kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۵۶۵۱
تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۹:۳۲

آثار غرور در دین و دنیا

 
 
 
غرور در عربی به معنای فریب دادن و فریفتن است ولی در زبان فارسی‌، این واژه به معنای خودپسندی و تکبر به کار رفته است. 
بر این اساس‌، هنگامی که در فرهنگ قرآنی و کاربردهای آن با واژه غرور مواجه می‌شویم نباید آن را به خودپسندی و تکبر معنا کنیم، بلکه به معنای فریب و نیرنگ است و این مفهوم می‌بایست در ذهن متبادر شود. بر این اساس هر گاه گفته شود که دنیا دارالغرور است به معنای فریب و نیرنگ می‌باشد نه خودپسندی. 
با این همه از آنجا که مخاطب این مقاله فارسی زبانان هستند، مراد از غرور همان خودپسندی است و انسان مغرور به معنای انسان خودپسند می‌باشد. این مفهوم ومعنا در کاربردهای قرآن با واژگانی چون مختال و مرح و فرح و مشتقات آن و جملات و عبارتی بیان شده است. بنابراین، شناخت آثار غرور و خودپسندی لازم است تا به این واژگان قرآنی مراجعه شود.
نویسنده در این مطلب با توجه به این مفهوم از غرور که در ادبیات و کاربردهای فارسی به کار می‌رود به سراغ آیات قرآن رفته تا نقش و آثار خودپسندی در زندگی دنیوی و اخروی را تبیین کند.
 
 منصور حسینی
 
 
 غرور و خودپسندی، رذیلت اخلاقی
هر چند که عزت نفس یکی از فضایل بزرگ اخلاقی در انسان است که در زندگی وی نقش بسیار مهم و اساسی را ایفا می‌کند و به دیگران اجازه نمی‌دهد تا فرصت‌ها و ظرفیت‌های وجودی شخص را از میان برده و در مسیر دیگر و در راه باطل بکار بگیرند و معنای مثبتی از اعتماد به نفس در شخص پدید می‌آورد، با این همه غرور و خودپسندی از جمله رذایل اخلاقی است که بسیاری از مردم حتی از شنیدن آن منزجر می‌شوند و بیزاری و نفرت درونی خویش را آشکار می‌سازند؛ زیرا غرور و تکبر، آدمی را در حالتی قرار می‌دهد که جز خود دیگری را نمی‌بیند و برای دیگران ارج و منزلتی قائل نمی‌شود.
البته میان غرور به معنای خودپسندی با تکبر به معنای خودبزرگ بینی تفاوت‌هایی است که نباید نادیده گرفته شود، زیرا انسان مغرور و خودپسند، خویشتن را در کمال می‌یابد بی‌آنکه این کمال را نسبت به دیگری ابراز و یا آشکار کند‌، ولی انسان متکبر، انسان خودبزرگ بینی است که خود را نسبت به دیگران برتر می‌داند و در رفتار و کردار خویش این خودبزرگ بینی را به نمایش می‌گذارد. 
به سخن دیگر، هر متکبر و خودبزرگ بینی‌، دیگری را تحقیر می‌کند و این تحقیر را در رفتار خویش به نمایش می‌گذارد ولی انسان خودپسند و مغرور کسی است که بدون توجه به دیگری، خود را دوست می‌دارد. بنابراین در تکبر مسئله به شکل مقایسه و نسبت با دیگری شکل می‌گیرد ولی در غرور و خودپسندی به دور از چنین مقایسه‌ای شخص خود را دوست می‌دارد و کمالات را در خود می‌یابد.
استاد اخلاق، نراقی در کتاب جامع السعادات خویش، خصلت تکبر را به این دانسته است که شخص خود را از دیگری برتر بداند ولی در غرور و خودپسندی‌، انسان تنها خود را به دلیل داشتن کمال یا نعمتی بزرگ می‌داند.(جامع السعادات، ج ۱‌، صص ۳۵۷ و۳۵۸)
با این همه هر دو خصلت و منش غرور و تکبر از نظر قرآن و اصول اخلاق دینی، از رذایل اخلاقی و پستی هستند که انسان باید از آنها دوری کند و زمینه‌های بروز و ظهور آن را شناسایی کند و به مقابله و مبارزه با آن برخیزد.
