زیبایی های ماه مبارک رمضان در بیان رهبری
روزه
هديه الهي به مؤمنين
مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى- عارف معروف و مشهور و فقيه بزرگوار- در كتاب شريفالمراقباتشان ميفرمايند: روزه يك هديه الهى است كه خداى متعال اين را به بندگان خود و به مؤمنين هديه كرده است. تعبير ايشان اين است كه: الصّوم ليس تكليفا بل تشريف؛ روزه را به چشم يك تكليف نگاه نكنيد؛ به شكل يك تشريف و تكريم نگاه كنيد، كه يوجب شكرا بحسبه؛ اين توجّه به فريضه روزه- كه تكريم الهى نسبت به بندگان است- خودش مستوجب شكر است؛ بايد خدا را سپاسگزارى كرد. ايشان براى گرسنگى و تشنگى كه مؤمنين در ماه رمضان خودشان را ملتزم به آن میدانند، فوائد متعدّدى را بيان میكنند كه متخذ از روايات و برخاسته از دل نورانى اين مرد بزرگ است. از جمله آنها، يا اهمّ آنها- كه ايشان خودشان میگويند اين خاصيت از همه مهمتر است- اين است كه ميگويند اين گرسنگى و تشنگى يك صفائى به دل ميبخشد كه اين صفاى قلبى زمينه را فراهم ميكند براى تفكّر، كه: تفكّر ساعهًْ خير من عبادهًْ سنهًْ (مستدرك، ج 11، ص 183). اين تفكّر از نوع تفكّرِ مراجعه به باطن و روح و دل انسان است كه حقايق را روشن میكند و باب حكمت را بر روى انسان میگشايد. از اين بايد استفاده كرد.
درباره عمر فكر كنيم. عمر سرمايه اصلى هر انسانى است. همه خيرات به وسيله عمر- همين ساعات زودگذر- به دست مىآيد؛ اين سرمايه است كه میتواند سعادت ابدى و بهشت جاودان را براى انسان تدارك ببيند. درباره اين عمر فكر كنيم. گذر عمر را ببينيم. ناپايدارى ساعات زندگى و روزها و شبهاى اوقات عمر را احساس كنيم. به اين گذر زمان توجّه كنيم؛ «عمر، برف است و آفتاب تموز». لحظه به لحظه از اين سرمايه دارد كاسته میشود؛ و اين در حالى است كه اين سرمايه، همه چيز ماست براى كسب سعادت اخروى؛ چه جورى مصرفش میكنيم، در كجا مصرفش میكنيم، در چه راهى آن را خرج میكنيم؟
تفكّر در باب مرگ، عبور از اين عالم، لحظه خروج روح از بدن و ملاقات جناب ملكالموت؛ اين لحظه براى همه ما پيش مىآيد: كلّ نفس ذائقهًْ الموت (سوره آلعمران، آيه 185)؛ همه، اين را میچشيم. حالِ ما در آن لحظه چگونه است؟ دل ما در آن لحظه در چه حال است؟ اينها نكاتى است كه در خور تدبّر و تأمّل است. فكر در اين زمينهها، از جمله تفكّر لازم و اساسى و ضرورى است.
وجود حقايق و معارف الهي در ادعيه مأثوره
يك زمينه ديگر براى تفكّر، همين دعاهاست. مضامينى كه در دعاهاى مأثور هست، فوقالعاده است. ايشان در همين مراقبات میفرمايند: حقايق و معارفى كه در ادعيه رسيده از معصومين(ع) وجود دارد، يك دهم آن در همه روايات و خطبِ رسيده از معصومين(ع) وجود ندارد؛ جز آن روايات توحيدى و خطب توحيدى. اين دعاها خيلى اهميت دارد.
من فقرهاى از يك دعائى را در نظر گرفتهام كه چند دقيقهاى بعضى از جملات آن را عرض بكنم و تكرارى باشد براى آن كسانى كه شنيدهاند و تذكّرى باشد براى آن كسانى كه نشنيدهاند: دعاى بيستم صحيفه سجّاديه؛ دعاى شريف معروف به مكارمالاخلاق.
آموزههای والا در دعاي شريف مكارم الاخلاق
اولِ اين دعا میفرمايد: اللّهمّ صلّ على محمّد و ال محمّد و حلّنى بحليهًْ الصّالحين و البسنى زينهًْ المتّقين (صحيفه سجاديه، دعاي 20، ص 96 )؛ آرايش بندگان صالح را به من عنايت كن، من را زينت بده به زينت صالحين و زيور متّقين را به من عنايت بفرما. يعنى من را جزو بندگان صالح و متّقين و پرهيزکاران قرار بده. بعد درباره متّقين خصوصياتى را ذكر میكند، كه اينكه میگوئيم زيور متّقين را به من عنايت كن، من را مزين به زينت متّقين كن، يعنى چه. در چه چيزى ما به زينت متّقين و پرهيزکاران زيور پيدا كنيم و نزديك شويم؟ معمولاً وقتى صحبت تقوا به میان مىآيد، اجتناب از گناهان فردى و انجام عبادات و اين چيزها به ذهن متبادر میشود- كه البتّه آنها يقيناً هست؛ شكى نيست- امّا اينجا امام سجّاد(ع) بيست و دو سه مطلب را در ذيل اين فقره بيان میكنند كه ماها را متوجّه به ابعاد جديدى از معناى تقوا، مفهوم تقوا و مصداق تقوا میكند.
