روانشناسی مفسدان و آثار فساد از نگاه قرآن
فرشته محیطی
مفسدان در برابر مصلحان قرار میگیرند. هر آنچه را در مسیر صلاح است با اعمال و رفتار خویش از مسیر صحیح و درستش بیرون میبرند و فرصتهای بسیاری را از خود و دیگران میگیرند و هزینههای سنگین و گزافی را بر خود و دیگران تحمیل میکنند.
هر چند که فساد و فسادگری در زمین، ارتباطی با حوزه رفتاری و اخلاقی انسان دارد ولی از آنجایی که رفتارها و نگرشهای آدمی ارتباط تنگاتنگی با حوزههای روان شناختی بشر دارد، بازخوانی آن از این منظر میتواند نشان دهد که مفسدان تا چه اندازه از شخصیت متعادل و سالم به دور هستند و شاکله وجودی آنان تا چه اندازه تغییر منفی یافته است که حتی صلاح را فساد و فساد را صلاح بر میشمارند و مدعی اصلاحگری در جامعه در جامه صلاح و اصلاحات و تقوا میباشند.
بیگمان مفسدان واقعی که در برابر صلاح و اصلاحات و مصلحان واقعی صفبندی میکنند، دچار بیماری کیش شخصیتی هستند که بر بینش و نگرش باطل و نادرست ساختهاند.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا با نگاهی به مسئله مفسدان به ویژه اجتماعی آن، زمینهها و آثار فساد را در تحلیل قرآنی و بر اساس آموزههای وحیانی آن، بررسی و تبیین کند.
فساد، خروج از مرزهای اعتدال
فساد، خارج شدن هر چیزی از حد اعتدال است. تفاوتی نمیکند که این خروج کم یا زیاد باشد. در زبان عربی واژه فساد در برابر واژه صلاح قرار داده میشود. به این معنا که هر چیزی که فساد شد از صلاح بیرون و خارج شده است. البته کاربرد آن در امور خارجی و مصادیق عینی، زمانی است که نفس و بدن و دیگر چیزهای خارجی از حد تعادل و اعتدال بیرون رفته باشند. در این زمان است که آن چیز را فاسد میدانند.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۶۳۶ ذیل واژه فسد)
از مشخصات فاسد شدن و یا فاسد بودن هر چیزی آن است که آن چیز از حالت اعتدال خود خارج شده و بر خلاف مقتضای طبیعت خود در آمده باشد.
خصلت فسادگری انسان
انسان همان گونه که میتواند موجودی فاسد باشد و نفس انسانی از حالت اعتدالی که خداوند وی را بر آن آفریده است(شمس، آیه ۷ و انفطار، آیه ۷) خارج شود، همچنین میتواند انسان مفسدی باشد. خصلت فسادگری در انسان مسئلهای است که حتی از سوی فرشتگان در هنگام آفرینش حضرت آدم(ع) مطرح میشود و خداوند در برابر آن سکوت میکند که علامت تایید است، زیرا هر گاه خداوند در قرآن نقل قولی از دیگران داشته باشد در صورت بطلان و نادرستی سخن، به نقد آن میپردازد و نادرستی آن و بطلان آن را بیان میکند.
فرشتگان چنانکه خداوند در آیه ۳۰ سوره بقره نقل میکند با چنان اطمینانی از فسادگری و خونریزی بشر، پیش از آفرینش سخن میگویند که خود بیانگر علم آنان به خصلت طبیعی بشر در این مسئله میباشد. فرشتگان بر اساس همین خصلت است که وی را شایسته خلافت بر کائنات نمیدانند و در برابرش حاضر به سجده تکوینی نمیشوند که به معنای پذیرش تسخیر بشر بر آنان و ربوبیت طولی وی میباشد.
