kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۴۰۳۸
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۹:۵۷

جرعه های معرفت - شرح حدیث معصومین(ع) در کلام رهبر انقلاب



وَرَع از گناه و طاعت خدا؛
با فضیلت‌ترین اعمال
قال ابواِسحاقَ الهَمدانیِّ: لَمّا وَلَّى اَمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بنُ اَبی طالِبٍ (صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِ) مُحَمَّدَ بنَ اَبی بَکرٍ مِصرَ وَ اَعمالَها ،کَتَبَ لَهُ کِتاباً وَ اَمَرَهُ اَن یَقرَأَهُ عَلى اَهلِ مِصرَ وَ لِیَعمَلَ بِما وَصّاهُ بِهِ فِیهِ وَ کانَ الکِتابُ: ... یا مُحَمَّدَ بنَ اَبی‌بَکرٍ! اِعلَم‌ اَنَّ‌ اَفضَلَ‌ الفِقهِ‌ الوَرَعُ‌ فی دینِ اللهِ وَ العَمَلُ بِطاعَتِهِ وَ اِنّی اُوصیکَ بِتَقوَى اللهِ فی سِرِّ اَمرِکَ وَ عَلانیَتِکَ وَ عَلى اَیِّ حالٍ کُنتَ عَلَیهَا الدُّنیَا دارُ بَلاءٍ وَ دارُ فَناءٍ وَ الآخِرَهًُْ دارُ الجَزاءِ وَ دارُ البَقاءِ فَاعمَل لِما یَبقى وَ اعدِل عَمّا یَفنى وَ لا تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا.(۱)
ابواسحاق همدانی می‌گوید: هنگامی‌ که امیرالمؤمنین علیّ‌بن ‌ابی‌طالب(ع)، محمّدبن ‌ابی‌بکر را فرمانروای مصر کرد و امورات آن را به او واگذار کرد، به او نامه‌ای نوشت و به او دستور داد که آن نامه را برای مصریان بخواند و به آنچه به او سفارش کرده عمل کند و نامه این بود:... ‌ای محمّدبن ‌ابی‌بکر! بدان که با فضیلت‌ترین آگاهی و دانش، پرهیزکاری در دین خدا و عمل به بندگی او است؛ من تو را به تقوای الهی در امور پنهان و آشکارت و در هر حالی که هستی سفارش می‌کنم؛ دنیا، سرای بلا و نابودی و آخرت، سرای پاداش و پایندگی است؛ پس برای آنچه باقی می‌ماند عمل کن و از هرچه نابود می‌شود روی‌گردان و بهره‌ خود از دنیا را فراموش نکن.
* * *
در نامه‌ تاریخی امیرالمؤمنین(ع) به جناب محمّدبن ‌ابی‌بکر می‌خوانیم:
- یا مُحَمَّدَ بنَ اَبی‌بَکرٍ اِعلَم‌ اَنَّ‌ اَفضَلَ‌ الفِقهِ‌ الوَرَعُ‌ فی دینِ الله؛
فقه یعنی دانش دین، یعنی مجموعه‌ احکام دینی که انسان بایستی به آنها عمل کند؛ قهراً در اینجا مراد از فقه همان چیزی است که در عمل ما خودش را نشان می‌دهد. مجموع اعمال عبادی ما، اعمال دینی ما فقه است؛ علم به اینها هم فقه است، خود اینها هم فقه است. می‌فرماید: بافضیلت‌ترین همه‌ این اعمال ،ورع است. مراد از ورع یعنی پرهیز کردن، دامن کشیدن از یک امری؛ این را می‌گویند ورع. اَلوَرَعُ عَن مَحارِمِ الله،(۲) یعنی از محارم الهی دوری بگزیند و خود را جدا کند؛ این معنای ورع است. می‌فرماید از همه مهم‌تر این است و این همان است که بزرگان علم اخلاق و رهروان سلوک به علاقه‌مندان و مریدان خودشان همیشه گفته‌اند، ما هم بالواسطه و بی‌واسطه از اینها شنیده‌ایم که مهم‌ترین کار برای انسان مؤمن، عبارت است از اجتناب از گناه.
 اگر انسان مبتلای به یک گناهی بود، به‌خصوص - و العیاذ بالله- اگر چنانچه این استمرار داشته باشد، خود این، مانع از عروج و مانع از طی کردن درجات معنوی و الهی است؛ هم مانع از یقین می‌شود، هم مانع از توجّه به خدای متعال و تقرّب قلب انسان به خدا می‌شود، هم مانع از عمل می‌شود؛ گناه این ‌جور است. لذا در دعای شریف ابی‌حمزه خوانده‌اید: فَرِّق بَینِی وَ بَینَ ذَنبِی المَانِعِ عَن لُزُومِ طَاعَتِک؛(۳) یعنی گناه مانع می‌شود از اینکه انسان، ملازم طاعت الهی باشد.
ما خیلی دلمان می‌خواهد اطاعت خدا بکنیم و زندگی‌مان بر اساس اطاعت باشد امّا گناه نمی‌گذارد؛ گناه ،دل انسان را سخت می‌کند؛ توجّه را، رقّت را، خشوع را از انسان می‌گیرد؛ وقتی خشوع گرفته شد، عمل، سخت و سنگین می‌شود. انسان وقتی با خشوع است، عمل برای او آسان است، نماز آسان است، روزه آسان است، ذکر آسان است؛ وقتی خشوع نیست، همه‌ اینها برای انسان سنگین می‌شود؛ اینها همه ناشی از گناه است. پس اوّل این است که انسان ‌ترک گناه بکند.
