kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۷۳۷۱
تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۳۹۹ - ۱۹:۵۴

مختصات مـکتـب « حاج قاسم»



حاج قاسم یک مکتب بود و هست. او در مکتبی انسان‌ساز ‌تربیت شد. دلیل اینکه او یک مکتب بود؛ مکتبی بودن اوست. آن سترگمرد در مکتبی ‌تربیت شد که رهبرانی همچون حضرت علی(ع) خود طلایه‌داران حماسه و عرفان بودند. مردانی که در حماسه به عرفان رسیدند و در عرفان حماسه آفریدند. سجاده‌نشینانی که شبانگاهان تا به سحر بر محراب بندگی جبین به خاک گذاشتند و خاک‌نشینانی که بر سنگرهای دفاع از حریم و حرمت دین و آیین وحیانی و نورانی بودند. مجاهدانی که در هر دو هم‌آورد جهاد کبیر و صغیر به مصاف لشکریان کفر و طغیان و ناپاکی برخاستند و بر فراز قله‌های عزت و شرف سرافراز گشتند. بر اهل غدر و نیرنگ تاختند و پرده از رخ نفاق برافکندند.
1- پایداری دین خدا اصلی‌ترین انگیزه و هدف این مجاهدان است. امیرالمومنین(ع) فرمودند:
همانا جهاد شریف‌ترین کارها بعد از اسلام است. جهاد مایه پایداری دین است و علاوه‌ بر آنکه عزّت و اقتدار می‏‌آورد اجری بزرگ دارد. جهاد، یورش آوردن است.(الكافي(ط- الإسلاميه)؛ ج‏5؛ ص37).
اینان هماره دغدغه دین خدا را دارند. زمانی که پیامبر اکرم(ص) از نحوه شهادت علی(ع) خبر داد ایشان سؤال کردند که آیا در این شهادت دینم سالم می‌ماند؟ فرمودند؛ آری دینت سالم خواهد ماند.
اینان با نثار و ایثار مال و جان، در راه خدا مجاهده می‌کنند. حاج قاسم مجاهدی بود در سنگر دفاع از دین. همین انگیزه او را از قید زمین و زمان رها کرده بود. و در این راه به پاداشی دست یافت که غیر از خدا کسی قیمت آن را نمی‌داند.
خوشا به حال حاج قاسم این‌گونه آموزه‌های قرآن در اعماق وجودش نفوذ کرده بود: «سزاوار نيست كه اهل مدينه و باديه‌نشيناني كه اطراف آنها هستند از رسول خدا(ص) تخلف جويند، و براي حفظ جان خويش از جان او چشم بپوشند».(توبه/ ۱۲۰).
او جانش را در راه دفاع از حریم ولایت فدا کرد.
2- پارسایان شب و شیران روز: معاویه به ضرار بن ضمره گفت: علی(ع) را برای من توصیف کن. گفت: علی(ع) را در بعض وقت‌ها دیدم که در تاریکی شب، در محراب عبادت ایستاده بود. محاسن خود را در دست گرفته و همانند انسان مار گزیده به خود می‌پیچید و زارزار می‌گریست و می‌فرمود: «ای دنیا! از من دور شو! آیا به سوی من می‌آیی؟ وقت تو نیست! هیهات! غیر مرا فریب بده! من به تو نیاز ندارم! تو را سه‌طلاقه کردم! زندگی تو، کوتاه و ارزش تو، کم و آرزوی من نسبت به تو، اندک است! آه از کمی توشه و طول سفر و مقصد بزرگ و دشواری‌های جایگاه!».
و همین است که اهل حماسه و عرفان، سبکبال و سبکبار هستند. آنان به دنیا و زخارف دنیا دلبسته نیستند. پس راحت می‌توانند پر باز کنند. حاج قاسم چرا سال‌ها در کوه و بیابان به دنبال شهادت می‌گشت؟
قرآن دنیازدگان را این‌گونه توصیف می‌کند که مال و ماده آنان را پابند خود کرده، پس نمی‌توانند در راه خدا گام بردارند: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! چرا هنگامى كه به شما گفته مى‏شود: «به سوى جهاد در راه خدا حركت كنيد!» بر زمين سنگينى مى‏كنيد(و سستى به خرج مى‏دهيد)؟! آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت راضى شده‏ايد؟! با اينكه متاع زندگى دنيا، در برابر آخرت، جز اندكى نيست».(توبه/38).
علی(ع) در توصیف یکی از برادران ایمانی‌اش می‌فرماید: «در گذشته برادرى الهى و دينى داشتم(كه وصفش چنين بود): آنچه او را در نظرم بزرگ جلوه مى‌داد كوچكى دنيا در نظر او بود. او از تحت حكومت شكم خارج بود، از اين رو آنچه نمىيافت ‌اشتهايش را نداشت(و به‌دنبال آن نمىرفت) و آنچه را مىيافت زياد مصرف نمىكرد...(به‌دليل نهايت تواضع بر حسب ظاهر) انسان ضعيفى بود و مردم نيز او را ضعيف مىشمردند؛ ولى هرگاه كار مهم و جدى به ميان مىآمد همچون شير بيشه مىخروشيد و مانند مار بيابانى به حركت درمىآمد».(نهج‌البلاغه/ حکمت 289)
حاج قاسم اهل تهجد بود و گوهر اشک را چراغ تاریکی‌های شبانگاهانش کرده بود.‌ اشک در خلسه‌های تنهایی برای اهل معنا گوهری بی‌بدیل است.
3- کم‌هزینه و پرکارند: زید بن صوحان از صحابه پیامبر اکرم(ص) و از یاران وفادار علی بن ابی‌طالب(ع) و از شهدای جنگ جمل بود که در جنگ جمل پرچمدار و فرمانده قبیله «ربیعه» بود. از اسب بر زمین افتاد. امام علی(علیه‌السّلام) بر بالای سرش آمد و فرمود: «يَرْحَمُكَ اللهُ يَا زَيْدُ فَقَدْ كُنْتَ خَفِيفَ الْمَئُونَهًِْ عَظِيمَ الْمَعُونَهًْ». ‌ای زید خداوند تو را رحمت کند. زحمت و مشقت تو بسیار کم و تعلقات دنیوی تو‌ اندک ولی امدادرسانی و یاری‌ات، در دین خدا و در حق ما بسیار زیاد بود.(اختیار معرفهًْ الرجال، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۸۴).
دوستان و نزدیکان شهید سلیمانی به تواتر نقل کردند که او حتی برای هزینه ازدواج فرزند و یا امرار معاش خود با مشکل مواجه بوده است. در حالی که بیش از چهل سال شب و روز در تلاش بود و چه شب‌هایی که برای این مرز و بوم زحمت کشید.
4- حبیب خدا هستند: «خداوند كسانى را دوست مى‏دارد كه در راه او پيكار مى‏كنند گويى بنايى آهنين‏اند».(صف/ 4).
5- بر دشمنان غضبناک و بر دوستان مهربان‌اند: «أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ». در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند.(فتح/۲۹).
علی(ع) را کسی در جنگ ندید که از پشت زره بپوشد. اما همو در برابر اهل ایمان خاکسار بود و در برابر یتیم و بی‌کس و ستم‌دیده آتش دل از دیده سرشکبارش جان‌ها را شعله‌ور می‌گرداند. او را ابوتراب گفته‌اند؛ از این سبب است.
کسی که بر سر رئیس‌جمهور آمریکا فریاد می‌زد: «تو با من طرفی». اما در برابر خانواده و فرزندان شهداء خاکی بود. به دیدار آنها می‌رفت و دست نوازش بر سر کودکان چشم‌انتظار پدران آسمانی می‌کشید.
حاج قاسم از مکتب علی(ع) آموخته بود که‌ ای مالک ‌اشتر: «هرگاه کسی از سپاه تو به درجه شهادت رسید و یا شخصی از دشمنانت در اثر قتل و جرح به گرفتاری شدید مبتلا شد، در این صورت همانند وصی دلسوز و مورد اعتماد کارهای خانواده آنان را اداره کن تا اثر فقدانش در میان اهل‌بیت او ظاهر نشود».(نهج‌البلاغه، نامه 53).
