kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۰۳۴۵
تاریخ انتشار : ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۰:۱۶

معجزات و کرامات الهی در جبهه‌های دفاع مقدس و مقاومت

 

کامران پورعباس
یکی از جلوه‌های کمتر پرداخته شده جبهه‌های دفاع مقدس و دفاع از حرم، انس رزمندگان و سرداران و سربازان با قرآن بود. در این گزارش، به بخشی از این جلوه زیبای فرهنگ دفاع و مقاومت و همچنین کرامات و معجزات قرآنی شهدا می‌پردازیم.
شهید قاسم سلیمانی
سردار بزرگ و پرافتخار اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی سرباز و شاگرد ممتاز و پیشتاز مكتب قرآن و ولایت بود. سردار شهید قاسم سلیمانی شبانه‌روز با قرآن مانوس بود و حتی در زمان‌های استراحت هم به تلاوت قرآن مشغول می‌شد. ویژگی‌های قرآنی در زندگی و افتخاراتش مشهود بود و زندگی قرآنی داشت.
در دهه هفتاد و زمانی که حاج قاسم فرمانده لشکر ثارالله کرمان بود، دستور داد هر سربازی که جزء ۳۰ قرآن را حفظ کند، ۲۰ روز مرخصی تشویقی به او تعلق گیرد.
در آن برهه عده بسیار زیادی از سربازان به هوای همان ۲۰ روز مرخصی با قرآن بیشتر آشنا شدند. بعد‌ها مشخص شد خیلی از آنها به‌خاطر همان کار زندگی­شان تغییر کرده و مسیرشان قرآنی شده است. خیلی‌ها می‌گفتند که ما تنها به عشق ۲۰ روز تشویقی آمده بودیم، اما حالا قرآن را می‌خوانیم و ادامه می‌دهیم.
چون آنجا لشکر خیلی بزرگی بود، این قضیه سر و صدای
زیادی به پا کرد و اثرات زیادی داشت.
شهید ابراهیم‌ هادی
شهید ابراهیم‌هادی که از قاریان قرآن، پهلوانان و عارفان زمان خود بود، به آیات قرآن چنان باوری داشت که عمل به قرآن و استفاده از آیات این کتاب آسمانی در امور روزمره، یکی از ویژگی‌های بارز این شهید به شمار می‌رفت.ابراهیم تنها قاری قرآن نبود و عمل به آیات قرآن ویژگی بارزی بود که در این شهید دیده می‌شد.ابراهیم حتی در برخورد با افراد نیز مصداق بارز عمل به آیات قرآن بود.
خاطره قرآنیِ معروفی در مورد شهید ابراهیم‌ هادی منتشر شده است که نقل می‌نماییم:
پدر یکی از دختران محل که آرزو داشت وی را داماد خود کند، دست او را می‌گیرد و به زور به خانه‌اش می‌برد و از آن طرف عاقد را هم خبر می‌کند. خانواده ابراهیم را هم به خانه دعوت می‌کند. ابراهیم در اتاق دیگری نشسته بود. وقتی پدر دختر با خانواده شهید صحبت می‌کند و به سراغ ابراهیم می‌روند، می‌بینند که ابراهیم در اتاق پشتی حضور ندارد. این در حالی بود که اگر وی می‌خواست خارج شود، تنها راه خروج از جلوی دیدگان دیگران بود. خانواده ابراهیم وقتی به سمت منزل برمی‌گردند، می‌بینند که ابراهیم با لبخند جلوی درب منزل ایستاده است. همگی تعجب می‌کنند و می‌پرسند که چطور از منزل پدر دختر خارج شده که آنها او را ندیده‌اند.
می‌گوید: «وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ» خواندم و خارج شدم.
شهید محسن حججی
شهید محسن حججی محسن از دوران کودکی علاوه‌بر اینکه با اهل بیت(ع) مأنوس بود، با قرآن هم انس فراوانی داشت؛ چرا که در جلسات قرآن و مساجد زیاد شرکت می­‌کرد.
از جمله مهریه همسرش، حفظ کل قرآن با ترجمه بود که تا موقع شهادتش موفق شد بیش از نیمی از قرآن را حفظ کند. البته همسرش قبل از اعزامش به سوریه، کل مهریه‌ را به آقامحسن بخشید.
