kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۰۲۶۲
تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۱:۳۹
تقدیم به شهیدپرورانِ سرزمین پاکم ایران

از مادر برایم سخن بگو...




قامتش جَبل رحمت است و قلبش آتشکده طور.
نگاهش به آفتاب بادیه عرفات می‌ماند و مهرِ وجودش به هُرمِ سرزمین بطحا. تنگِ آغوشش وادی ایمن است و زمزمه لالایی‌اش‌ترنّم زَمزم عطوفت.
رواق چشمانش میقات انتظار است تا شاید در سراپرده حضرتش، احرام تمنّا ببندی و از معبر نگاه آتشینی که هیچ از تو دریغ نداشته به حریم کعبه قلبش بار یابی، آنگاه کودک جانت از مروه بی‌قراری تا صفای آغوش گشوده‌اش هروله ‌کند.
او که خطوط کتابِ رخساره‌اش، قصه گوی فصل‌های بلندِ محنت و تیمار و شکیب است و شانه‌هایش نیز بردبارترین...، تبسمش اما فَیضانِ آبشار عشق است که از فراز قله‌های امید، دشت عطشناکِ جانت را غرقه بی‌نیازی و سرشار از طراوت می‌سازد.
دلت اگر از سنگ هم باشد نگاهش عصای موسی است که از نهانخانه قلبت چشمه‌های رأفت و مهر جاری می‌کند. گویی سرشتش نه از این خاک، که‌تربتی بهشتی‌ست آمیخته با آبی از چشمه زیر عرش یا شاید از شبنم نشسته بر پیکره نازک فرشتگان.
رخ نهادن بر قدمش، کام صدّیقان و مرام صالحان است و بوسه بر پایش چون بوسیدنِ عَتبه بهشت.
دستان مهربانش به اعجاز محبت چون نهال طوبی، پیوسته بارور است و عطر امید و حیات می‌پراکند و آن هنگام که بر سحاب سجاده می‌نشیند و مَرکب نیایش به قلمرو ملکوت می‌رانَد، دستانش رشته پیوند به آسمان و میان‌بُری است به سوی خداوند.
آرامشش را مبین که جهانی از شور در کالبد دارد؛ او سراپا طوفانِ عشق، بارانِ احساس، شرار تمنا و جوششِ آرزوست. او تجسم رحمت، آیت شفقت، نماد ایثار، سرچشمه وفا و مظهر صدق و بی‌رنگی است.
خدای حکیم وی را نمودی از مهر خود قرار داده و نام او را در جوار نام خود و خدمتش را قرین طاعت خود فرموده است. آری مادر خلیفه رحمت خداست بر زمین.
مادر، شورانگیزترین واژه و مظهر نام «ربّ» و تمثیل اسمای الهیِ «وَدود» و «عَطوف» است. رَشحه‌ای‌ست از «رحمت» حق و بارقه‌ای از «حَنانِ» پروردگار.
مادر، ارمغانی الهی، نعمتی شایان و قندی‌ست نامکرر. 
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی