در گفتوگو با محسن عمادی مسئول گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی مطرح شد
ناگفتههایی درباره کتابهای «سلام بر ابراهیم» و «سه دقیقه در قیامت»
کمال احمدی
«سلام بر ابراهیم» و «سه دقیقه در قیامت» از جمله کتابهای ارزشی هستند که طی سالهای اخیر با اقبال بالای مخاطبان خصوصاً نسل جوان روبهرو شدهاند؛ تیراژ بیش از دو میلیون و 500 هزار نسخهای این دو کتاب گویای علاقه مردم به این آثار است. این اقبال چشمگیر آن هم در هنگامهای که فضای مجازی شاید دیگر وقتی برای مطالعه کتاب باقی نگذاشته است نشان میدهد با توکل بر خدا و روحیه جهادی میتوان کارهای ارزشمندی در عرصه فرهنگ تولید کرد که علاوه بر ترویج ارزشهای انقلابی و اسلامی ذائقه مخاطبان امروزی را هم در نظر گرفت.
تهیه و تدوین این کتابها کار گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی است؛ گروهی متشکل از جوانان مخلص مسجدی که با هم عهد کردهاند نام هیچ کدامشان بهعنوان نویسنده کتابها ذکر نشود تا شاید اثرگذاری کار بیشتر شود. برهمین اساس محسن عمادی مسئول این گروه هم اصرار دارد در مصاحبهای که با او انجام دادیم نامش بهعنوان نویسنده کتابهای «سلام بر ابراهیم» و «سه دقیقه در قیامت» ذکر نشود. با هم این گفتوگو را میخوانیم:
- ابتدا قدری درباره خودتان بفرمایید چندساله هستید؟ آیا شغل اصلی شما کار نویسندگی و نشر است یا نه؟
محسن عمادی هستم 27 سال است که بهعنوان معلم آموزش و پرورش فعالیت میکنم؛ از دبیری ریاضی شروع کردم و در ادامه به تدریس درس معارف و همچنین مباحث تربیتی و نیز مدیریت مدرسه پرداختم. در دانشگاه، لیسانس الهیات گرفتم و در تربیت معلم هم ریاضی خواندم. درعین حال در طول دوره تدریس در مدرسه، دغدغه بیان ارزشهای دوران دفاع مقدس را هم برای دانشآموزان داشتم و برهمین مبنا کتاب «خاکهای نرم کوشک» و کتابهای دیگر دفاع مقدسی را تهیه میکردم و به بچهها میدادم تا مطالعه کنند.
- چند نفر در مجموعه گروه فرهنگی شهید هادی فعالیت میکنند؟
10 نفر در این مجموعه بهطور رسمی با ما کار میکنند و 20 نفر هم بهصورت غیررسمی با ما همکاری دارند.
- با چه انگیزهای این گروه شکل گرفت؟
هدف اولیه بیان خاطرات شهید ابراهیم هادی برای مخاطبین بود. نخستین جلسه شکلگیری این گروه هم به سال 86 یا 87 برمیگردد که هفت، هشت نفر از نیروهای فرهنگی مساجد را جمع کردیم و گفتیم میخواهیم یک کاری برای ابراهیم هادی بکنیم. از آن گروه اولیه، هادی ذوالفقاری شهید مدافع حرم شد، یکی دیگر از دوستان هم در سانحه رانندگی از دنیا رفت و چند نفرهم هنوز هستند. البته برخی افراد هم خارج از مجموعه فعلی برای ما کار میکنند؛ مثلا یک طلبه در همدان هست که من فقط یکبار، بهطور حضوری ایشان را دیدهام ولی تاکنون بیش از 10 کتاب برای ما ویراستاری کرده و فرستاده است یا طلبه دیگری در خوزستان همینگونه همکاری میکند؛ همچنین دانشجویی در مازندران، محتویات سه جلد کتاب را برای ما جمعآوری کرد و فرستاد.
- تا حالا چند جلد کتاب منتشر کردهاید؟
گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی تا الان 88 جلد کتاب منتشر کرده و سه جلد کتاب را هم در دست تهیه دارد.
