راهحل و الگوی بومی تشکلهای اجتماعی چیست؟
سیاست تكحزبی
و ناكارآمدی الگوی شرقیِ آن در ایران
بررسی تاریخ سیاسی نهضت در زمینه كارآمدی الگوهای غربی حزب - اعمّ از تكحزبی و چندحزبی آن است كه این شیوهها در كشور ما قرین توفیق نبودهاند. همچنین تأمل در مبانیِ نظری و خاستگاههای فكری الگوهای تشكیلاتیِ برخاسته از فرهنگ و اندیشة غرب، و ناسازگاری آنها با آرمانهای دین و اهداف فردی و اجتماعی اسلام، چشمانداز روشن و امیدبخشی از چنین سازوكارهایی فرا روی نمینهد.
الگوی دیگر، همان سیاست تكحزبی با شیوة شرقیِ آن است. این نظامهای تكحزبی در كشورهای بلوك شرق نظیر آلمان و شوروی سابق و چین رواج داشتهاند. در چنین جوامعی در حقیقت رقابتی وجود ندارد و قدرت تنها در قبضه یك حزب است. در این نظامها نیز عملاً تنها سران حزباند كه تصمیم میگیرند و دیگران صرفاً به دستورات صادر شده از رئیسیا شورای مركزی حزب عمل میكنند. در چنین جامعههایی اختلاف سلیقهها و تفاوت اندیشهها، همگی سركوب میشوند، و بیشك هر جا حزبی یا گروهی مدتی طولانی حاكم بیرقیب باشد، عملاً به فساد كشیده میشود. در این نظامها اگر كسی خواهان مشاركت در قدرت سیاسی باشد، راهی جز این ندارد كه عضو حزب حاكم شود و رفته رفته مدارج قدرت را به دست آورد. تمركزگرایی و انضباط حاكم بر این نظامها اساساً فضای سیاسی بستهای میطلبد و با توجه به فضای باز سیاسی كشور ایران، تحقق چنین الگویی ناممكن مینماید. مردم ایران در سایة نظام جمهوری اسلامی از آزادیهای سیاسی بسیاری بهرهمندند و در چارچوب قانون اساسی، میتوانند به فعالیتهای سیاسی بپردازند و در احزاب و گروهها مشاركت كنند یا حتی به تأسیس حزب یا گروه اقدام كنند. از همین روی، در سالهای نخست پیروزی انقلاب احزاب، گروهها و جمعیتهای پرشماری تشكیل شدند. حزب جمهوری خلق مسلمان، جمعیت خلق عرب، و جمعیت خلق تركمن و دهها تشكیلات سیاسی دیگر اعلان موجودیت كردند و دست به كار انواع فعالیتهای سیاسی شدند. در سالهای اخیر نیز فعالیت كمیسیون احزاب در مجلس شورای اسلامی و وزارت كشور گسترش یافته است و احزاب پرشماری در قالب گروههای مذهبی و پایبند به ارزشهای اسلامی و آموزههای وحیانی، و نیز گروههایی با اهداف و سازوكارهای غربی یا با مشخصة ملّی - مذهبی اجازة فعالیت یافتهاند و به طور رسمی و در دامنهای بسیار فراگیر فعالیت میكنند. به این ترتیب جوّ سیاسی حاكم بر كشور، اساساً اِعمال سیاست تكحزبی طبق الگوی بلوك شرق را ناممكن و منتفی میسازد.