اما خداوند برای فرشتگان تبیین میکند که فسادگری بشر، به سبب زمینههای کمالی که در وی به جعل و تعلیم اسمای الهی انجام شده، جبران شده است. از این روست که فرشتگان پس از آگاهی به این موضوع، در برابر فرمان سجده، مقاومتی نمیکنند و آن را میپذیرند و انجام میدهند تا این گونه خلافت را به شکل کامل پذیرا باشند. البته مقاومتهای نخستین فرشتگان که به شکل مجادله و گفتوگو با خداوند بروز و ظهور کرد، به سبب ناآگاهی آنان به ارزشهای والای انسانی بود که به دلیل جلوهگری شدید مسئله خصلت فسادگری انسان موجب شده بود تا خلافت و سلطه انسان را نپذیرند.
خداوند در آیات دیگر قرآن از جمله سوره شمس تبیین میکند که گرایش به سوی فجور و تعدی و تجاوز موجب میشود تا انسانها نتوانند در مسیر صلاح و اعتدال گام بردارند.
زمینههای فساد در انسان
قرآن زمینه فساد انسان را غیر از جنبه روانشناختی پیشگفته یعنی خصلت ذاتی گرایش به فساد و تباهی، امور دیگری معرفی میکند که در اینجا به عنوان زمینهها و بسترهای ایجادی آن بدان پرداخته میشود.
خداوند در آیات ۷۹ تا ۸۳ سوره یونس از روحیه اسرافگری انسان سخن میگوید. اسراف به معنای تجاوز و تعدی از حدود اعتدال در هر زمینه و حوزهای است. از این رو بیش از آنکه از اسراف در حوزه اقتصادی سخن به میان آید از اسراف در حوزههای اعتقادی و رفتاری و اخلاقی سخن به میان آمده است. اسراف تفکر و رفتاری است که آدمی را از حالت تعادل و اعتدال بیرون میبرد. چنین خصلت و خصیصهای در انسان موجب میشود تا بسادگی کارهای صالح و درست را به فساد و تباهی بکشاند.
از آنجا که توحید، محور عدل و عدالت است، هر گونه خروج از اعتفاد و تفکر توحیدی میتواند زمینهای به سوی فساد و تباهی را در آدمی ایجاد و یا تقویت کند. لذا خداوند اعراض از توحید و گرایش به پرستش دیگران را عاملی مهم در گرایش آدمی به سوی فساد یاد میکند و در آیات ۶۲ و ۶۳ سوره آل عمران نسبت به دور شدن از تفکر توحیدی هشدار میدهد.
دین اسلام مجموعهای از آموزههایی است که بر اساس فطرت اعتدال و سالم انسانی آمده و آن را تقویت و تثبیت میکند، بنابراین هر گونه مخالفت با دین اسلام و آموزههای وحیانی سازوار با فطرت را به معنای عامل و زمینهساز گرایش به فساد در انسان شناسایی و معرفی میکند و در آیه ۲۲ سوره محمد از اعراض نسبت به دین برحذر میدارد. در همین رابطه میتوان اعراض از آموزههای قرآنی را نیز زمینهساز فسادگری انسان بر شمرد.(نگاه کنید: الکشاف، زمخشری، ج ۴، ص ۳۲۵ و نیز مجمع البیان، طبرسی، ج ۹ و ۱۰، ص ۱۳۴)
در همین رابطه است که خداوند شرک را به عنوان یکی از علل و عوامل زمینهساز فساد و خروج از حد اعتدال و تعادل در آیات ۴۰ و ۴۱ محسوب میکند.
از دیگر علل و عواملی که بسترساز فسادگری انسان میشود میتوان به رفاهزدگی و اترافگرایی(اعراف آیه ۷۴ و نیز اسراء آیات ۴ و ۶ و ۷)، تکاثر و زر اندوزی و غرور و تفاخر مالی (صص آیه ۷۶ و ۷۷) و همچنین قدرت فراوان و امکانات بیحد و اندازه مالی و ثروت (فجر آیات ۱۰ و ۱۲) اشاره کرد. البته استفاده نادرست از قدرت و حکومت در برخی از انسانها نه تنها زمینه فساد آنها بلکه زمینهساز فسادگری عمومی در جامعه را فراهم میآورد و مردمان را به سوی نا بهنجاریها و تباهیها و زشتیها سوق میدهد.(بقره آیه ۲۰۵ و کشاف، زمخشری، ج ۱ ص ۲۵۱ و نیز ج ۴، ص ۳۲۵) خداوند در آیه ۲۲ سوره محمد قدرت و امکانات انسانهای ناصالح را ابزاری در دست ایشان برای فسادگری در زمین معرفی میکند و نسبت به آنان هشدار میدهد تا قدرت و امکانات از دستشان خارج شود و اجازه داده نشود تا با ابزار قدرت و امکانات در زمین و جامعه فساد کنند و یا آن را گسترش دهند.
