2 واحد درس «آمریکاشناسی» برای مدعیان اصلاحات (یادداشت روز)
1- وبسایت آمریکایی «آنتی وار» چندی پیش در گزارشی نوشت: «در آینده ممکن است کشورهای جهان، دیگر تمایلی به امضای توافق با آمریکا به دلیل عمل نکردن به وعدههایش نداشته باشند. مشکل فقط نقض وعده آمریکا در دولت دونالد ترامپ نیست، بلکه رفتار دموکراتها در طول تاریخ نیز بر پیمانشکنی آمریکا صحه میگذارد.»
2- دولت آمریکا - هم دموکراتها و هم جمهوریخواهان - به دلیل نقض فاحش توافقات بینالمللی در طول تاریخ، به «قاتل زنجیرهای توافقات بینالمللی» مشهور است. نکته مهم اینجاست که طرف مقابل در این عهدشکنی، صرفا کشورهای متخاصم با آمریکا نبودهاند، بلکه متحدان آمریکا را نیز شامل میشود. به عبارت دیگر، «عهدشکنی» جزو لاینفک DNA مقامات آمریکایی است، حال میخواهد کشور مقابل در تخاصم با آمریکا باشد، یا متحد آمریکا. سابقه رفتار آمریکا حاکی از آن است که این دولت همیشه یک شریک بینالمللی غیرقابل اعتماد بوده است. «مایک پمپئو» وزیر خارجه اسبق آمریکا که به مدت یک سال نیز در دولت ترامپ رئیس سازمان سیا بود، پیش از این در اظهارنظری گفته بود: «زمانی که رئیس سازمان سیا بودم در سازمان دروغ میگفتیم، تقلب میکردیم، دزدی هم میکردیم. در سازمان سیا برای دروغ، تقلب و دزدی کلاسهای آموزشی برگزار میشود. این کارها یادآور افتخارات تجربه آمریکایی است.»
3- «توماس وودرو ویلْسون» بیستوهشتمین رئیسجمهور آمریکا از حزب دموکرات، از جمله افرادی بود که برای پیمان ورسای تبلیغ و بر سر آن مذاکره کرد. این پیمان که بین دولتهای پیروز جنگ (انگلیس، روسیه، فرانسه و آمریکا) و متحدین شکست خورده (آلمان، ایتالیا، اتریش- مجارستان) حاصل شد به جنگ جهانی اول پایان داد. با اینحال، مجلس سنای آمریکا در نوامبر سال ۱۹۱۹ این پیمان را تصویب نکرد. این اتفاق، تعهدات آمریکا به معاهدات بینالمللی را زیر سؤال برد و وقوع جنگ جهانی دوم را کلید زد.
4- در طول تاریخ، انگلیس همواره متحد آمریکا به شمار میآمده است. این دو کشور در جنگ جهانی دوم در یک جبهه حضور داشتند. اما با این وجود نمونههایی از بدعهدی آمریکا نسبت به این متحد همیشگیاش دیده میشود. به عنوان نمونه، در طول جنگ جهانی دوم و ماجرای فتح نورماندی، انگلیس از آمریکا خواست تا سریعا وارد عمل شده و با اعزام نیرو و تسلیحات نظامی، بریتانیا را در فتح نورماندی یاری کند. مشخص بود که فتح نورماندی میتوانست بزرگترین ضربه را به آلمان زده و روند پیروزی متفقین را سرعت بخشد. اما آمریکا با وجود درخواست انگلیس، در ورود به جنگ تعلل کرد تا جایی که انگلیس در ساحل نورماندی بسیاری از نیروهای خود را از دست داد. آنگاه آمریکا وارد جریان شده و نقش فاتحان را بازی کرد.
5- در سال ۲۰۱۶ استرالیا با یک شرکت وابسته به نیروی دریایی فرانسه توافقی چند میلیارد دلاری برای ساخت ۱۲ فروند زیردریایی امضا کرده بود اما در آگوست 2021 به دنبال نشست سهجانبه رئیسجمهور آمریکا با نخستوزیران استرالیا و انگلیس اعلام شد که کانبرا با واشنگتن و لندن برای ساخت زیردریایی اتمی تحت عنوان پیمان «اوکاس» توافق کرده است. این پیمان به منزله لغو قرارداد استرالیا و فرانسه برای ساختن زیردریایی بود. ارزش این قرارداد برای فرانسه ۳۷ میلیارد دلار بود که با انعقاد اوکاس از دست رفت. «ژان ایو لودریان»
وزیر خارجه وقت فرانسه، با اشاره به این مسئله پیمان «اوکاس» را «خنجر زدن از پشت» از سوی آمریکا توصیف کرد.