و البسنى زينهًْ المتّقين (آراستن به زینت پرهیزکاران) در اين چيزها: اول، فى بسط العدل؛ گستردن عدالت. عدالت را در ميان جامعه مستقر كنيم؛ عدالت قضائى، عدالت به معناى تقسيم منابع حياتى كشور ميان آحاد مردم، عدالت به معناى تقسيم درست فرصتها ميان مردم. تقوائى كه از ما انتظار میرود، جزو پايهها و مبانى اين تقواست.
و كظم الغيظ؛ فرو خوردن خشم. يك وقت هست كه شما يك فرد معمولىِ متعارفى هستيد، خشم شما نسبت به يك برادر دينى است، نسبت به يكى از اهل خانواده است، نسبت به يكى از كاركنانتان است- كظم غيظ خيلى فضيلت دارد؛ يك وقت هم هست كه شما يك مسئول اجتماعى هستيد، جايگاهى داريد؛ حركت شما، اثبات و نفى شما، قول و فعل شما در جامعه اثر میگذارد؛ در يك چنين شرائطى، خشم شما ديگر با خشم يك آدم معمولى برابر نيست. عليه كسانى، عليه جريانى خشمگين میشويم و حرفى میزنيم؛ آثار اينچنين خشمى با آثار يك خشم معمولى كه حالا انسان بر فرض خشمگين میشود و يك نفر را كتك میزند، خيلى متفاوت است. ممكن است شما با يك كسى، با يك جريانى، با يك مجموعهاى موافق نباشيد؛ اينجا استدلال و منطق حاكم باشد؛ اگر اين استدلال و منطق آميخته شد با خشم، كار را خراب میكند؛ تجاوز از حد انجام میگيرد، اسراف به وقوع میپيوندد.
و اطفاء النّائرهًْ؛ خاموش کردن آتش (کینهها و اختلافات)؛ يكى از كارهائى كه لازمه تقواى ماست، فرو نشاندن آتش است. اين شعلهور شدن آتش- مراد، همين آتشهاى اختلافاتى است كه بين مجموعهها هست، بين گروهها هست، بين دستگاهها هست- در حكم آتش سوزان است. سعى همه بايد اين باشد كه اطفاء كنند. نبايد بر روى آتش بنزين پاشيد، نبايد آتشها را مشتعل كرد. اينكه ما مكرر در مكرر توصيه میكنيم به دوستان، به مسئولين، به كسانى كه تريبون دارند، به كسانى كه حرفشان يا به طور عموم يا در بخشى از فضاى كشور منعكس میشود، كه گفتهها را، زبانها را، اظهارات را، تعبيرات را كنترل و مراقبت كنند، به خاطر اين است. گاهى اوقات يك تعبيرى نه فقط ضد اطفاء نائره است، بلكه مشتعل كردن هرچه بيشتر نائره است؛ اطفاء نيست، بلكه ضد اطفاء است.
و ضمّ اهل الفرقهًْ؛ (جذب افراد جدا شده)؛ اين كسانى كه از جماعت مسلمين جدا میشوند، از جماعت كشور فاصله میگيرند، كوشش كنيد اينها را نزديك كنيد، منضم كنيد. كسانى كه ميانه راه هستند، اينها را به منزل مطلوب برسانيد. نگذاريم با رفتار ما، با عمل ما، با اظهارات ما، با منش ما، كسانى كه يك ايمان نيمهكارهاى دارند، بكلى از ايمان ببُرند؛ كسانى كه نيمهارتباطى با نظام دارند، از نظام منقطع شوند. عكس اين عمل كنيم؛ كسانى كه در نيمه راه هستند، اينها را جذب كنيم. مصداقهاى تقوا و شعب تقوا اينهاست.
و اصلاح ذاتالبين؛ ميانه افراد را اگر اختلافى وجود دارد، اصلاح كنيم.
و افشاء العارفهًْ و ستر العائبهًْ؛ درباره اشخاص، نقاط مثبت را، نقاط خوب را افشاء كنيم، منتشر كنيم. از كسى، از مسئولى كار خوبى سراغ داريد، اين را بيان كنيد و بگوئيد. نقطه مقابل: اگر چنانچه نقطه منفىاى سراغ داريد، اين را افشاء نكنيد. افشاء نكردن معنايش اين نيست كه نهى از منكر نكنيد؛ چرا، به خود آن كسى كه به كارش اشكالى وارد است و بايد ايراد گرفته شود، گفته بشود؛ امّا افشاء كردن اين چيزها مصلحت نيست. در اين باره صحبتهاى زيادى هست. اين يك بخشى از اين دعاست. بيست و دو سه مطلب بود كه حالا اين شش هفتتايش را اجمالاً عرض كرديم. دلهامان را به اين سمت ببريم. از خدا بخواهيم كه البسنى زينهًْ المتّقين؛ آرايش متّقين را به ما بدهد. بالاخره چاره جز اين نيست. روزه هم در قرآن لعلّكم تتّقون است؛ روزه را واجب فرمود براى اينكه ما تقوا پيشه كنيم. از جمله موارد تقوا اينهاست.
بیانات در ديدار مسئولان نظام ـ 16/5/1390