توصیه شهید به خانواده‌­اش چنین بود: خودتان را با خواندن قرآن آرام كنید.
شهید محسن حججی با قرآن کریم و معارف الهی مأنوس بود و معارف قرآن را در زندگی خود ساری و جاری کرده بود.
شهید اکبر شهریاری
شهید مدافع حرم اکبر شهریاری حافظ کل قرآن کریم بود.
به پاسدار گمنام مشهور بود؛ چون با آنکه در کار‌های فرهنگی و اجتماعی و خدمت به مردم نقش محوری داشت، تلاش می‌کرد فعالیت‌های خود را از معرض دیگران پنهان دارد.
هیچ‌وقت برنامه‌ها، اقدامات و مأموریت‌های خود را برای کسی فاش نمی‌کرد و همیشه دوست داشت که سرباز گمنام برای امام زمان(عج) بماند.
حتی مادر گرامی شهید بعد از شهادتش متوجه شد که مداح اهل‌بیت(ع)، حافظ و قاری قرآن کریم است.  
این پاسدار اسلام در کنار مأموریت‌های نظامی و مستشاری، در ترویج قرآن و مکتب اهل بیت(ع) نیز زبانزد بود. هر چه به شهادتش نزدیک­تر می­‌شد انس­‌اش با قرآن بیشتر می­‌شد. شب‌های آخر مدام سراغ قرآن جیبی‌­اش می‌­رفت.
یکی از دوستانش بعد از شهادتش خواب دید در هیئت هستند. از اکبر پرسید: چی آن طرف به درد می­خوره؟ گفت: قرآن خیلی این طرف به درد می­خوره.
شهید احمد انصاری اصیل
طلبه شهید حجت‌الاسلام والمسلمين احمد انصاري‌اصيل اولین شهید قاری کشورمان است که در بین شهدایی که جامعه قرآنی کشور تقدیم اسلام و انقلاب کرده است، از جهت داشتن روحیات انقلابی چهره‌ای شاخص به شمار می‌آید.
از قاريان پيشكسوت و اساتيد قرآني بود كه در سال 1352 در مسابقات مالزي، اولين شيعه‌اي بود كه مقام اولي را از آن خود نمود.پس از شهادتش بیش از دو هزار جلد قرآن به حوزه علمیه تبریز اهدا شد.احمد با معلومات زیاد و حفظ شئونات طلبگی همواره نسبت به عمل به دستورات قرآن کریم ثابت‌قدم بود. برای انجام همه کارها به طور مصداقی بخشی از آیات را بیان می‌کرد و امورات جاری زندگی را مطابق با این کتاب جاویدان همراه می‌داشت.
علاوه‌بر رفتار قرآنی، تسلط خوبی بر تلاوت قرآن کریم داشت. علاوه‌بر اینکه قاری برجسته‌ای بود، دغدغه راه‌اندازی جلسات قرآنی را نیز داشت. راه‌اندازی و تأسیس و اداره جلسات و تدریس جلسات قرآنی جوانان در مسجد ابوالفضل خیابان بلور‌سازی(شهید نعیمی)، راه‌اندازی هیئت مکتب صادق(ع) خیابان عباسی و در مسجد سجاد(ع)، خیابان میرفندرسکی(شهیدانصاری)، از فعالیت‌های این شهید بزرگوار است.احمد از هم‌درسان و هم جلسه‌ای‌های قاریان و قرآنیان برجسته امروزی بود.
علاوه‌بر تلاوت، ذاکر عصمت و طهارت(ع) بود و در این امر شیوه خاص خود که ترکیبی از مداحی فارسی و عربی بود، ارائه می‌داد.
سال 1358 که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی راه‌اندازی شد، وارد مجموعه سپاه شد و با بوجود آمدن قائله کردستان توسط منافقین، به همراه شهید چمران به منطقه پاوه رفت.
در همان سال 58، در صبح روز 23 رمضان و مصادف با روز جمعه و روز قدس، احمد به عادت همیشه به تلاوت قرآن می‌پردازد که جنگ آغاز می‌شود و منافقین به بیمارستان حمله می‌کنند و بیمارستان از چهار طرف در محاصره قرار می‌گیرد. در اوج این نبرد نابرابر، مهمات‌اندک رزمندگان مدافع بیمارستان به پایان می‌رسد و 26 نفر از این رادمردان شهید می‌شوند. احمد نیز با تنی مجروح و شکنجه شده، در اسارت آنان با بیرحمی هر چه تمام، اسماعیل‌وار قربانی اسلام و قرآن شده و ذبح می‌شود.
