kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۰۳۹۱
تاریخ انتشار : ۰۹ مهر ۱۴۰۱ - ۱۹:۴۹
یادی از روحاني سید محمدمهدی ‌هاشمی

یـــاد آن روز

 
 
 
سعید رضایی
نوزاد یک روزش هم نمی‌شد، سحر روز نیمه شعبان موقع اذان صبح به دنیا آمده بود و الان هنوز وقت نماز ظهر نرسیده بود، پدر دهانش را به گوش پسر چسباند و اذان و اقامه گفت. همه منتظر بودند تا ببینند پدر برای پسرش چه اسمی را انتخاب کرده است، آرام اما طوری که بقیه هم بشنوند گفت: اسم شما را سید محمدمهدی می‌گذاریم...
پدر سال‌ها بعد هر وقت، از سر کوچه رد می‌شد و روی تابلوی مستطیل شکل سردر کوچه می‌دید که نوشته است: کوچه شهید سید محمد مهدی‌هاشمی یاد آن روز در ذهنش تداعی می‌شد.
***
سيدمحمدمهدي‌ هاشمي ريزي در 25 اسفند 1340 هجري مقارن با سالروز ميلاد پر برکت حضرت بقيه‌‌الله در تهران متولد شد.
وي دوران دبستان و راهنمايي و دبيرستان را تا اخذ ديپلم در تهران گذراند و از دبيرستان اسلامی مهديه ديپلم گرفت.
 از ابتداي دوران کودکی به مسائل اسلامي و ديني علاقه‌مند شد، به طوري‌که ادبيات عرب و دروس اسلامي را خارج از برنامه دروس دبيرستان آموخت و با سعي و کوشش خستگي‌ناپذير، جامع المقدمات و بخشي از منطق و فرازهايي از نهج‌البلاغه را با راهنمايي و تعليم پدر فرا گرفت.
محمد مهدی، پس از پايان دوره دبيرستان با توجه به علاقه‌اي که به معارف اسلامي داشت، در حوزه علميه چيذر تهران ثبت‌نام نمود، امّا ميل باطني او به حوزة علميه قم، عاقبت او را عازم قم کرد و در امتحان ورودي مدرسه منظريه(حقاني) شرکت کرد و با توجه به معلومات قبلي، در سال دوم مدرسه حقاني پذيرفته شد.
دوستانش می‌گویند: وي جواني پاک، مؤمن و باتقوي، مدبر، اهل تحقيق و مطالعه بود. زندگي فردي و اجتماعي، نظم و انضباط از وجوه بارز شخصيت او محسوب مي‌شد. هميشه در برخورد با مردم تبسمي حاکي از متانت و رأفت بر چهره داشت.
آرام سخن مي‌گفت، با دقت گوش مي‌داد و حساب شده و سنجيده جواب مي‌گفت. با تأمل سؤال مي‌کرد و از تجربه ديگران استفاده مي‌کرد.
به گفته آشنایان سید محمد مهدی، تقوي و پرهيزکاري در وجود او موج مي‌زد، متعبد و پارسا بود، به معيارها و ملاک‌هاي دنيوي و مادي توجه نداشت، فقط به ارزش‌هاي اسلامي و الهي مي‌انديشيد. با اين که در سن نوجواني بود ولي به حد کافي از عمق، جديت، و نهايت زندگي آگاهي داشت و فقط به خدا فکر مي‌کرد.
هم حجره ای‌های او می‌گویند: در رفتار فردي و اجتماعي او عشق به تحقيق و مطالعه و پژوهش علمي، همراه دقت و پشتکار در پوششي از تعادل و نظم محسوس بود. نسبت به خانواده خود را متعهد و مسئول مي‌دانست و به آنها مهر مي‌ورزيد. براي انقلاب و رهبر عاليقدر انقلاب و ولايت فقيه دل مي‌سوزاند و عشق و علاقه به اسلام راستين و کسب معارف اسلامي از ارکان شخصيت او بود.