- وَ العَمَلُ بِطاعَته؛
بعد، عمل به طاعت الهی؛ ‌ترک گناه کافی نیست؛ علاوه‌ ‌بر ‌ترک گناه، پرداختن به آنچه برعهده‌ انسان هست هم لازم است. اگر بخواهیم آنچه را برعهده‌ ما است انجام بدهیم، باید آن را اوّل بشناسیم؛‌اشکال کار ماها در موارد زیادی این است که نمی‌دانیم، یعنی توجّه نداریم که چه کاری برای ما لازم است؛ لذا خیلی از کارهای واجب از ما فُوت می‌شود؛ خیلی از تذکّر دادن‌ها، امر به ‌معروف‌ها، نهی‌ از منکرها، اقدام و به یک [کارهایی] عمل کردن‌ها، گفتن‌ها، که برای ما واجب است، از ما فُوت می‌شود، به ‌خاطر اینکه توجّه نداریم. بنابراین عمل به طاعت متوقّف است بر اینکه انسان بداند چه چیزی طاعت است و از او خواسته شده است.
-  وَ اِنّی اُوصیکَ بِتَقوَى اللهِ فی سِرِّ اَمرِکَ وَ عَلانیَتِکَ وَ عَلى اَیِّ حالٍ کُنتَ عَلَیهَا الدُّنیَا دارُ بَلاءٍ وَ دارُ فَناء؛
ای محمّدبن‌ابی‌بکر! این دو نکته را راجع به دنیا ،همیشه به یاد داشته باش: اوّلاً‌دار بلا است، یعنی مشکلات دارد، زندگی مواجه با مشکلات است؛ بلا، همیشه بلای آسمانی نیست، بلایای گوناگونی وجود دارد؛ بعضی ناشی از عمل خود ما است، بعضی ناشی از امور دیگر و عوامل دیگر است؛ پس دنیا‌دار بلا است و از اینکه به بلیّه‌ای دچار شدی تعجّب نکن، وحشت‌زده نشو؛ طبیعت دنیا این است که احاطه شده به بلا است؛ این یک. بعد، دارُ فَناء؛ جای ماندن هم نیست؛ جای رفتن است برخلاف آخرت که «دار بقاء» است؛ در آنجا، رفتنی، زایل‌شدنی وجود ندارد؛ امّا اینجا نه، اینجا بالاخره به قول نظامی:
اگر صد سال مانی ور یکی روز
بباید رفت ازین کاخ دل‌افروز (4)
حالا آنهایی که کاخ دل‌افروزی دارند؛ آنهایی که ندارند هم همین‌ جور، باید رفت؛ اینجا «دار بقاء» نیست، «دار فناء» است؛ خودمان را آماده کنیم برای رفتن؛ [یعنی] آماده شدن برای رفتن. در دعاها هست که «وَ الِاستِعدادَ لِلمَوتِ‌ قَبلَ‌ حُلولِ‌ الفَوت‌».(5)
-  وَ الآخِرَهًُْ دارُ الجَزاءِ وَ دارُ البَقاءِ فَاعمَل لِما یَبقى وَ اعدِل عَمّا یَفنى وَ لا تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا؛
حالا که اینجا «دار فناء» است، عمل خودت را متوجّه آن چیزی کن که مایه‌ بقاء است، یعنی آخرت. اینکه می‌گوییم از «ما یَفنی»(فانی) روی برگردان و عدول کن، معنایش این نیست که در دنیا از نِعَم دنیا و از متاع دنیا هیچ بهره نگیری؛ نه، یک نصیبی داری از دنیا؛ خدای متعال تو را آفریده با نیازهایی و با امکاناتی؛ از این امکانات استفاده کن، این نیازها را برآورده کن. همه‌ این نیازها هم حلال است؛ انسان می‌تواند این نیازها را [برطرف کند؛] اینها را فراموش نکن. این همان نصیحتی است که مؤمنین به قارون می‌کردند که «وَ لا تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا وَ اَحسِن کَما اَحسَنَ اللهُ اِلَیک»؛... و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و همچنان که خدا به تو نیکی کرده، نیکی کن... (6) اینجا هم حضرت می‌فرمایند که نصیب خودت را از دنیا فراموش نکن؛ این‌جور نیست که اسلام به ما بگوید که بروید رهبانیّت پیشه کنید، نخورید، نیاشامید و تمتّع گوناگون از زندگی نبرید؛ زینت زندگی مال شما است، متعلّق به شما است، «مَتاعُ الحَیوهًِْ الدُّنیا»(7) مال شما است، منتها دلبسته‌ اینها نشوید؛ هدفتان را اینها قرار ندهید؛ هدف بالاتر از این است.
شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه؛ 1396/06/12
_______________________
۱) امالی طوسی، مجلس اوّل، ص ۳۰؛
۲) امالی صدوق، ص ۹۵؛
۳) مصباح‌التهجّد، ج ۲، ص ۵۹۲؛
4) نظامی. خمسه، خسرو و شیرین؛
5) اقبال‌الاعمال، ج ۱، ص ۲۲۸؛
6) سوره‌ قصص، بخشی از آیه‌ ۷۷؛
7) از جمله، سوره‌ آل‌عمران، بخشی از آیه‌ ۱۴.
* پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب