آغشته با خون شهیدیم
امروز روز مرحمت نیست امروز روز انتقام است
خشمی که پنهان بود، امروز، شمشیر بیرون از نیام است
تا چند ساعت وقت دارید، در سوگ این دریا بگریید
تا چند ساعت بعد دیگر، هم خنده هم گریه حرام است
تا چند دور و دیر باشیم؟ وقت است تا شمشیر باشیم
ماندن برای زخم سم است، گریه برای مرد دام است
ایرانیا! از خواب برخیز، با خویش- با این خواب- بستیز
خاک عزا را بر سرت ریز، در کوچه بنگر ازدحام است
خوش بود خوابت با ظریفان، اینت بهای خواب، بنگر:
خورشید را کشتند، آری، بار دگر آغاز شام است
تنهاست ایران، آه از ایران، تنهاست انسان، آه از انسان
وقتی که رنجش جاودانیست، وقتی نشاطش بیدوام است
ایران من! این رستم توست، در خون تپیده، رنج دیده
این کشته دور از وطن، آه، فرزند پاک زال و سام است
این یوسف زیبای من بود، که گرگها او را دریدند
هنگامه خشم است ای دل! فرصت برای غم تمام است
نه وقت اشک و سوگواریست، نه وقت صلح و سازگاری
خون، خون، فقط خون شاید این بار، بر داغ این خون التیام است
*
ما نه سیاه و نه سپیدیم، آغشته با خون شهیدیم
ما پرچم سرخیم یاران! امروز روز انتقام است
حسن صنوبری