رهبر انقلاب در یکی از سفرهایشان به استان کرمانشاه، به زیارت مزار این شهید والامقام رفتند و عکسی نیز از این دیدار به یادگار باقی مانده است.
شهید فرهاد خوشه‌بر 
شهید مدافع حرم فرهاد خوشه‌بر حافظ قرآن کریم است که راوی شهدای دفاع مقدس نیز بود و هر سال برای روایتگری به مناطق جنوب می‌رفت. هر سال اسفند به جنوب می‌رفت. به گفته خودش هر سال اسفند ماه برای شهدا بود و خودش هم آخر کار در اسفندماه به خیل شهدا پیوست.
همسر شهید خوشه­‌بر اظهار داشت:
یکی از توفیقاتی که به همراه چند نفر از دوستان و همکاران داشتیم، برنامه هفتگی حفظ قرآن بود. استاد ما حاج آقا حیدرنژاد بودند که حافظ کل قرآن هستند.... فرهاد حافظه بسیار بسیار خوبی داشت. فرهاد آخر شب مثلاً ساعت 12 که ذهن در اوج خستگی است، تمرین می‌کرد؛ ولی هنگام درس پس دادن نیز بسیار راحت و روان درس پس می­داد. زمانی که شهید خوشه‌بر به مأموریت سوریه رفتند، دوره‌­ای از مسابقات قرآنی در محل کار برگزار می­شد. بعد از مدتی خبر شهادت فرهاد رسید. حال عجیبی داشتم، باور کردنش برایم سخت بود. شب خوابیدم و فرهاد را در خواب دیدم که یک قرآن طوسی رنگ جیبی داشت که همراهش بود و از آن برای مرور استفاده می­کرد. در خواب آن قرآن را در دستش گرفته بود و به من نشان می­داد و می­‌گفت: بالاخره قرآن را حفظ کردم. گفتم: فرهاد چطور حفظ کردی؟ تو که رفته بودی مأموریت سوریه! گفت: خیلی سخت بود ولی بالاخره حفظش کردم.
شهید خسرو عبدالکریمی
شهید خسرو عبدالکریمی استاد خلبان جنگنده و قاری و مدرس قرآن بود و در پایگاه هوایی بندرعباس خدمت می‌کرد.
شهید عبدالکریمی به آیات قرآن عمل کرد و جان خود را که ارزشمندترین نعمت وجودی هر انسان است، در راه خدا و قرآن کریم تقدیم نمود.
وقتی از فرودگاه برای عملیات پرواز می‌کرد، صدای تلاوت قرآنش در برج مراقبت شنیده می‌شد. پس از انجام عملیات نیز به تلاوت قرآن می‌پرداخت و به پایگاه هوایی بازمی‌گشت.
برای خلبانان و فرزندان کوچک پایگاه هوایی بندرعباس جلسات قرآن تشکیل می‌داد. کودکان را جمع می‌کرد و برای آنها کلاس قرآن برگزار می‌کرد.
در جنگ تحمیلی، هواپیمایش دو بار مورد اصابت موشک عراق قرار گرفت و کمر، فک، دست و پایش شکست. بار دومی که هواپیمایش مورد اصابت موشک عراق قرار می‌گیرد، حدود یک متر در بدنه هواپیما حفره ایجاد می‌شود؛ با این حال هواپیما را ترک نمی‌کند و آن را در فرودگاه به زمین می‌نشاند.
پس از جانبازی از او خواستند تا دیگر پرواز نکند که قبول نکرد و گفت که خیلی سخت است که در منزل بنشینی و بگویند که دوستانت شهید شده‌اند.
سرانجام در اردیبهشت سال ۱۳۷۴ به شهادت رسید.