البته برخی از رفتارهای آدمی در این مسئله میتواند بسیار موثر و کارساز باشد و او را به سوی گرایش به فساد تشویق و ترغیب کند. از جمله این رفتارها میتوان به ترک نهی از منکر اشاره کرد که موجب میشود تا شخص و جامعه از نظارت درونی و بیرونی بیبهره شود و اندک اندک در برابر فساد و تباهی دیگران سکوت کرده و حتی گرایش یابد و در نهایت امر زشت برای وی امر عادی جلوه کند.(هود آیه ۱۱۶)
ترک جهاد در آیات ۲۰ و ۲۲ سوره محمد بهعنوان زمینهساز محو ارزشهای انسانی و به فساد و تباهی کشیده شدن جامعه معرفی شده است. در آیات ۷۲ و ۷۳ سوره انفال ترک امداد و یاریرسانی به دیگران بهویژه مسلمانان نیز عامل دیگری برای فراهمآوری زمینه فساد در شخص و جامعه بیان شده است.
از نظر قرآن ظلم بشر سبب اخلال در جامعه (توبه آیه ۴۷) و فسق و فجور باعث گسترش فساد در زمین و جامعه انسانی (بقره آیات ۲۶ و۲۷ و نمل آیات ۱۲ و ۱۴ و عنکبوت آیات ۳۰ و ۳۴) میشود و طغیان و سرکشی از آموزههای قرآنی و اخلاقی و عقلانی نیز فساد را در زمین گسترش میدهد و یا ایجاد میکند.(فجر آیات ۱۱ و۱۲)
این در حالی است که مأموریت بشر اصلاح خود و دیگران در نقش خلافت الهی است. انسانها مأموریت دارند تا در زمین قرار گرفته و ضمن کمال یابی و کمالرسانی خود و دیگران، هرگونه فسادی را از زمین پاک کرده و اصلاحات اساسی در زمین انجام دهند و آن را آباد کرده و زمینه رشد و تعالی جمعی بشر و دیگر موجودات را فراهم آورند.(هود آیه ۱۱۶)
آثار فساد
بیگمان هرگونه رفتار فسادانگیزی، نوعی ستیزهجویی و اعلان جنگ با خدا و رسولخدا(ص) است. بنابراین میتوان گفت که تلاش برای فساد و تباهی جامعه در حالی که خدا و پیامبرش برای اصلاح آن تلاش میکنند، مقابله با خدا و رسول شمرده میشود و مجازاتهای دنیوی و اخروی مناسب آن را اقتضا میکند.(مائده آیه ۳۳ و نیز المیزان، علامه طباطبایی، ج ۵، ص ۳۲۶) خداوند در آیه ۲۷ سوره بقره فساد در زمین از سوی انسان را خسران برای او معرفی میکند؛ زیرا انسان با این رفتار خویش از سرمایهها و ظرفیتهای وجودی خود هزینه میکند و چیزی به دست نمیآورد و سودی نمیکند. نتیجه چنین خسرانی جز لعنت و نفرین ابدی خداوند در حق مفسدان نیست که در آیات ۲۲ و ۲۳ سوره محمد به آن توجه میدهد.
محرومیت از خلافت خداوندی (بقره آیه ۳۰)، محرومیت از محبت خداوندی و الطاف وی (بقره آیه ۲۰۵ و مائده آیه ۶۴ و قصص آیه ۷۷) و در نهایت محرومیت از سعادت اخروی و ابدی (قصص آیه ۸۳) از جمله آثار فساد انگیزی در زمین و اجتماع از سوی انسان است. تخریب محیطزیست و تباهی آن بهگونهای که آسایش و آرامش را از انسان و دیگر موجودات بر دارد، از آثار رفتارهای فسادانگیز بشر است که در آیه ۴۱ سوره روم به آن اشاره شده است.