آثار خودپسندی در زندگی دنیوی و اخروی
غرور در آدمی‌آثار و پیامدهای بسیار مخرب و زیانباری را در زندگی دنیوی و اخروی وی به جا می‌گذارد، به‌گونه‌ای که می‌توان گفت که غرور عامل هبوط و سقوط آدمی‌است، چنانکه ابلیس، دشمن سوگند خورده بشر به سبب همین خصلت خودپسندی بود که در دام تکبر و استکبار افتاد و حاضر نشد تا به فرمان الهی تن داده و در برابر آدم(ع) سجده برد.
ابلیس در برابر پرسش الهی درباره نافرمانی خود به این مطلب‌ اشاره دارد که وی از جنس آتش است و از نظر عناصری که با آن ساخته شده برتر می‌باشد. بنابراین بر موجودی که از عنصر پست‌تر خاک بلکه گل گندیده و بد بو ساخته شده است سجده نمی‌برد و فرمان وی را اطاعت نمی‌کند و خلافت و ولایت آدمی‌را نمی‌پذیرد.
در حقیقت غرور، زمینه‌ساز فخرفروشی بر دیگران است و موجود را به سمت و سویی می‌کشاند که تکبر و خودبزرگ بینی خویش را نشان دهد.(نساء آیه ۳۶ و لقمان آیه ۱۸ و حدید آیه ۲۳) به سخن دیگر، خودپسندی که خود رذیلت اخلاقی است موجب می‌شود تا رذیلت اخلاقی دیگری به نام تکبر و خودبزرگ بینی در انسان رشد کند که آثار آن بسیار خطرناک‌تر و زیانبارتر از غرور است.
البته اگر به دیگر پیامدهای غرور نیز توجه شود همین معنا تقویت می‌شود که خودپسندی زمینه‌ساز بسیاری از رذیلت‌های دیگر است که موجبات تباهی آدمی‌را فراهم می‌آورد.
به‌عنوان نمونه غرور در آیات ۷۶ و ۷۸ سوره قصص و نیز ۴۹ سوره زمر و ۵ تا ۱۲ سوره بلد به‌عنوان مایه غفلت آدمی ‌از خداوند معرفی شده است. این‌گونه است که یک خصلت پست و منش نادرست و باطل، آدمی ‌را به سمتی سوق می‌دهد که می‌تواند تباهی ابدی او را به دنبال داشته باشد.
همین غرور و خودپسندی است که مایه تکذیب و رویگردانی از حق می‌شود و به انسان اجازه نمی‌دهد تا در برابر حق کرنش کند و آن را بپذیرد و بر پایه آن رفتار کند.(قیامت آیات ۳۲ و ۳۳) چنانکه این بیماری روحی و روانی موجب می‌شود تا انسان نسبت به حقوق دیگران بی‌تفاوت شود و به خود اجازه تجاوز به حقوق آنان را بدهد و رفتاری ستمگرانه در پیش گیرد.(قصص آیات ۷۶ و ۷۸)
گاه انسان مغرور برای اینکه حق را زیر پا گذارد، می‌کوشد تا آن را وارونه جلوه دهد و با بدعت‌گذاری در امور، حقوق و احکام حق و الهی را دگرگون می‌سازد تا این‌گونه به مخالفت باحق بپردازد.(توبه آیه ۳۷)
البته انسان مغرور پیش از آنکه به دیگری ضربه بزند و خسارت وارد کند به خود زیان می‌رساند. از این روست که خداوند می‌فرماید که انسان خود خواه و خودپسند با موّجه دیدن کارها و اعمال خود، گرفتار تحیر و سرگردانی در زندگی می‌شود و نمی‌داند به چه کاری اقدام کند و چگونه آن را به انجام رساند، (نمل آیه ۴) زیرا چنان به خود و اعمالش مغرور است که حاضر نیست آن را تغییر دهد و هماهنگ با حق و خیر کند، این گونه است که بسیاری از کارهایش به نتیجه دلخواه نمی‌رسد و موجب سرگردانی و تحیر وی می‌شود.
خداوند در آیات ۴۷ و ۴۸ سوره انفال، غرور در کنار فریب و نیرنگ شیطان را عامل شکست بر می‌شمارد و در آیه ۲۵ سوره توبه تبیین می‌کند که غرور و خودپسندی به خود و نیروهای رزمی موجب می‌شود تا لشکر در میدان کارزار شکست بخورد و نتواند چنانکه بایسته و شایسته است عمل کند.