همسر گرامی شهید که خود حافظ کل قرآن کریم است، خاطرنشان نموده است: خسرو با قرآن کریم انس بسیار داشت و به آیه آیه قرآن عمل می‌کرد. وقتی می‌خواست به کلاس قرآن برود، آن‌قدر خوشحال بود که گویی داشت پرواز می‌کرد. وی به خاطر انس با قرآن، اخلاق قرآنی نیز داشت.
همسر شهید با بیان اینکه هم‌اکنون نیز بهره فراونی از وجود شهید می‌برد، اظهار نمود: گاهی صدای تلاوت وی را می‌شنوم و حضورش را احساس می‌کنم. هنوز هم وقتی در تلاوت قرآن ایراد دارم، اشکالاتم را خودش برطرف می‌کند.
شهید ابراهیم لشکری‌نژاد
شهید ابراهیم لشکری‌نژاد و در مدت کوتاهی موفق به یادگیری زبان‌های انگلیسی و عربی و آلمانی شده بود.
از طریق کتابت قرآن مجید را حفظ کرد. آیات را می‌نوشت و حفظ می‌کرد.
برای حفظ قرآن برای خودش تشویق و تنبیه در نظر گرفته بود. هر روز آیات را حفظ می‌کرد و جمعه‌ها مرور آیات محفوظ را در برنامه‌هایش داشت. آنچه را که برای خودش تکلیف کرده بود، انجام می‌داد و اگر ‌انجام نمی‌داد به ازای انجام ندادن آن، به ازای هر روز، یک روز روزه می‌گرفت.
ابراهیم لشکری‌نژاد در عملیات کربلای‌5 به شهادت رسید.
شهید عباس حاجیلو
عباس حاجیلو دبیر قرآن آموزش و پرورش در منطقه 12 بود که در بازار و مدرسه جعفری به تدریس قرآن اهتمام داشت. بعد از اینکه از مدرسه باز می‌­گشت، به مسجد صاحب‌الزمان(عج) و یا به مسجد حسین بن‌ علی(ع) در محله مهر‌آباد جنوبی تهران می‌رفت تا به شاگردانش قرآن بیاموزد.
این شهید عزیز در جبهه در نخستین مجروحیتش طی دوران آزاد‌سازی خرمشهر از ناحیه کمر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بار دیگر در فکه از ناحیه گردن دچار جراحت و موج‌گرفتگی شد. در سال 1372 پس از سال‌ها جانبازی به برادرش شهید حسن حاجیلو پیوست.
در هنگام شهادت 28 ساله بود و چیزی از خود به جا نگذاشت چون تمام حقوقی که می­‌گرفت، خرج تهیه هدیه برای شاگردان قرآنی می‌کرد.
شاگردان شهید، خود صاحب هیئت هستند و فعالیت‌های قرآنی انجام می‌دهند و اسم این شهید را زنده نگه داشته‌اند.
شهید کاظم نجفی رستگار
حاج کاظم نجفی رستگار مدتی فرمانده یکی از گردان‌های تیپ محمّد رسول‌الله(ص) بود.
شهید رستگار که تمام عمر خود را در جست‌وجوی رستگاری ابدی گذرانده بود، در سال 1363 در عملیات بدر، هنگام اذان ظهر در شرق دجله (منطقه هور الهویزه) در حال شناسایی منطقه، همراه چند نفر از فرماندهان تیپ سیدالشهدا(ع) به شهادت رسید.
شبی مادر گرامی شهید خواب او را می‌بیند. پسرش می‌گوید که توی بهشت جام خیلی خوبه. چی می‌خوای برات بفرستم؟
مادر شهید می‌گوید: جلسه قرآن که می‌روم، همه قرآن می‌خوانند و من سواد خواندن ندارم.
این شهید والامقام پس از شنیدن حرف‌های مادر می‌گوید: نماز صبح را که خواندید، قرآن رو بردارید و بخوانید!
بعد از نماز یاد حرف پسرش می‌افتد. قرآن را برمی‌دارد و به راحتی شروع به خواندن قرآن می‌کند.
این خبر در همه جا پیچید. پسر دیگرش این‌را به عنوان کرامت شهید، محضر آیت‌الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند. ایشان نزد مادر شهید می‌روند و قرآنی را به او می‌دهند که بخواند. به راحتی همه جای قرآن را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را قادر به خواندن نبود. ایشان می‌فرمایند: قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!. مادر شهید از روی قرآن خود بدون غلط شروع به خواندن می‌کند.