از نظر خداوند، انسان فاسد موجودی گمراه (بقره آیات ۲۶ و ۲۷) کافر و اهل کفر ورزی (یونس آیه ۴۰) و ناسپاسی است که نعمتهای الهی را اینگونه کفران میکند.(اعراف آیه ۷۴)
اصولا کسانی که به فساد گرایش دارند و به آن دامن میزنند، انسانهایی هستند که انکار حق و حقیقت (اعراف آیه ۱۰۳) برای آنان آسان است و همین مسئله موجب میشود تا نتوانند حقایق را درک کرده و نسبت به آن واکنش مثبت و مناسبی از خود بروز دهند. از این روست که انسانهای فاقد بصیرت و بینایی میشوند و نمیتوانند موقعیت خود و دیگران و نیز رخدادها را تجزیه و تحلیل درست کرده و واکنش مناسبی از خود نشان دهند.(محمد آیات ۲۲ و ۲۳)
آنان به سبب همین دوری از حق و حقیقت و مسیر اعتدال و عدالت، گرایش به ظلم و ستم یافته و قتل دیگران برای آنان امری عادی و معمولی جلوه میکند.(مائده آیه۳۲)
فساد روحی و قلبی آنان و عدم ادراک حقایق نیز موجب میشود تا اهل فتنه شوند و در دام فساد و فتنهگری گرفتار آیند و جامعه را به فتنه و آشوب کشانند.(آلعمران آیه ۷) از این رو خداوند برای چنین افراد مفسدی هیچگونه حرمت و احترامی قائل نیست و آنان را فاقد ارزش و احترام و شرافت میشمارد.(مائده آیه ۳۲) بر این اساس دولت اسلامی و جامعه مومنان میتوانند آنان را بیآنکه قصاصی در کار باشد مجازات کنند. در تفسیر کشاف زمخشری و تفسیر شریف لاهیجی آمده است که مفهوم جمله شرطیه در آیه آن است قتل و کشتن نفس هر گاه در مقابل کشتن کسی بهعنوان قصاص باشد و یا در مقابل فسادانگیزی باشد، کیفر و مجازاتی ندارد؛ زیرا تنها زمانی که انسان بیدلیل و علتی کسی را بکشد قصاص میشود؛ اما اگر این کشتن بهعنوان قصاص باشد و یا دلیلی چون فتنه و فسادانگیزی داشته باشد، قاتل قصاص نمیشود.(کشاف، ج ۱، ص ۶۲۷ و نیز تفسیر شریف لاهیجی، ج ۱، ص ۶۴۶)
از نظر خداوند، پیروی از راه و رسم و اندیشه مفسدان، مانع مهمیدر اصلاح جامعه است. از این رو میبایست بهگونهای عمل کرد که مردم در اندیشه پیروی از مفسدان و اندیشه و راه و رسم آنان نباشند تا جامعه گرفتار فساد شود.(اعراف آیه ۱۴۲)
اصولا مفسدان در شرایطی از عدم تعادل شخصیتی قرار میگیرند که گاه اندیشه و راه و رسم خویش را عین اصلاح و اصلاحات دانسته و خود را مصلحان واقعی برمیشمارند. از این رو خداوند نسبت به چنین افرادی که تغییر شخصیت داده هشدار میدهد و به مومنان میگوید که مراقب چنین اشخاصی باشند که با ادعای اصلاحات دروغین، دین، روش، دنیا و آخرت مردم را به تباهی و فساد میکشانند.(بقره آیات ۱۱ و ۱۲)
مصلحان دروغین و مفسدان واقعی، گاه در چنان حالتی از خودباختگی شخصیتی قرار دارند که فساد خویش را نمیبینند و به تعبیرقرآن احساس و ادراکی حسی نیز نسبت به آن ندارند، چه رسد که فساد خویش را ببینند و بپذیرند و در جهت اصلاح آن بر آیند.