6- پیمان «سالت 2» (Strategic Arms Limitation II) در سال 1979 میان جیمی کارتر، رئیسجمهور آمریکا و لئونید برژنف، رهبر شوروی امضا شد. بر اساس این پیمان قرار شد دو کشور موشکهای راهبردی خود را به 1320 عدد کاهش دهند. شوروی 200 موشک راهبردی خود را نابود و آمریکا هم آزمایش موشکهای کروز با برد بیش از 600 کیلومتر را متوقف کند. این توافق با کارشکنیهای کاخ سفید و سنا هرگز اجرایی نشد و پس از چندین سال کشمکش، پایان آن رسماً از سوی آمریکاییها اعلام شد.
7- در سال 1994 آمریکا و کره شمالی توافقی موسوم به
agreed framework در ژنو امضا کردند. این توافق برای کنترل فعالیتهای هستهای کره شمالی منعقد شد. بر این اساس پیونگ یانگ متعهد شد رآکتور آب سنگین خود را تعطیل، سوخت هستهای خود را به کشور ثالث ارسال و اجازه بازرسیهای ویژه به آژانس بینالمللی انرژی اتمی بدهد. تعهدات واشنگتن به
کره شمالی از این قرار بود؛ کاهش موانع تجارت و سرمایهگذاری، رفع برخی تحریمها در بخش مخابراتی و خدمات مالی، ساخت دو رآکتور آب سبک 1000 مگاواتی و تحویل سالانه نیم میلیون تن نفت خام تا وقتی که رآکتورهای آب سبک ساخته شوند و عادیسازی روابط میان دو کشور. آمریکاییها که قرار بود با مشارکت ژاپن و کره جنوبی رآکتورهای آب سبک را بسازند، هرگز اقدامی در این زمینه انجام ندادند و تحویل محمولههای نفتی هم به بهانههای مختلف با تاخیر بسیار انجام شده و نهایتاً قطع شد. سال 2002 آمریکا رسماً اعلام کرد پیمان هستهای با کره شمالی را به رسمیت نمیشناسد و فشارها به این کشور را تشدید کرد.
8- سرگذشت «معمر قذافی» دیکتاتور معدوم لیبی نیز از جمله درسهای عبرتآموز در خصوص توافق با آمریکاست. به عبارت دیگر، لیبی و برنامه هستهای قذافی نمونه روشنی از بدعهدی و غیرقابل اعتماد بودن آمریکاست.
9- در یک نمونه دیگر، «حسنی مبارک» دیکتاتور سابق مصر در سال ۲۰۱۱ با انقلاب مردم برکنار شد. این رویداد و دادگاهی شدن وی شش ماه پس از آن و زمانی که حسنی مبارک پشت میلهها در دادگاه حاضر شد، یک پیام صریح به رهبران عرب مخابره کرد، مبنی بر اینکه باید نگران خالی شدن پشتشان از سوی آمریکا باشند. زمانی که حسنی مبارک پشت میلههای آهنی در دادگاه حاضر شد، روزنامه یدیعوت آحارانوت به نقل از «ایتان گیلبواع» استاد دانشگاه و مشاور اسبق وزارت جنگ رژیم صهیونیستی نوشت: «زمانی که رهبران عرب مشاهده میکنند نزدیکترین دوست منطقهای آمریکا در قفسی تنگ انداخته و به کهنسالی و سرطان او هم رحم نمیشود، این پیام به همه رهبران جهان مخابره میشود که آمریکا قابل اعتماد نیست.»
