از دهه هشتادیها خطاب به دهه هشتگیها
عادل علینژاد طیبی
لطیفهای است که یکی اسم بچهاش را گذاشت رستم و خودش هم باورش شده بود که پسرش واقعا رستم دستان است و میترسید چیزی به او بگوید. حالا آنقدر این هشتگیها در فضای مجازی ادعای براندازی کردهاند که خودشان هم باورشان شده که قدرت براندازی دارند و توهم برشان داشته که آنقدر قویاند که هیچ کس نمیتواند چیزی به آنها بگوید. کار این هشتگیها بیشتر به «جفتگ» شبیه است تا «جرأت»! به قول وزیر خارجه پهلوی، آن طرف آب در عافیت نشستهاند و به مردم دستور انقلاب میدهند ولی خودشان جرأت ندارند کف خیابان بیایند. از این روست که این دهه هشتگیها، بعد از ناامیدی از «تحولات سیاسی دهه هشتاد» به «تحولات اجتماعی دهه هشتادیها» روی آوردهاند و آنها را طعمه کردهاند. این «بازیگردانها» میخواهند دهه هشتادیها را به «بازیگری» بگیرند. به گمانشان از آنجایی که سن دهه هشتادیها کم است میتوانند این «بچهها» را «نوچهها»ی خودشان کنند. دهه هشتادیها را شاید بتوانید به اقتضای سنشان «هیجانی» کنید ولی «داعشی» نمیتوانید کنید. دهه هشتادی نارنجک دستساز داخل ماشینی که خانم محجبه نشسته نمیاندازد تا چشم طفلش در بیاید. اینها کار حرامیهای داعشی است نه هیجانیهای دهه هشتادی. دهه هشتادیها اگر دهه منافقین و سلطنتطلبها را ندیدهاند، به لطف خدا دهه داعش را از همان بچگی لمس کردهاند. بسیاریشان را همین داعش «فرزند شهیدشان» کرده! این هشتگیها میخواهند با «حملات کور»، «گره کور» در کشور درست کنند تا مردم به جان هم بیفتند. به این هشتگیها اگر باشد از مرگ دختر جوان که سهل است؛ از «غش» هم «اغتشاش» درست میکنند. هشتگیها همین حالا که به خیالشان نمیترسند و همه با هم هستند! تحمل یکدیگر را ندارند چه برسد به زمانیکه مثلاً به قدرت بخواهند برسند! این از مهناز بیافسار آلماننشین و آن از مریم رجوی آلبانی نشین! همهجا هم «میخوانیم» که «تغییر نظام» را میخواهند ولی همه «میدانیم» که «تجزیه ایران» را میخواهند! بیجا نیست بگوییم: اینکه ما دست به شمشیر و زره استادیم، سبب این است که این طایفه رهبر دارد....