- پرتیراژترین کتابهای شما کدام کتاب بوده است؟
«سلام بر ابراهیم یک» و «سه دقیقه در قیامت»
- با چه تعداد تیراژ؟
«سلام بر ابراهیم یک» حدود یک میلیون و 280 هزار نسخه و «سه دقیقه در قیامت» یک میلیون و 200 هزار نسخه.
- طی چند سال به این تعداد رسیدند؟
«سلام بر ابراهیم» طی11سال (از سال 88 تا الان) و «سه دقیقه در قیامت» طی یکسال و نیم اخیر.
- چه عاملی سبب شد شما به سمت نویسندگی کتابهای دفاع مقدسی بروید؟ آیا کسی مشوق شما بود یا اینکه یک کار آتش به اختیار بود؟
ریشه این کار برمیگردد به همان وظیفه معلمی، یعنی وقتی دیدم خاطرات زندگی شهدا فوقالعاده روی بچهها اثرگذار است تصمیم گرفتم با همکاری تعدادی از دوستان خاطرات ابراهیم هادی را چاپ کنیم که حدود دوسال برایش وقت گذاشتیم تا اینکه به لطف خدا این کار انجام شد. لذا احساس من بهعنوان یک معلم تربیتی این بود که خاطرات زندگی شهدا برای دانشآموزان بهترین خوراک است؛ مثلا هرچقدر من میخواستم آیات و روایات را برای بچهها بگویم میدیدم این مطالب در زندگی شهید هادی وجود دارد.
- به نظر شما چه عاملی سبب شهرت کتاب «سلام بر ابراهیم» شد؟
یکی از دوستانی که سال 87 درباره شهید هادی با او مصاحبه میکردم به من گفت «تو بازهم درباره شهدا خواهی نوشت ولی بدان که به قله زدی!» گفتم یعنی چی؟ گفت «یعنی اینکه دیگر مثل ابراهیم هادی پیدا نمیکنی که اینقدر شخصیت جامعالاطرافی داشته باشد» شخصیتی که در هر زمینهای ابعاد وسیعی دارد و شاید یکی از دلایلی که فیلمسازان مطرحی که تا کنون خواستهاند درباره شهید هادی فیلم بسازند اما نتوانستند این بوده که نمیتوانستند ظرف 70 یا 90 دقیقه درباره شخصیتی که این همه مطلب دارد فیلم جامعی بسازند. شما در جامعه مثلا میبینید یک نفر صرفا ماهیت معلمی دارد و یا فرد دیگری فقط مداح است، شخص دیگری صرفا ورزشکار موفقی است یا فردی روحیه لوطی مسلک دارد و بیشتر از آن نیست ولی ابراهیم هادی همه این ویژگیها را در خودش جمع کرده بود؛ مثلا رفقای لوطی داشت و در همان حال دوستان نمازشبخوان داشت یا با معلمها رفیق بود و در عین حال با طبقات فرودست جامعه هم ارتباط داشت و خلاصه بهدلیل ویژگیهای مثبت شخصیتی خودش با همه اقشار جامعه ارتباط خوبی برقرار کرده بود و البته در تمام این ارتباطات یک ویژگی برای او جلوهگری داشت و آن هم اینکه دستور خدا برایش از همه چیز مهمتر بود. مثلا وقتی که صدای اذان میآمد هرجا بود بدون اینکه ببیند در کدام جمع قرار دارد و آیا اطرافیانش حزباللهی هستند یا نه بلافاصله نمازش را میخواند یا اینکه اگر فردی نیاز مالی داشت و به او مراجعه میکرد شهید هادی بدون توجه به تیپ و قیافه آن فرد تلاش میکرد درخواست مالیاش را تامین کند. این خاطرات و نظائرش سبب شد حتی یکی از کسانی که از کشمیر هند به اینجا آمده بود بگوید ما احساس کردیم شخصیت ابراهیم هادی خیلی برای جوانان کشمیری جذاب است و بر همین اساس کتاب «سلام بر ابراهیم» در کشمیر به چاپ چهارم رسیده است.
