سلما یا ایران اختراع کنم. شطرنج سه بخش دارد؛ شروع، وسط و پایان بازی. وسط و پایان بازی به هنر خود بازیکن بستگی دارد اما خیلی از کشورها به نام کشور خودشان شروع بازی دارند مثل شروع بازی اسکاتلندی، اسپانیایی، فرانسوی، ایتالیایی و... من هم دوست دارم ایران هم یک شاخه شروع بازی به نام خودش داشته باشد.
به نظرت چقدر پدر و مادرت در این موفقیت تو سهم داشتند؟
پدر و مادرم برای اینکه من به هدفم و آن چیزی که دوست دارم، برسم خیلی زحمت کشیدند. مثلا بهعنوان نمونه خیلی پیگیری و دوندگی کردند که من بتوانم در این مسابقات شرکت کنم. به نظرم اینقدر برایم زحمت کشیدند که ارزشش از این طلایی که گرفتم بسیار بیشتر است.
در ادامه گفتوگو به سراغ مادر سلماجان رفتیم و از او درباره دختر موفقی که در دامان خود پرورش داده، سؤالاتی پرسیدیم:
از کودکی سلماجان برایمان بگویید، چطور کودکی بود؟
سلماجان یک کودک به شدت بازیگوش، پر جنب و جوش و پر انرژی بود. تا وقتی با او همراه بودم، سرگرم میشد، حالا یا نقاشی میکشید، یا بازیهای فکری انجام میداد یا برایش کتاب میخواندم ولی به محض اینکه تنها میماند یک خلاقیتی از خودش بروز میداد، حرکتی میکرد و اثری از خودش در خانه به جا میگذاشت. برای همین خیلی وقت مرا مشغول خودش میکرد.
چه شد که تصمیم گرفتید او را به سمت یک رشته ورزشی سوق دهید؟
از سن 5، 4 سالگی احساس کردم دیگر در خانه نشستن برای سلما کلافهکننده است و دوست دارد در محیط بیرون باشد و آموزشهای جدیدتری نسبت به قبل داشته باشد. برای همین چند جا مراجعه و کلاسهای مختلفی را پیگیری کردم اما هیچکدام به سرانجام نرسید تا اینکه گذرمان به باشگاه شطرنج افتاد. اساتید آنجا از سلما تست گرفتند و گفتند هم علاقه نشان داده و هم در زمینه آموزش و یادگیری استعداد دارد. کلاسها را بهصورت تفریحی و تابستانی شروع کرد اما چون انگیزه و علاقه داشت و از این آموزشها خوشش میآمد، رغبت نشان میداد و پیگیری میکرد که این باعث شد این راه ادامهدار شود.
آیا این رشته تأثیری روی خود سلماجان هم داشته است؟ مثلا روی تمرکز و...
سلما به بازی و تمرین کردن خیلی علاقه دارد و چون این رشته مطابق با شخصیت اوست، آن زمانهایی که صرف شطرنج میکند برایش لذتبخش است. تفریح فعلی سلما رفتن به باشگاه و بازی کردن با بچههای باشگاه است. در طول تابستان هم هر روز بعدازظهر ما در باشگاه بودیم و سلما مشغول بازی بود.
مسلما شطرنج با توجه به خصوصیاتی که دارد به بالا رفتن تمرکز سلما خیلی کمک میکند. به نظرم در یادگیری درسهای مدرسه هم مؤثر واقع شده است. مثلا همان طور که مهرهها و وضعیتهای شطرنجی را محاسبه میکند در درس ریاضی قبل از اینکه معلم روش حساب و کتاب را تدریس کند، سلما خودش محاسبه کرده و جلوتر از کلاس پیش میرود.
چقدر برای سلماجان وقت میگذارید؟
من و سلماجان وقت زیادی را با همدیگر مشغول هستیم. مسئلههایی که حل میکند، نیاز به بررسی دارد، این بررسیها را با هم انجام میدهیم، بازیهایی که میکند را برای من توضیح میدهد و تحلیل میکند، یا درسهایی که از استادش میگیرد برای من بازگو میکند و...
بچهها در این سن بازیگوش هستند و ممکن است حواسشان از فعالیت و هدفشان دور شود، چه راهکاری برای این قضیه به کار میگیرید؟
وقتی احساس میکنم از فعالیتها و هدفش دور شده، سعی میکنم با نقاشی کشیدن، صحبت کردن، یادآوری هدفهای بزرگی که پیش رو داریم دوباره این حس و انگیزه را در او زنده کنم و این مطلب را در ذهن او نهادینه کنم که برای رسیدن به چیزهایی که ارزشمند هست تلاشهای خاص و سختتری باید داشته باشد.