آیت‌الله نوری همدانی‌گریه می‌کنند و چادر مادر شهید را می‌بوسند و می‌فرمایند: جاهایی که نمی‌توانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحان­شان کنیم.
شهید حسنعلی شاکری
شهید حسنعلی شاکری برادر شهید رجبعلی شاکری است. رجبعلی از کودکی دچار بیماری قلبی بود و پزشکان هم نتوانستند برای وی کاری کنند. یک سال به زیارت امام رضا(ع) رفتند تا شفایش را از امام بگیرند. همان زمان در خواب امام را دید که فرمود: به نزد خواهرم بروید و در آنجا قربانی بدهید. به قم رفتند و قربانی دادند و به لطف خدا و اهل بیت(ع)، رجبعلی بلافاصله و کاملاً شفا گرفت. و پزشکان گفتند اثری از مشکل در قلبش مشاهده نمی‌شود. در عملیات والفجر 1 در سال 1361 بر اثر اصابت گلوله از پشت به قلبش به شهادت رسید. در واقع قلب این شهید یک بار از اهل‌بیت(ع) شفا گرفت و بار دیگر
شفیع صاحبش شد.
برادرش حسنعلی قاری قرآن بود و در مسجد کارهای فرهنگی و قرآنی انجام می­داد. هیئتی راه‌اندازی کرده بود و در مسجد محل هم به بچه‌ها درس قرآن می‌داد. به حوزه علمیه رفت؛ اما با آغاز جنگ تحمیلی، درست در زمان عمامه‌گذاری، حوزه را رها کرد و به جبهه رفت.در منطقه هم جلسه قرآن برپا می‌کرد. با جعبه مهمات رحل قرآن درست کرده بود و به رزمندگان آموزش می‌داد.سال 1365 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید و پیکرش هم هیچ‌گاه به میهن بازنگشت و شد شهید گمنامِ جامعه قرآنی و مهمان ویژه حضرت فاطمه زهرا(س).
شهید امیر‌حسام ذوالعلی
امیر حسام از نوجوانی به دنبال شناخت اهل بیت(ع) رفت. در محل هیئتی راه‌اندازی کرده بود و در کنار عزاداری تأکید ویژه‌ای به قرآن کریم داشت. جلسه را با قرآن و تلاوت سوره مبارکه «واقعه» آغاز می‌نمود. سر سفره و هنگام دعا کردن سوره «نازعات» را می‌خواند و هرگاه با کسی بحث می‌کرد سوره «کافرون» را قرائت می‌نمود.
از سال سوم راهنمایی به یادگیری قرآن مشغول شد و در جلسات مختلف شرکت می‌کرد و خودش هم در مسجد برای بچه‌ها جلسه قرآن برپا می‌نمود.
تأکید عجیبی به قرآن داشت و همیشه در صحبت‌هایش به آیات قرآن استناد می‌کرد. نهج‌البلاغه و سایر کتابهای مذهبی را هم می‌خواند و از آموزه‌های آنها هم استفاده می‌نمود. دانشجوی رشته حقوق دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال بود. احترام زیادی برای مادر قائل بود و همیشه پای مادر گرامی­‌اش را می‌بوسید و می‌گفت: راه رسیدن به بهشت از اینجا است. 
در جریان فتنه 88 و مقابله با اغتشاشگران و ضدانقلاب به شهادت رسید. ابتدا مجروح شد و هنگامی که او را به بیمارستان آوردند، به کما رفت. با تلاش کادر درمان احیا شد و به محض به هوش آمدن شروع به گفتن ذکرهای «یا‌حسین» و «یا‌زهرا» نمود و دوباره از هوش رفت. برای دومین بار او را احیا کردند، دوباره به محض اینکه به هوش آمد شروع به گفتن ذکرهای «یاحسین» و «یا‌زهرا» کرد و دوباره به کما رفت. برای سومین بار هم که احیا شد، این بار با حالت بسیار عجیب و با عظمت شروع به گفتن ذکرهای «یا‌حسین» و «یا‌زهرا» نمود و در همین حال به شهادت رسید.