- پس این کتاب در خارج از کشور هم رفته است؟
بله، به هفت زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
- به چه زبانهایی؟
اولین ترجمه را انتشارات معارفالابنانیه به زبان عربی انجام داد که اتفاقا پارسال همین ترجمه را در کتابفروشی نزدیک حرم امام حسین علیهالسلام در کربلا دیدم که با عنوان «سلام علی ابراهیم» در معرض فروش بود. علاوه بر این، تعدادی از جوانان ترکیه کتاب مذکور را به زبان ترکی ترجمه کردهاند. جوانان کشمیری هم به زبان اردو ترجمه کردهاند. همچنین یکی از دوستان ما کتاب را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و شنیدم نسخه «پیدیاف» آن در مسجد صبا در کالیفرنیای آمریکا با استقبال مردم مواجه شده است. همچنین به زبان آلمانی، روسی و اسپانیولی هم ترجمه شده است.
- بازتابش در خارج از کشور چگونه بوده است؟
خیلی خوب بوده است؛ مثلا یک خانم ارمنستانی که کتاب را خوانده بود پارسال در نمایشگاه کتاب با حضور در غرفه انتشارات گروه، با تندیس ابراهیم هادی عکس گرفت و بعد این جمله را گفت: «حجت مسلمانی من ابراهیم هادی بود» اظهاراتش را سایتهای خبری زدند و همین الان در اینترنت هم جستوجو کنید عکس و مصاحبهاش هست. همچنین در نمایشگاه کتاب مسکو یک جوان کشتیگیر روس که دانشجوی زبان فارسی هم بود با اشاره به کتاب شهید هادی گفت: «این جوان مرا گرفته است» و بلافاصله کتاب را خرید. همچنین یک مرکز در اردن هست که کتابهایش را بهصورت اینترنتی برای اکثر کشورهای عربی میفروشد؛ من دیدم این مرکز، کتاب عربی «سلام بر ابراهیم» را با رقم بالایی که از مخاطبانش میگرفت (به پول ما نزدیک 300 هزار تومان) برایشان میفرستاد. یا همان برادری که پارسال از کشمیر آمده بود میگفت من کتاب را خواندهام و در این کتاب 32 یا 34 سرفصل مسائل دینی در قالب خاطره بیان شده است؛ از نماز اول وقت و خمس و احترام به پدر و مادر گرفته تا سایر نکات دینی.
- قیمت این کتاب در داخل چند است؟
در حالت عادی 18هزار تومان و با تعداد بالا تا 10هزار تومان هم عرضه میکنیم.
- برخی معتقدند در کتاب سلام بر ابراهیم، قدری غلو شده است.
اتفاقا من میگویم برعکس، اصلا غلو نشده است. زیرا بسیاری از خاطراتی که جذاب هم بود در این کتاب نیامده و شاید اگر آنها میآمد چهبسا غلو میشد؛ مثلا ما با چند نفر درباره ابراهیم هادی مصاحبه کردیم و آنها مطالبی درخصوص این شهید گفتند که ما اصلا آن خاطرات را نیاوردیم به دلیل اینکه احساس کردیم آنها دارند یک شخصیت ماورایی از ابراهیم هادی میسازند.لذا سعی کردیم واقعیت را بیان کنیم و بر همین اساس وقتی هم نگارش کتاب تمام شد تعدادی از رفقا و اعضای خانوادهاشان را جمع کردیم و متن کامل کتاب را به آنها دادیم تا نظرشان را بگویند. بعضی از آنها برخی مطالب را کم و زیاد کردند و در نهایت تایید کردند. البته برخی دوستانش در آن زمان صحبت نکردند ولی بعدها حاضر شدند مطالبی را بگویند که بر همین اساس جلد دوم کتاب «سلام بر ابراهیم» را چاپ کردیم. در عین حال برخی از دوستانش هم هنوز هستند که حرف نزدهاند و معتقدند ابراهیم هادی دنبال گمنامی بود و نباید این کتاب چاپ میشد.