6- خود را سهم‌خواه اسلام و نظام و انقلاب نمی‌دانند؛ با اینکه سهم زیادی در تناوری و تنومندی شجره طیبه آن دارند. اصلا مگر اسلام و نظامش را می‌شود تقسیم کرد و سهمی ‌برد؟
سلمان فارسی به اندازه‌ای از معرفت و بصیرت رسیده بود که پس از سال‌ها مجاهده در راه خدا و ولایت اهل‌بیت(ع)؛ خود را مدیون و منت‌دار اسلام و رسول خدا(ص) می‌داند:
«نام من سلمان است و فرزند یکی از بندگان خدا هستم. گمراه بودم، خداوند به وسیله محمّد(ص)، مرا راه‌نمایی کرد. فقیر بودم، خداوند به وسیله محمّد(ص)، مرا بی‌نیاز کرد. برده بودم، خداوند به‌وسیله محمّد(ص)، مرا آزاد کرد».(الكافي(ط- الإسلاميه)؛ ج‏8؛ ص181).
حاج قاسم کی به دنبال سهم‌خواهی از انقلاب بود؟ چه کسی می‌تواند ادعا کند که او تشنه جاه و مقام است؟ سفارش نزدیکانش را به چه کسی کرده بود؟ چه دختری ‌تربیت کرده که زیرکانه نامه نوشت: «آن پول‌ها را برای مکتب حاج قاسم هزینه کنید».
7- شهادت پاداش مجاهدان عارف و بااخلاص؛ پاداش شهدا غفران الهی، قرار گرفتن در زمره اكرام‌شدگان، سکونت در بهشت و رزق الهی عنداللهی است.
گواه گویا بر عظمت مقام شهادت اینکه اولیاء الهی و بندگان برگزیده‌اش همواره برای نیل به آن مقام والا دست به دعا برمی‌داشتند. امام صادق(ع) در ماه مبارک رمضان دعا می‌کردند:
«أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِي قَتْلًا فِي‏ سَبِيلِكَ‏ تَحْتَ رَايَهًِْ نَبِيِّك‏».(الكافي(ط- الإسلاميه)؛ ج‏4؛ ص74). خدایا از تو درخواست دارم که مرگ مرا شهادت در راه خود و در تحت لوای پیامبرت قرار دهی.
سردار دل‌ها در دعای پایان جلسه آرزوی شهادت و پیوستن به یاران شهیدش را از خداوند می‌کرد، و مکتوب بر تمبر شهدا نوشت: «‌خداوندا مرا از وصول به آنان محروم مفرما».
8- و خونشان بابرکت است؛ پس از ماجرای کربلا اسلام بیمه شد و سال به سال جان دیگری یافت. الان بشریت کربلا را قبله آمال می‌دانند و اربعین را وعده‌گاه دلباختگان میلیونی حسینی(ع). همین محرم و صفر است که جان‌ها را به سوی جانان می‌کشد. چه‌ها که نکردند تا نام حسین(ع) و کربلایش را از همه قاموس‌ها بردارند.
خون حاج قاسم، خون گران‌قیمتی بود و با این خون چه جان‌ها که جان گرفته و به مکتب سلیمانی گرویدند.
در روی دیگر ماجرا هم ریشه‌کنی ظلم و ستم و بسترسازی برای ظهور آن حقیقت ناب و نورانی، از برکات خون آن مرد آسمانی است.  
و شهادت پاداشی بود که خداوند در پایان مجاهدت‌های طولانی او نصیبش کرد. چرا که خون حاج قاسم آنچنان قیمتی داشت که فقط و فقط شهادت بهای آن بود. او بهای بهشت را پرداخت و به حق خود رسید.
ختم سخن و سخنی از علی علیه‌السلام در مورد شهیدان: «خداوند برای گروهی کشته شدن و برای گروهی دیگر مرگ را مقـرّر نموده و هـرکدام به اجـل معین خـود آنسان که او مقدّر کرده است می‌رسند، پس خوشا به حال مجاهدان راه خدا و کشتگان راه اطاعت او».(نهج‌السعاده، ج۲، ص ۱۰۷).
مهدی جبرائیلی تبریزی