 شهید زین‌العابدین معصومی
 زین‌العابدین انس عجیبی با قرآن و نماز داشت و این راه را از پدر گرامی‌­اش آموخته بود؛ زیرا پدر شهید هم انس عجیبی با قرآن داشت و تقریباً هر چند روز یک بار قرآن کریم را ختم می‌کرد.
در جبهه در سنگر مشغول خواندن زیارت عاشورا بود که هنگام سجده زیارت عاشورا خمپاره‌ای به سنگر برخورد کرد و به همراه یکی دیگر از همرزمانش به شهادت رسید.
در سال 1362 در ابوغریب از ناحیه گلو، پهلو و مچ پا مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفته و به شهادت رسیده بود.
همسر شهید خاطرنشان می­‌کند:
با اینکه بیش از 30 سال از شهادت وی می‌گذرد اما حضورش را در کنارم احساس می‌کنم و هر حاجت و خواسته‌ای که داشته باشم از وی می‌گیرم. قبل از ازدواج هر سه فرزندم، شهید را در خواب دیدم که با گل و شیرینی به منزل آمد.
شهيد سید مجتبی صالحى خوانسارى
شهيد سید مجتبی صالحى خوانسارى از شاگردان آیت‌الله
سعيدى بود و در حسينيه خوانسارى­ها در تهران اقامه جماعت مى­کرد و مسئول بسيج آنجا نیز بود.
در سال 1363 در آخرین مرتبه که کمک­های مردمی را بار کامیون می­زند و به سمت جبهه‌ها می­‌رود، در منطقه جوانرود در کمین کومله‌­ها قرار می­‌گیرد. چند دقیقه قبلش از آنجا که شب شهادت حضرت زهرا(س) بوده، شهید صالحی روضه حضرت زهرا را می­‌خوانده و‌گریه می­کرده است. ناگهان تیراندازی شروع شده و کامیون را به رگبار می‌بندند. تیر به پهلوی شهید اصابت می­‌کند. خانمی از در کامیون بالا می‌آید و تیری به پیشانی‌­اش می‌­زند و شهید می­شود. بعد از آن، ماشین را آتش می‌­زنند که مردم آن حوالی خودشان را به آنجا می‌­رسانند و بیرونش می­‌کشند در حالی که پیکرش تاحدودی سوخته بود. بنابراین شهادت سید مجتبی کاملاً حضرت زهرایی بوده است.
یک روز دختر شهید سیده زهرا صالحى خوانسارى به مدرسه که رفت مسئولان مدرسه براى پدرش مراسمی برگزار نمودند. سر کلاس که رفت ناظم مدرسه برگه ساعت امتحانات را به او داد که خانه ببرد و مادرش امضا کند و بیاورد. زمانی که به خانه آمد، به همراه خواهر و خاله‌اش به نانوایی رفتند. برگشتنی هوا تاریک بود و هر سه نفر احساس کردند نور سبزرنگی دنبال­شان می­کند. به خانه که آمدند احساس کردند صدای قرآن خواندن پدر شهیدشان از زیرزمین خانه می‌آید. به زیرزمین رفتند. صوت تلاوت قرآن شهید حدود ده دقيقه ادامه داشت. اما هر چه گشتند کسی را در زیرزمین نیافتند. شنیده شدن صوت قرآن شهید بعدها نیز یکی، دو بار دیگر نیز پس از شهادتش اتفاق افتاد.
همان شب سیده زهرا در خواب دید که پدر شهیدش با بلوز و شلوار سفیدی به خانه آمد و به او گفت: زهرا جان! نامه ات را بیاور تا امضا کنم. سیده زهرا برگه ساعت امتحانات و خودکار را به ایشان داد تا امضا کنند. صبح که بیدار شد یکدفعه دید که پدر برگه امتحانی را امضا کرده و نوشته است: «اینجانب نظارت دارم سید مجتبی صالحی».
برگه بسیار معروف شد و اکنون نیز در موزه شهدا به نمایش گذاشته شده است.
شهید عبدالمهدی مغفوری
شهید عبدالمهدی مغفوری در عملیات کربلای ۴ در حالی که معاونت ستاد لشکر ثارالله را برعهده داشت، بر اثر بمباران منطقه توسط هواپیما‌های دشمن به شهادت رسید.