10- همچنین در یک نمونه دیگر، «اشرف غنی» رئیسجمهور سابق افغانستان، پس از سقوط کابل در اولین گفتوگوی رسانهای خود با «نیک کارتر» رئیس سابق ستاد ارتش انگلیس در رادیو چهار بیبی سی گفت که بزرگترین اشتباه او به عنوان رئیسجمهور افغانستان، اعتماد به آمریکا بوده است. غنی گفت که چطور آمریکا او را برای آزادی پنج هزار زندانی طالبان تحت فشار گذاشت و موضوع مسائل داخلی افغانستان هیچ اهمیتی برای آمریکا در آن مقطع نداشت. ارتش سیصد هزار نفری افغانستان که دو دهه توسط برنامه «آیساف» - نیروهای بینالمللی كمك به امنیت افغانستان و وابسته به ناتو - آموزش داده شدند، در برابر نیروی هشتاد هزار نفری طالبان هیچ مقاومتی نشان ندادند و با یک حمله سریع کابل سقوط کرد. در آن مقطع «جو بایدن» رئیسجمهور آمریکا به صراحت گفت که تأمین امنیت داخلی افغانستان ارتباطی به آمریکا ندارد و بیش از این نمیخواهد در افغانستان هزینه کند. بنابراین پایگاه بگرام در حالی که طالبان پشت دروازههای کابل بود خالی شد و آن صحنههای حقارتآمیز و تأسفبرانگیز از دویدن مردم پشت سر هواپیمای آمریکایی و آویزان شدن و سقوط از هواپیما در حوالی فرودگاه منتشر شد.
11- قطعا فهرست عهدشکنیهای آمریکا به موارد مذکور خلاصه نمیشود. دولت آمریکا در مقابل ایران نیز کارنامهای سیاه از عهدشکنی برجای گذاشته است.
رهبر معظم انقلاب - 11 آبان 96 - در دیدار دانشآموزان و دانشجویان فرمودند: «بعضیها هستند که میگویند حالا یکجوری، مثلاً یکذرّه، با آمریکا کنار بیاییم، شاید دشمنیشان کم بشود؛ نه، حتّی به آنهایی هم که به آمریکا اعتماد کردند، به آمریکا امید بستند، به سراغ آمریکا رفتند برای کمک گرفتن، رحم نکردند؛ [مثل] چهکسی؟ دکتر مصدّق. دکتر مصدّق برای اینکه بتواند با انگلیسیها مبارزه کند و در مقابل انگلیسیها بایستد به خیال خودش، رفت سراغ آمریکاییها؛ با آنها ملاقات کرد، مذاکره کرد و درخواست کرد؛ [به آنها] اعتماد کرد. کودتای بیستوهشتم مرداد نه بهوسیله انگلیس [بلکه] بهوسیله آمریکا در ایران انجام گرفت، علیه مصدّق. یعنی حتّی به امثال مصدّق هم اینها راضی نیستند.»
بیانیه الجزایر نخستین تجربه تلخ ایران از توافق با آمریکا، پس از انقلاب اسلامی بود. توافقی که با خوشخیالی برخی مقامات و غفلت از سیاستهای فریبنده ایالات متحده حاصل شد و برگ دیگری از بدعهدی آمریکا را رقم زد.
برجام نیز جدیدترین سند بدعهدی آمریکا در مقابل ایران است. در شرایطی که دولت یازدهم و دوازدهم، به صورت پیشدستانه تمامی تعهدات خود را انجام داد، دولتهای آمریکا (هم در دوره جمهوریخواهان و هم دوره دموکراتها) به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکرده و توافق را به صورت فاحش نقض کردند.
12- عهدشکنیهای آمریکا در مقابل ایران و انگلیس و فرانسه و روسیه و مصر و لیبی و کره شمالی و افغانستان و اوکراین و... با یک جستوجوی ساده اینترنتی در دسترس است. با اینحال جریان مدعی اصلاحات چشمان خود را بر این واقعیتهای آشکار بسته و برای مذاکره با ترامپ، کف و سوت و هورا میکشد.
اینجاست که با قاطعیت میتوان گفت که مدعیان اصلاحات، غایبان همیشگی کلاس تاریخ هستند. لازم و ضروری است که فعالین و رسانههای این طیف، چند واحد درس «آمریکاشناسی» گذرانده و عقلانیت را سرلوحه امور خود قرار دهند.
مسعود اکبری