- شهید در این کتاب چند سالش هست؟
از بدو تولد تا 25 سالگی که به شهادت میرسد در کتاب مطلب دارد. البته مطالبی که بعد از شهادتش هم پیش آمده در کتاب آمده است. مثلا بسیاری از افراد به ما گفتند آخرین داستان این کتاب را که به فتنه 88 مربوط میشد را حذف کنید اتفاقا این مطلب در ایام فتنه خیلی گرهگشایی از رفقای ابراهیم هادی کرد. خلاصه ماجرا هم این بود که در ایام فتنه 88 یکی از دوستان جانباز ابراهیم هادی تعریف کرد که ابراهیم به خواب سه نفر از رفقایش آمد و گفت بروید به فلانی بگویید «این تذهبون» کجا میروید؟ که بعد این افراد ،با آن بنده خدا که راه را در فتنه 88 کج رفته بود تماس گرفتند و ماجرا را گفتند و ایشان هم که انسان خوبی بود از مسیر غلط خود برگشت. این مطلب در جلد اول و دوم کتاب هست و اتفاقا برخی افراد گلایه کردند که چرا کتاب شهید هادی را سیاسی کردید؟ که ما گفتیم اتفاقا این شهید کاملاً سیاسی بود و در زمان حیاتش حتی با بعضی از روحانیون محله ارتباط برقرار نمیکرد و معتقد بود اینها فقط ادعای ولایی بودن دارند ولی از امام تبعیت نمیکنند و با نظام کاری ندارند پس من هم با اینها کاری ندارم! البته از آن طرف برای یک روحانی ساده محل که ظاهرا با انقلاب کاری نداشت و حتی اوائل انقلاب اجازه نمیداد پایگاه بسیج در مسجدش برپا شود اینقدر وقت گذاشت تا او را انقلابی کرد و بعدها همان مسجد 35 شهید تقدیم جبهه
کرد.
- آیا خاطره ناگفتهای از کتاب «سلام بر ابراهیم» دارید؟
وقتی کتاب، آماده چاپ شد به سراغ 14 ناشر رفتم و گفتم هزینه چاپش را هم میدهیم شما فقط چاپ کنید! گفتند نه، کسی اینگونه کتابها را نمیخواند و ما چاپ نمیکنیم! حتی یک ناشر دولتی دوساعت ما را پشت در اتاقش معطل کرد و بعد از دو ساعت گفت وقت اداری تمام شده و میخواهیم برویم. خلاصه در حین رفتنش در راهرو موضوع کتاب را برایش توضیح دادم که در نهایت گفت کتاب را میگذاریم در نوبت و 14 ماه بعد چاپ میکنیم! نهایتا رفتم خدمت حاج آقای علیان- خدا رحمتش کند- مدیر انتشارات پیام آزادی که ابراهیم هادی را در زمان حیاتش در دوکوهه دیده بود. وقتی عکسش را دید شناخت و گفت این شهید باستانی کار بود و ورزش میکرد. خلاصه مرحوم علیان گفت مجوز صدور چاپ کتاب یکماه طول میکشد. من یادم هست اول اردیبهشت 88 بود و قرار بود ما 10 روز بعد دو هزار نسخه از این کتاب را در یادواره شهدای اطلاعات همزمان با سالروز شهادت حضرت زهرا رونمایی کنیم. من به آقای علیان گفتم ما میخواهیم 10 روز دیگر این کتاب را رونمایی کنیم که ایشان خندید و گفت حداقل صدور مجوز کتاب، سه هفته طول میکشد. من ناچار به یکی از رفقای ابراهیمهادی که با وزیر وقت ارشاد هم آشنا بود زنگ زدم و ماجرا را گفتم. او هم به وزیر گفته بود و وزیر هم متن کتاب را خوانده بود و خوشبختانه بلافاصله مجوز چاپ را صادر کرده بود و نهایتا یک روز قبل از یادواره شهدا کتاب با تیراژی که میخواستیم به دستمان رسید! حتی خود ناشر هم باور نمیکرد که ظرف 9 روز یک کتاب 256 صفحهای با تیراژ پنج هزار نسخه مجوز چاپ بگیرد و به این سرعت منتشر شود. چون نه کاغذ خریده بودیم نه مجوز داشتیم ولی طی همین مدت کم همهچیز بهطور عجیبی هماهنگ شد.
- ظاهرا پس از انتشار کتاب «سلام بر ابراهیم» به دیدار رهبر معظم انقلاب هم رفتید، از این دیدار بگویید.
