عبادت و بندگی اصیل(پرسش و پاسخ)
پرسش:
عبادت و بندگی اصیل چیست و چگونه مورد قبول حضرت حق قرار میگیرد؟
پاسخ:
عبادت اصیل
هر عاملی که دل را از یاد خدا غافل و از درگاه او منصرف گرداند، وسیله ایجاد دوری از خدا است و هر عاملی که دل را با یاد خدا آشنا و روی دل را به سوی درگاه او کند، وسیله ایجاد قرب الهی و عبادت و بندگی اصیل است.
بنابراین عبادت اصیل و بالذات، توجه دل به سوی خدا است، و آنچه در عبادت اصل است، توجه قلبی به ساحت قدس الهی است، و تمامی اعمالی که به قصد قربت و به نیت عبادت و بندگی خدا انجام میگیرد، همگی عبادات بالعرض است، یعنی عبادت بودن آنها بستگی به نیت و انگیزه انسان داشته و منوط به اقبال دل به سوی درگاه الهی است.
بنابراین عبادت محصور در پارهای اعمال، که اصطلاحاً اعمال عبادی نامیده میشوند نیست، بلکه هر عملی که مرضی خدا باشد و به قصد بندگی خدا و اطاعت از امر او انجام پذیرد، یعنی نیت خالص برای خدا باشد، عبادت است، و بر حسب درجات قلبی شخص، درجات و مراتب مختلف دارد.
به طوری که ممکن است یک عمل مشخص و یکسان از دو نفر به قصد بندگی صادر شود، اما به جهت اختلاف در مراتب و درجات قلبی آن دو، آن دو عمل ظاهراً یکسان، از نظر معنوی و مقبولیت در پیشگاه الهی و ایجاد قرب و نزدیکی به خدا تفاوت بسیار داشته باشد.
مقام ولایت الهیه
وقتی انسان به وظیفه بندگی خود عمل کند، و به تمام معنی خود را در مملوکیت خدا درآورد و دل را تسلیم حق کند،در این صورت خداوند نیز او را به بندگی میپذیرد، و به این مقام مفتخر میکند. آنگاه به مقتضای ولایت، در حق او عمل میکند، و تدبیر و سرپرستی امور او را به عهده میگیرد. به طوری که در این مقام، بنده چیزی از خود ندارد، بلکه اراده او مستهلک در اراده خدا میشود. از این مقام تعبیر به «ولایت الهیه» میشود.
که از عالیترین درجات معنوی برای مقربین است، و موهبتی اعطایی به عالم انسانیت است، به گونهای که هر انسانی میتواند با سیر در مراتب عبودیت به این مقام والای معنوی فائز گردد. (ترجمه تفسیر المیزان، ج 2، ص 102)
بنابراین آنانکه خالصانه و با تمام وجود گام در مسیر بندگی خدا نهاده و با این مفتاح، باب سعادت ملکوتی را به روی خود گشوده و به عزت حقیقی رسیدهاند، آن را بزرگترین سرمایه و افتخار خود یافتهاند. حضرت علی(ع) که از قهرمانان سالک عبودیت است، در مقام مناجات به خدا عرض میکند: «الهی کفی بی عزّاً ان اکون لک عبداً و کفی به فخراً ان تکون لی رباً» پروردگارا! این عزت برای من بس که بنده تو باشم، و این افتخار برای من بس که تو رب و مالک من باشی!
(بحارالانوار، ج 77، ص 40)
بندگی اصیل
انسان وقتی خود را مملوک خدا بداند، و همه شئون خود را از خدا ببیند، و هرگونه استقلالی را از خود نفی کند، خود را به تمام معنا عبد و بنده خدا مییابد و خدا را مالک مطلق و حقیقی خویش میبیند. در این صورت است که وی به وظیفه بندگی قیام میکند و در مسیر عبودیت الهی گام برمیدارد. روح عبادت چیزی جز این نیست که انسان خود را به مملوکیت خدا درآورد، و در تمام اعمال اختیاری، تبعیت از خواست و رضای مولای خویش کند. بنابراین هرگونه توجه به خود و خودبینی و خودخواهی که با نفی استقلال از خود و بندگی خدا منافات دارد، حجابی است که میان انسان و خدا حائل شده و مانع سیر در عوالم قرب الهی است. لذا رسیدن به مقام عبودیت و سیر در مراتب بندگی اصیل، چیزی نیست که به سهولت حاصل آید، بلکه مستلزم تن در دادن به مجاهدات در جهت مبارزه با نفس و تزکیه و تهذیب آن است. چه در شرایط عادی توجه انسان غالبا معطوف به شهوات و لذات و نفسانیات بوده و از توجه به آن سوی ظواهر در غفلت است، مگر اینکه از روی علم و آگاهی و با تصمیمی قاطع به تعدیل نفسانیات بپردازد و در مسیر طولانی و پرپیچ و خم تزکیه نفس متحمل مجاهدات نشود تا به تدریج فکر و روح خود را از حوزه جاذبه خودخواهیها خارج نموده و به سوی حق و حقیقت معطوف گرداند. در این صورت است که با طی مدارج کمال، در عوالم بندگی سیر و در مراتب قرب بالاتر خواهد رفت.