استعمار داده و کوتاهی نخبگان و مسئولان
محمد کرباسی
کشورهای سلطهگر در برهههای مختلف تاریخی، با استفاده از شیوههای گوناگون به چپاول کشورهای ضعیف پرداختهاند که از این شیوهها به استعمار قدیم، نو و فرانو یاد میشود. ظهور و گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات، موجب پدید آمدن شیوه دیگری از استعمار به نام «استعمار داده» شده است.
وجه مشترک استعمار در قالبهای مختلف قدیم، نو، فرانو و داده، دستاندازی و سرقت سرمایه ارزشمند کشورها است. این سرمایه روزگاری نفت، گاز، طلا و نیروی کار بود و امروزه «داده» است که بستر سرقت این سرمایه نیز شبکههای اجتماعی، جویشگرها و سایر سرویسهای پرکاربرد فضای مجازی است.
به نظر میرسد یکی از عواملی که آمریکا اینترنت را -که در ابتدا یک پروژه نظامی و سفارشی وزارت جنگ این کشور بود- فراگیر کرده و در دسترس همگان قرار داد، همین جمعآوری اطلاعات است. براساس پروژه پریزم که در سال 2012 توسط ادوارد اسنودن افشا شد، شرکتهای فناوری همچون فیسبوک، مایکروسافت، اپل، گوگل و... متعهد شدهاند دادههای کاربران را در اختیار سرویسهای امنیتی ایالات متحده قرار دهند.
انتشار خبر درباره فروش اطلاعات کاربران توسط این غولهای فناوری به قدری تکرار شده ومتعدد است که حساسیت رسانهها نسبت به آنها کاهش یافته است.
در این بین برخی از کشورهای دنیا با فهم اهمیت این سرمایه، به فکر صیانت و حفاظت از دادههای ملی خود افتادهاند. چین از جمله این کشورها است که با ورود بهنگام به عرصه فناوری اطلاعات و ارتباطات و بومی سازی آن، نه تنها در سطح ملی بلکه توانست در عرصه بینالملل نیز جایگاه خود را پیدا کند.
تجربه چین در مقابله با استعمارگری آمریکا در عرصه سایبر به قدری موفقیتآمیز بود که رئیسجمهور فرانسه که متحد راهبردی آمریکا به شمار میرود، با اذعان به اینکه جهان امروز با دو اینترنت آمریکایی و چینی روبهرو است، چین را به عنوان الگویی که از سلطه آمریکا خارج شده معرفی و اعلام میکند باید تلاش جدی برای استقلال از اینترنت آمریکایی در دستور کار قرار گیرد. علاوهبر چین، کشورهایی همچون روسیه و کره جنوبی نیز دستاوردهای خوبی در این زمینه به دست آورده و اخیرا هند، پاکستان و برخی دیگر از کشورها نیز برای کسب جایگاه خود در حکمرانی داده، تلاشهای مضاعفی را شروع کردهاند.
این در حالی است که در کشور ما، مدیران و تصمیمگیران از یک سو و نخبگان به عنوان مرجع فکری جامعه از سوی دیگر، فهم صحیح و جامعی از اهمیت داده و جایگاه استراتژیک آن ندارند. استفاده حداکثری از پلتفرمهای خارجی و بیتوجهی به ارزش افزوده آن، اگر از سوی عموم جامعه پذیرفتنی باشد از جانب مدیران و نخبگان گناهی نابخشودنی است.
اگر روزگاری از نفت به عنوان «طلای سیاه» یاد میشد، امروزه از داده به «طلای بیرنگ» نام برده میشود و همانطور که ملی شدن صنعت نفت مرهون مجاهدت علما به ویژه آیتالله کاشانی بود، امروزه نیز ملی شدن دادههای کلان کشور -بیگدیتا- که در گرو بومیسازی صنعت ICT است، نیازمند ایفای نقش نخبگان حوزه و دانشگاه است که با روشنگری و مطالبهگری، زمینه حفظ حکمرانی کشور بر دادههای ملی و بسط آن به دادههای غیر ملی را رقم بزنند.