سردار حاج قاسم سلیمانی در صحبتی اشاره کرده بود که ما هرگز فراموش نمی‌کنیم قرآن خواندن شهید مغفوری را در تابوت و اذان گفتنش را در قبر هنگام دفن.
در همین رابطه یکی از دوستان شهید روایت کرده است: وقتی پیکر شهید مغفوری را آوردند حال مساعدی نداشتم، داشتم‌گریه می‌کردم. در حزن و‌اندوه بودم که ناگهان صدایی شنیدم که می‌گفت، شهید قرآن می‌خواند. یکی از روحانیون هم قسم خورد که صدای قرآن او را شنیده است. گفتم خدایا این شهید چه مقامی پیش شما دارد که این کرامت را به وی عطا کردی که از جنازه‌اش پس از چند روز که شهید شده صدای تلاوت قرآن می‌آید.
وضو گرفتم، رفتم بالای سرش و روی او را کنار زدم؛ رنگش مثل مهتاب نور می‌داد و بوی عطر عجیبی از پیکرش به مشام می‌رسید. وقتی گوشم را به صورت و دهانش نزدیک کردم مثل کسی که برق به او وصل کرده باشند درجا خشکم زد؛ چون من هم از او تلاوت قرآن شنیدم. درست یادم است در همان لحظه‌ای که گوشم نزدیک دهان او بود شنیدم که سوره کوثر را می‌خواند. چند نفر دیگر هم شنیده بودند که قرآن می‌خواند.
درس‌های قرآنی در وصیت‌نامه‌­های شهدا
گزیده‌ای از توصیه‌­های قرآنی در وصیت‌نامه‌های شهدا را مرور می­‌نماییم:
در وصیت­‌نامه شهید احمد به‌فرد آمده است:
«قرآن را حفظ کنیم که قرآن مشعلی است که نور آن خاموش نمی­‌شود و چراغی است که فروزندگی‌­اش تمامی ندارد، دریایی است که ژرفایی آن به ادراک نیاید، راهی است که پایانش به گمراهی نینجامد، فروغی است که هرگز روشنی‌­اش به تاریکی نکشد، فرقانی است که برهان آن دستخوشی نیستی و خمودی نمی‌گردد، بیان­‌کننده‌­ای است که ارکانش فرو نمی­ریزد.
گزیده‌­ای از وصیت‌­نامه شهید محمد عبداله‌زاده:
«پیام من به شما امت مسلمان و شهیدپرور و قهرمان این است که در همه لحظه­‌های زندگی قرآن و دستورات اسلام و زندگی ائمه اطهار و شهدا را الگو و سرمشق زندگی خود قرار دهید.»
بخشی از وصیت­‌نامه شهید نعمت­‌اله گودرزی:
«اى ملت شهيدپرور فكر نكنيد كه تنهاييد؛ تا زماني كه
كتاب آسمانى قرآن در ميان­‌تان است احساس تنهايى نبايد بكنيد و نخواهيد كرد و شماها هميشه پيروزيد.»
در وصیت‌­نامه شهید سیدعباس حسینی بیدگلی می­‌خوانیم:
«و‌ای دشمنان بدانید که اگر چندین بار مرا بکشید و زنده کنید، دست از دین خدا و قرآن وامام عزیز نخواهم کشید.»
در وصیت­‌نامه شهید حسین حاجی لتحری ذکر گردیده است:
«استدعا دارم که احکام اسلام و حقانیت قرآن را بیش از پیش برای مردم خصوصاً نسل جوان روشن‌نمایید تا ادامه­‌بخش راه حسین(ع) و شهیدان راه حق باشند.»
فرازهایی از وصیت­نامه شهید سید حسن علوی:
«حتماً در جلسه‌هایی که در مساجد برگزار می‌شود، شرکت کنید و قرآن بخوانید؛ زیرا ابرقدرت‌ها از همین قرآن می‌ترسند.»
شهید نقی ایمانی‌فولادی در وصیت‌نامه‌اش نوشته است:
«قرآن زیاد بخوانید؛ زیرا قرآن قلب و چشم را منور می‌سازد.»
حمیدرضا اکرم در وصیت‌نامه‌اش تأکید کرده است:
«به قرآن توجه کنید. راضی نشوید که روز قیامت قرآن در نزد خدا از ما شکایت کند. هر روز حداقل چند آیه بخوانید.»