شهيد ‌هاشمي علاقه قابل تحسيني به طبيعت داشت و طبيعت را جلوه‌اي از لطف و عنايت الهي مي‌دانست، کوهنورد خوبي بود، از صحرا،کوه،دشت، رودخانه و مناظر طبيعي لذت مي‌برد.
معمولاً کارهاي فکري، نيايش‌ها، تمرين محفوظات خود را در مسير کوهنوردي انجام مي‌داد و چه خوب مي‌توانست تعادل را بين شور و شوق عارفانه و فعاليت‌هاي اجتماعي برقرار سازد.
او قبل از پيروزي انقلاب با تکثير و توزيع اعلاميه‌ها و نوارهاي سخنراني امام(ره) با همفکري و همکاري برادرش و پس از پيروزي انقلاب با تشکيل جلسات ارشادي و مبارزه با ضد انقلاب با همفکري پسر عموي شهيدش سيدسعيد‌هاشمي ـ عضو ستاد مرکزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي که به فاصله چند روز به شهادت رسید، فعاليت خود را ادامه داد.
او در اسفند 1359 از طرف سپاه پاسداران تهران براي فعاليت‌هاي فرهنگي به منطقه جنوب اعزام شد، طبق گزارش‌هاي روزانه که خودش تهيه و تدوين مي‌کرده، در شهرهاي‌انديمشک،
دزفول،اهواز،مسجدسليمان فعاليت داشته است.
او در تيرماه 1360 از طرف سپاه پاسداران مأموريت يافت تا براي جذب نيروها در شهرهاي خوزستان فعاليت کند. در آبان ماه 1360 با معرفي مدرسه منظريه(حقاني) براي نشر فرهنگ اسلام ناب محمدي(ص) به بم کرمان اعزام شد. سخنرانيهاي وي در منطقه در جهت آگاهي و دعوت به قيام عليه ضد انقلاب داخلي به ويژه مزدوران و استکبار جهاني براي پيشرفت اهداف انقلاب اسلامي، نقش سازنده‌اي داشت.
در دي‌ماه 1360 به مناسبت دهه آخر صفر به همراه عده‌اي از طلاب به منطقه محروم بوشهر عازم شد و در آنجا نيز با تبيين نقش سازنده دين اسلام در زندگي اجتماعي و سياسي، سهم به سزايي ايفا کرد. سرانجام در آبان 1360 و با تعطيلي مدرسه‌ها، از طرف مدرسه با چند نفر از طلاب عازم جبهه‌هاي جنوب شد و در جبهه کرخه در عمليات فتح المبين به عنوان مبلغ براي تقويت روحيه سپاهيان اسلام در عمليات رزمي شرکت کرد و سرانجام در دوم فروردين 1361 به شهادت رسید.
سيد محمـّدمهدي ‌هاشمي در 25 اسفند سال 60 كه درس‌هاي مدرسه تعطيل شده بود همراه چند نفر ديگر از طلاب به جبهه رفت. در عمليات فتح‌المبين شركت كرد. ولي شهادت‌طلبي در او بيدار شده بود. جبهه را رها نكرد تا در فروردين شصت و يك به آرزويش رسيد و به نزد اجداد بزرگوارش پرواز كرد.بدنش را در گلزار شهداي شهر قم به خاك سپردند. 
آخرین توصیه شهید 
« ما اگر فكرش را بكنيم از صبح كه بيدار مي‌شويم تا شب كه مي‌خوابيم اينقدر بر سر اين دنيا معامله مي‌كنيم كه حدي ندارد. آن هم به خاطر چه چيزهاي پوچي! چه چيزهاي بي ارزشي! از مسائل كوچك جزئي گرفته تا مسائل بزرگ‌تر! مي‌بايست نفس اماره را بكشيم و به نفسمان ضربه بزنيم.»