انتخاب حجاب چادر و اینکه با این حجاب در مسابقات شرکت کند و روی سکو برود انتخاب خود او بود؟
بچهها همیشه دوست دارند مثل مادرها و عزیزترین افرادی که در اطرافشان میشناسند، باشند و از آن شخصیتها الگو بگیرند. من از کودکی سلما سعی میکردم چادر را در دسترس او قرار بدهم، بین اسباببازیهایش همیشه چادر رنگی هم داشت و موقع بازی کردن از چادرش استفاده میکرد. هر دفعه که چادر مشکیاش را میپوشید و از خانه بیرون میرفت من ابراز علاقه بیشتری به او میکردم، ذوق و علاقه خودم را به او نشان میدادم. این موضوع که دوست داشت مثل من و بزرگترها باشد باعث شد نسبت به پوشیدن چادر هم علاقه پیدا کند. کمکم که بزرگتر و فهمش بیشتر شد، من داستانهای مختلفی از ائمه و معصومین درباره حجاب و چادر برای او بیان کرده و سعی کردم این حرمتی که خودم برای چادر قائل هستم، به او منتقل کنم. الحمدالله سلماجان هم به چادر علاقهمند شد.
اینکه سلماجان با چادر روی سکوی قهرمانی رفت، صددرصد انتخاب خودش بود. البته من هم تشویقش کردم.
وقتی سلماجان روی سکو قرار گرفت شما به عنوان یک مادر چه حس و حالی داشتید؟
وقتی سلما روی سکو رفت و من او را با پرچم و چادر روی سکو دیدم، اولین کاری که به ذهنم رسید این بود که سجده شکر به جا بیاورم. یقین دارم عنایت و لطف حضرت زهرا سلاماللهعلیها شامل حال سلما شد که این اتفاق برای او افتاد و در آن شرایط سخت با نیت قلبی که داشت و کمکی که از امام رضاعلیهالسلام خواسته بود که در این مسابقات موفق بشود تا به هدفش برسد و با چادر پرچم ایران را بالا ببرد، الحمدلله محقق شد. من واقعا شکرگزار این نعمت هستم.
به نظرتان در روزگاری که فضای مجازی ذهن بچههای ما را به خود اختصاص داده و خیلی از فرصت آنها را میگیرد، برای تربیت دینی و پرورش فکری و جسمی کودکان چه کاری باید انجام داد؟
متأسفانه فضای مجازی با زندگی امروزی ما عجین شده است و بالأخره همه بچهها خواسته یا ناخواسته در معرض آن قرار گرفتهاند. هرچقدر وقت بچهها با چیزهای دیگر پر شود مثل کتابهایی که برای آنها خوانده میشود یا بازیهایی که انجام میدهند، کمتر در معرض قرار میگیرند. مثلا یکی از روشهایی که من به کار میگیرم این است که سعی میکنم در مناسبتهای مختلف مذهبی وقایع آن روز را به صورت داستان برای بچهها تعریف کنم، یا اگر کتابی در این رابطه ببینم حتما برایشان خریداری کرده و میخوانم. یا برنامهای را از اینترنت یا تلویزیون در این ارتباط برایشان انتخاب میکنم و نشانشان میدهم و تلاشم هم بر این است موضوعات را هم جهت با موضوعات فکری خودمان انتخاب کنم و به این طریق وقت آنها را به چیزهای دیگر اختصاص میدهم تا از فضای مجازی به نحوی دور باشند.
رمز موفقیت سلماجان را در چه چیزی میبینید؟
سلماجان وقتی بخواهد کاری را انجام دهد و تصمیم بگیرد، برای تصمیمش تلاش میکند و مطمئنا تلاشی که کرد و سختیهایی که متحمل شد رمز موفقیتش بوده است و اینکه من یقین دارم وقتی با دل پاکش قبل از اعزام به مسابقات در حرم امام رضا علیهالسلام، از ایشان تقاضای کمک کرد، این توسل و طلب کمک به یاریاش آمد و توانست به موفقیتی که مدنظر داشت برسد.
بزرگترین آرزویتان برای سلماجان چیست؟
وقتی سلما به دنیا آمد و من اسم سلما را برای او انتخاب کردم، همان جا از حضرت زهراسلاماللهعلیها خواستم کنیزی خودشان را شامل حال سلما کنند و بزرگترین آرزویم برای او رسیدن به چنین جایگاهی است و اینکه انشاءالله عاقبتبهخیر شود.
منبع: هفتهنامه «زن روز» از نشریات موسسه کیهان