از دیگر آثار زیانبار و مخرب خودپسندی می‌توان به گمراهی و محرومیت از هدایت‌های الهی و مخالفت با حق و آموزه‌های حقانی قرآن(بقره آیه ۲۵۸ و توبه آیه ۳۷ و نمل آیه ۲۴ و عنکبوت آیه ۳۸ و فاطر آیه ۸) و دوری از خدا و آخرت و ترک عمل برای رستاخیز و توشه‌برداری از آن (قصص آیه ۷۶ و ۷۷) اشاره کرد.
در رفتار اجتماعی‌، انسان‌های مغرور انسان‌هایی هستند که گرفتار بخل هستند و حتی دیگران را به آن ترغیب می‌کنند(نساء آیات ۳۶ و ۳۷ و حدید آیات ۲۳ و ۲۴) اینان به سبب غرور مالی، احسان و انفاق را ترک می‌کنند و زکات واجب مالی خویش را پرداخت نمی‌کنند.(قصص آیات ۷۶ و ۷۷)
خودپسندی و خودخواهی گروهی، همچنین عامل اختلاف در جامعه توحیدی می‌شود و همگرایی و همدلی و انسجام امت را از میان می‌برد و به جای آن واگرایی و تفرقه را در جامعه وارد می‌کند.(مومنون آیات ۵۲ و ۵۳) افراد و جریانات گروه‌های خودپسند به سبب اینکه دیدگاه و رفتارهای خویش را کامل می‌شمارند، به همان بسنده می‌کنند و سطح تحملشان نسبت به دیگران و افکار و اندیشه‌هایشان به صفر تنزل می‌یابد. این گونه است که هر گروه و طبقه‌ای خود را کامل می‌شمارد و به خود اجازه نمی‌دهد تا از مواضع و دیدگاه‌ها و افکار خویش کوتاه آید. از این رو خداوند در این آیات و نیز آیات ۳۱ و ۳۲ سوره روم خودپسندی گروه و حزبی را عامل بسیاری از اختلافات در جامعه توحیدی و ایمانی می‌داند و نسبت به آن هشدار می‌دهد.
غرور رابطه انسان با خدا را نیز تحت تاثیر شدید قرار می‌دهد. این گونه است که خداوند می‌فرماید که خودپسندی و رضایت به عملکرد خویش مایه رویگردانی از تضرع به درگاه خداوند (انعام آیه ۴۳) و دوری از نیایش و دعا (یونس آیه ۱۲) و محرومیت از محبت خداوند (نساء آیه ۳۶ و لقمان آیه ۱۸ و حدید آیه ۲۳) می‌شود و آدمی را به مخالفت و جبهه‌گیری با خداوند و پیامبران دعوتگر به حق و خدا (غافر آیه ۸۳) و در نتیجه خسران و تباهی ابدی (کهف آیات ۱۰۳ و۱۰۴ و فصلت آیه ۲۵) می‌کشاند.
آدمی با خودپسندی در دام هواپرستی گرفتار می‌شود؛ زیرا اعمال خویش را درست دانسته و بدان راضی می‌شود و این گونه است که در دام هواپرستی می‌افتد، زیرا آنچه آدمی را خشنود می‌کند خواسته‌های نفسانی است و خواسته‌های نفسانی چیزی جز هواپرستی نیست. خداوند در آیه ۱۴ سوره محمد خودپسندی و رضایت از اعمال خویشتن را مایه هواپرستی به جای یکتاپرستی و توحید معرفی می‌کند و از آن برحذر می‌کند.
زمینه‌های غرور
غرور هرچند که در انسان زمینه‌های مناسبی دارد، ولی علل و عوامل بیرونی نیز به این مسئله دامن می‌زند. از جمله علم و دانش بشری، زمینه‌ساز خودخواهی‌ها و غرورهای بشر است که در آیات ۷۶ و۷۷ سوره قصص و نیز ۴۹ سوره زمر و ۸۳ سوره غافر به آن اشاره شده است.
