kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۰۸۰۳
تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۴۰۱ - ۱۹:۱۲

عنایت امام رضا(ع) به بیمار لاعلاج (حکایت اهل راز)

 
 
در دیداری که با آقای دکتر محمد اسماعیل اکبری در ایام حج داشتم ایشان خاطره بسیار آموزنده از یک بیمار نقل کرد. من از ایشان خواستم که آنها را مکتوب کند. متن نوشته ایشان در مورد شفای یک بیمار سرطانی چنین است.
اگرچه در طول عمر سی‌وچند سال طبابت خود موارد عدیده‌ای از بهبودی بیمار، خارج از عرف علمی پزشکی دیده‌ام، اما دو مورد که مستندات علمی کافی داشت را بیان می‌کنم و از اینکه این مستندات به موقع ضبط و ثبت نشده‌اند متاسفم.
در زمستان سال 1356، بنده دستیار رشته جراحی بودم. یک روز که با اتومبیل شخصی وارد بیمارستان فیض اصفهان می‌شدم، در ابتدای درب ورودی پیرمردی را دیدم که با خانم جوانی مضطرب ایستاده است. نگهبان با تندی او را از مسیر دور کرد تا بنده وارد شدم، پس از پارک ماشین به سوی او آمدم و متوجه شدم که دخترش بیمار است.
بیمار را به داخل بخش هدایت کردم تا معاینه شود، معلوم شد خانمی است حدود سی ساله، دارای دو فرزند که دچار تومور بدخیمی در مثانه بوده، یک‌بار تحت عمل جراحی قرار گرفته، ولی بهبودی نیافته است و امروز با عود تومور در دیواره شکم به‌صورت گل کلمی (Vegetation) مراجعه کرده است که مورد پذیرش واقع نشده است. این بیماری موجب مطلقه شدن ایشان از سوی همسرش شده است و پدر سالمندش از او و فرزندانش نگهداری می‌کرد.
بیمار را با کمک آقای دکتر سیدمهدی ابطحی- که دستیار اورولوژی بود- معاینه کردیم و معلوم شد که واقعا اقدام جراحی دیگری نمی‌توان برای بیمار انجام داد، وقتی پیرمرد این بیان را شنید، باز هم گریه کرد و مستأصل می‌پرسید: من چه کنم؟ نهایتا گفت اگر می‌توانستم به مشهد بروم، او خوب می‌شد.
اقدامات لازم برای سفر ایشان و دخترشان به مشهد مقدس انجام شد و به او قول دادم که پس از بازگشت از مشهد برای او وقت رادیوتراپی بگیرم، شاید ان‌شاءالله نتیجه‌بخش باشد. لازم به ذکر است که حدود بیست سال قبل امکانات شیمی‌درمانی و حتی رادیوگرافی برای معاینه سرطان کمتر از امروز بود، اما در تکنیک‌های جراحی تفاوت‌های محسوسی وجود ندارد.
مدتی (شاید دو هفته) بعد، روزی در بخش جراحی همان بیمارستان، پیرمرد را دیدم که به‌دنبال من می‌گشت. از او حال دخترش را پرسیدم، گفت: بحمدالله بهتر است و زخمش خوب شده است.
بیمار را معاینه کردم. در کمال ناباوری، اثری از توده زخمی داخل شکاف جراحی روی شکم نبود و در معاینه هم توده دیگری به دست نمی‌خورد. از آقای دکتر ابطحی خواهش کردم بیمار را معاینه کرد، او هم جز تعجب نکته‌ای به زبان نیاورد. در بررسی‌های رادیولوژیک بعدی هم نکته مرضی واضحی پیدا نکردیم.
برای ما یقین بود که قلب پاک پیرمرد و استیصال خانواده، کار خودش را کرده است و مولایمان امام رضا(ع) گوشه چشمی به بیمار داشته است.
کتاب: خاطره‌های آموزنده، نوشته آیت‌الله محمد ری‌شهری انتشارات دارالحدیث قم