در حقیقت عدم شعور آنها نوعی جهل مرکب و نادانی مطلق است که با هشدار و انذار بیدار نمیشوند و هوشیار نمیگردند. از این روست که خداوند به جای آنکه آنان را مخاطب قرار دهد، دیگران را مورد خطاب قرار داده و میخواهد تا از آنان دوری کنند، زیرا اگر به این مفسدان مدعی اصلاحات گفته شود که چرا فساد میکنید و فتنه میانگیزید آن را از اساس انکار کرده و مدعی میشوند که تنها آنان مصلحان واقعی هستند و دیگران در حال افساد و فساد در زمین میباشند.
اصولا کسانی که خواب مطلق هستند و نمیتوان آنان را بیدار کرد و یا کسانی که خود را به خواب زدهاند غیرقابل بیدار کردن میباشند. تنها کسانی که در جهل بسیط هستند و به عللی در خواب فساد و گمراهی رفتهاند را میتوان با هشدار و انذار بیدار کرد و در مسیر اصلاح قرار داد.
به هر حال، گروهی از مفسدان جامعه، در شرایط روانشناختی خاصی به سر میبرند که امکان اصلاح آنان وجود ندارد؛ زیرا در چنان وضعیت از بینش و نگرش قرار دارند که تنها خود را حق دانسته و اعمال و کارهای خویش را صالح و درست میدانند و رفتار خویش را نیز مصلحانه ارزیابی میکنند. این دست از افراد به هیچ وجه قابل هدایت و اصلاح نیستند؛ زیرا نمیتوانند درک درستی از حقایق بلند داشته باشند.(شعراء آیات ۱۴۱ تا ۱۵۳) از این روست که گاه دستور حذف فیزیکی آنان به سبب فتنهگری و فسادگری داده میشود و به حکم مفسد فیالارض و جامعه و به قتل میرسند. این همان معنایی است که در آیه ۲۲ سوره مائده به آن توجه داده شده است.
سردمداران فتنه و فساد در هر جامعهای روشی را در پیش میگیرند که نتیجه آن چیزی جز بدبختی و هلاکت مردمان جامعه نیست.(نمل آیات ۴۸ و ۵۱) آنان با توطئهگری راه را بر مصلحان میبندند.(نمل آیات ۴۵ تا ۴۹) و به سبب روحیه برترطلبی اجازه نمیدهند تا دیگران در کارهایی که توانا و معتدل و متعهد هستند وارد شوند و با چندقطبی و جناحبندی کردن مردم یک جامعه قدرت ایشان را تضعیف و عزتشان را سلب میکنند.(نمل آیات ۱۲ تا ۱۴ و نیز قصص آیه ۳)
روش مبارزه با مفسدان و فساد
از نظر قرآن، دفع فساد و مبارزه با آن یک وظیفه و مأموریت برای بشر است که در قالب مبارزه و پیکار حق علیه باطل تعریف میشود.(بقره آیات ۲۴۶ و ۲۵۱ و هود آیه ۱۱۶)؛ زیرا اصلاح جامعه و از میانبردن فساد و اهل فساد از اهداف پیامبران و مومنان میباشد.(اعراف آیات ۷۳ و ۷۴ و هود آیات ۸۴ و ۸۵ و شعراء آیات ۱۸۳ و ۱۴۱ تا ۱۵۲)
خداوند در آیاتی چند به روش مبارزه با مفسدان و فساد اشاره کرده است که در اینجا گذرا به چندی از آنها اشاره میشود. تهدید به مجازاتهای اخروی(مائده آیه ۳۳ و رعد آیه ۲۵ و نحل آیه ۸۸) و کیفر و مجازاتهای دنیوی (بقره آیه ۲۷ و مائده آیه ۳۳) در کنار تشویق و برانگیختن عواطف مردمان برای انجام اعمال نیک(مائده آیه ۳۲ و ص آیه ۲۸) و تحریک احساسات آنان (بقره آیه ۲۰۵ و قصص آیه ۷۷ و هود آیه ۱۱۶ و مائده آیه ۶۴) وترک اطاعت از مفسدان حاکم (شعراء آیات ۱۵۱ و ۱۵۲) و نهی و بازداشت از فساد و مفسدان (بقره آیه ۲۰۵) از جمله راهکارهایی است که خداوند در این آیات به آنها اشاره کرده است.