برخورداری از امکانات زندگی و رفاهی نیز مایه غرور و سرمستی بشر می‌شود. گروهی از مردم به سبب امکانات و رفاه زیاد دچار غفلت از موقعیت خود در هستی و جهان و گرفتار غرور و خودپسندی می‌شوند و تا ادعای الوهیت و خدایی بالا می‌روند و این گونه است که خود محوری(اومانیسم) جای خدامحوری می‌نشیند. از این رو خداوند در آیات ۱۸۱ سوره آل عمران و ۹۵ سوره اعراف و ۱۲ یونس و ۸۳ سوره اسراء و آیات بسیار دیگر به مسئله برخورداری از امکانات به عنوان یکی از بسترهای ایجاد غرور و خودپسندی در انسان هشدار می‌دهد.
انکار معاد و بی‌اعتقادی به دنیای آخرت نیز از دیگر عوامل زمینه‌ساز خودپسندی در میان انسان‌هاست که آیه ۴ سوره نمل به آن اشاره دارد.
شیطان به عنوان یکی از عوامل بیرونی و تاثیرگذار نیز در آیاتی چند چون ۴۳ سوره انعام ۴۸ سوره انفال‌، ۶۳ سوره نحل و ۲۴ سوره نمل و ۲۵ سوره فصلت معرفی شده است. شیطان با فریبکاری و تزیین اعمال و جلوه دادن اعمال بد به عنوان اعمال خوب می‌کوشد تا آدمی را از خدا و مسیر اصلی دور کند.
البته تنها شیطان به این کار تزیین اعمال نمی‌پردازد بلکه حتی برخی ازانسان‌ها نیز به تزیین اعمال زشت دیگری می‌پردازند و در نقش شیطان عمل می‌کنند و آدمی را دچار غرور و خودپسندی می‌کنند. 
چنانکه گفته شد اصولا زندگی دنیوی و مقتضیات آن‌، شرایطی را فراهم می‌آورد که آدمی بسادگی در دام غرور گرفتار می‌آید. از این رو خداوند زندگی دنیا را به عنوان عامل سرمستی و خودپسندی آدمی برمی‌شمارد و در آیه ۲۶ سوره رعد نسبت به آن هشدار می‌دهد. اموری دیگر چون جمعیت زیاد و قدرت و ثروت و مانند آن می‌تواند به عنوان زمینه‌های غرور و خودپسندی انسان عمل کنند.(توبه آیه ۲۵) بنابراین لازم است که انسان همواره هوشیار و مراقب باشد.
راه رهایی از غرور 
برای رهایی از غرور و خودپسندی لازم است که آدمی هماره متوجه مقدرات الهی باشد و بی‌خود گرفتار خودپسندی و خوشحالی بی‌جا نشود(حدید آیه ۲۲ و۲۳) توجه به حاکمیت و قدرت مطلق الهی (آل عمران آیه ۱۸۸ و ۱۸۹ و مائده آیه ۱۸) و نیز توجه به کیفر خدا(حشر آیه ۲) معاد و رستاخیز(انعام آیه ۱۰۸)، و نظارت دائمی خداوند بر کارها(بلد آیات ۶ و۷) و نعمت‌های او (همان‌) می‌تواند بهترین بازدارنده از گرفتاری آدمی در دام غرور و خودپسندی باشد که دراین آیات به آنها توجه داده شده است.
بی‌گمان رفتار بر مسیر تقوا و پرهیز از هر گونه پلیدی و زشتی (نجم آیه ۳۲) می‌تواند آدمی را تزکیه کند و اجازه ندهد تا نفس‌، مغرور شود.
صبر و پایداری در راه حق (هود آیات ۱۰ و ۱۱) و در انجام کارهای نیک و صالح (هود آیات ۱۰ و ۱۱) از دیگر علل و عوامل بازدارنده‌ای است که خداوند در قرآن به آنها اشاره کرده است.
با نگاهی به این آیات می‌توان به روشنی دریافت که عامل مهم در رهایی از خودپسندی انسان توجه به الوهیت، قدرت، حاکمیت، رستاخیز و کیفر خداوند است. به این معنا که انسان هرگاه جایگاه درست خداوند را بشناسد و موقعیت خود را درک کند می‌تواند به سادگی از بیماری خودپسندی رهایی یابد و از آنجا که شناخت و ایمان به تنهایی برای رهایی کفایت نمی‌کند باید اعمال و رفتاری را در پیش گیرد که این معنا را در وی تقویت کند. از این رو اعمال صالح چون انفاق و احسان و ترک کارهای زشت اخلاقی می‌تواند وی را در این مسیر کمالی نگه دارد و از دام غرور برهاند.