كدام راهحل؟
اینك كه - به اجمال - بعضی از مهمترین نظامهای تشكیلاتی احزاب در جهانِ امروز بررسی شد، و بعضی نقصها و خطرهای مترتّب بر هر یك از آنها در جامعهها
- و به طور خاص در جامعة اسلامی ایران - گفته آمد، نوبت به این پرسش میرسد: آیا یافتن راهحلی نوین برای این مسئله ممكن است؟ آیا میتوان راه جدیدی یافت كه نه مفاسد دیكتاتوریِ نظام تكحزبی شرق را داشته باشد، و نه هدف در آنها كسب قدرت از طریق تبلیغات و یارگیری و در گرو امكانات مالی و نفوذهای سیاسی و... باشد، و
از سویی راه را برای طرح افكار متزاحم و تضارب آرا، و انتقاد و پیشرفت و تعالی باز بگذارد؟
نخست باید به یاد داشت كه اگر تاكنون پاسخی درخور، برای این پرسش پیدا نشده، بدین معنا نیست كه هیچ راهی برای یافتن آن وجودندارد. نیز نباید پنداشت كه چون امروزه تمام كشورهای دنیا یكی از این چند راهِ موجود را برگزیدهاند ما نیز موظف یا مجبوریم چنین كنیم و راهِ همانان را در پیش بگیریم. چه، اگر چنین باشد و همواره پیروی از رأی اكثریت ملاكِ عمل ما فرض شود، نخست باید دین اسلام را رها كنیم؛ چون امروزه اكثریت مردم جهان، اسلام را قبول ندارند. همچنین در این صورت ما همواره باید منفعل، ضعیف و محتاج دیگران باشیم. بر این اساس، باید با اتكا به فكر خودمان و به نیروهای خدادادیمان و با توكل بر خداوند دانا و توانا ابتكار عمل را به دست بگیریم و در همة موارد و از جمله برای فعالیتهای سیاسی - اجتماعی روش یا روشهایی جدید بیابیم، یا به جرح و تعدیل و اصلاحِ شیوههای موجود بپردازیم. این امر، مسلماً میسور است؛ چراكه در جامعة ما نیروهای بسیار قویِ فكری حضور دارند كه قادرند با ابتكار و خلاقیت و با كنار گذاشتن روحیة تقلید از غرب و شرق، و انفعال در برابر فكر و صنعت و تبلیغات آنها به فعالیتهای فكری در زمینههای اجتماعی و سیاسی و... دست زنند و با ارائه افكار و طرحهای نوین و مطابق با تعالیم و آرمانهای دین، جامعه و فرد را به سوی هدف والایی كه اسلام برای آنان ترسیم كرده سوق دهند.
البته باید توجه داشت برخی الگوهایی كه تا كنون از نظامهای غربی برگرفته شده، بنا به ضرورتها و مصالح زمانی و موقعیتهای خاصی صورت پذیرفته است. مجلس شورا، و نحوة برگزاری انتخابات و نیز انتخابات ریاست جمهوری، نمونههایی از این جملهاند.
اما آیا به راستی، هیچ راه بهتری برای شناسایی و انتخاب كارگزاران و مسئولان كشور، بر اساس بینش اسلامی نمیتوانیم یافت؟
در روزهای آغاز پیروزی نهضت و در بحبوحة درگیریهای داخلی میان گروهها و ترورهای پرشمار و خونبارِ آن زمان، تدوین سریع قانون اساسی ضرورتی انكارناپذیر بود، ولی این امر، هرگز بدان معنا نیست كه قانون مزبور بهترین و آخرینِ راهها را پیش روی نهاده است و هیچ شیوة بهتری برای ادارة نظام وجود نخواهد داشت. بنابراین باید اندیشهورانی متعهد و متخصص، به دنبال طرح تئوریهای جدید علمیای باشند كه
بر مبانی و آموزههای دینی منطبق بوده، سعادت و پیشرفت فرد و جامعه را تأمین كند.
برای نمونه میتوان اندیشید كه آیا برای انتخاب مسئول اجراییِ كشور، غیر از همین شیوة مرسوم، راه دیگری وجود ندارد؟ آیا اگر این انتخاب به شیوهای شبیه انتخابات خبرگان صورت میگرفت، فرد شایستهتر و كارآمدتری برگزیده نمیشد؟ این شیوة جدید چه محاسن و چه معایبی در قیاس با انتخابات ریاست جمهوری طبق روشهای قبل دارد؟...