بهمنماه سال 96 بود که با بنده تماس گرفتند و گفتند قرار است جمعی از نویسندگان از طرف انتشارات سوره مهر، فلان روز به دیدار حضرت آقا بروند. در آن جمع، نویسندگان بزرگی از جمله آقای حمید حسام بودند. حضرت آقا در آن دیدار به من فرمودند شما خودت ابراهیم هادی را دیده بودی؟ گفتم نه! گفتند پس از کجا با این شهید آشنا شدی؟ که من به نخستین ماجرای کتاب که به موضوع رویت شیخ حسین زاهد در خواب میپردازد اشاره کردم که آقا یادشان آمد. بعدها ما فیلم سخنان آقا در جمع تعدادی از فرماندهان را دیدیم که در بخشی از این دیدار آقا با اشاره کتاب «سلام بر ابرهیم» میگویند من دوبار این کتاب را خواندهام و آن را از روی میز کار برنداشتهام.
- ماجرای آن خواب چه بود؟
یکی از دوستان شهید هادی، شیخ حسین زاهد را در خواب دیده بود که ایشان پس از نماز جماعت رو به نمازگزاران کرده و در حالی که تصویر شهید ابراهیم هادی در دستانش بود به مردم میگوید: « مردم، امثال ما را بهعنوان بزرگان اخلاق و عرفان میشناسند در حالی که بزرگانِ عملیِ اخلاق و عرفان، امثال این شهید هستند». خلاصه شروع کار نگارش کتاب با این خواب بود، ولی در همان ابتدا سراغ چند نفر از دوستان شهید رفتیم تا در مورد او سخن بگویند؛ همگی طفره رفتند و گفتند شهید هادی میخواست گمنام بماند. خلاصه این مسئله سبب شد تا برای این کار به خود شهید متوسل شدیم و آنقدر به ایشان التماس کردیم که اجازه دهد این کار انجام شود. از طرفی هم بین خودمان قرار گذاشتیم اسم هیچکس بهعنوان نویسنده کتاب مطرح نشود لذا بنده هم بهعنوان مسئول گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی مصاحبه میکنم نه نویسنده کتاب. برهمین اساس در شناسنامه کتاب اسم هیچ فردی درج نشده و فقط هدف ما این است که این شهید به خوبی معرفی شود.
- چه شد که به سراغ تهیه کتاب «سه دقیقه در قیامت رفتید»؟ چون در این کتاب درباره خاطرات فردی که زنده هست مطلب گفته شده در حالی که شما تا پیش از این به سراغ بیان خاطرات شهدا میرفتید و از بیان خاطرات افراد زنده پرهیز میکردید؟
البته ما قبلاً کتاب خاطرات یک فرد زنده تحت عنوان «شب چهلم» را منتشر کرده بودیم. این کتاب درباره خاطرات فوقالعاده جذاب یک جانباز به نام «غلامرضا عالی» بود؛ ایشان در روز 22 بهمن سال 57 مورد اصابت گلوله قرار گرفته و از طبقه سوم یک ساختمان به پایین پرت شده بود که بعد از این واقعه ایشان را جزو آمار شهدا قرارداده و گمان کرده بودند شهید شده است تا اینکه در شب چهلمش ایشان را در بیمارستانی پیدا میکنند. خلاصه، این جانباز ماجراهای عجیبی داشت که ما کتاب خاطرات ایشان را تا زمانی که زنده بود کار کردیم. اما متأسفانه ایشان بر اثر عوارض همان جانبازی، سال گذشته به شهادت رسید. البته تنها فرد زندهای بود که ما دربارهاش کتاب منتشر کردیم تا اینکه در سال 96 یکی از بستگان ما که یک روحانی است به من گفت: «در اداره ما در اصفهان یک شخصی هست که حرفهای جالبی از برزخ دارد، ما امتحانش هم کردهایم و حرفهایش صحت دارد. ایشان در اتاق عمل به مدت 180 ثانیه قلبش از حرکت ایستاده و پس از شوکی که به او وارد شده دوباره برگشته است. این فرد در فاصلهای که قلبش از حرکت ایستاده مطالبی دیده است که بسیار شنیدنی است». ما ابتدا از این مصاحبه و دیدار استنکاف کردیم ولی چند ماه بعد، باز فامیل ما تماس گرفت و گفت تمام این مواردی که این بنده خدا میگوید مطابق آیات و روایات است و اتفاقا سواد دینی چندانی هم ندارد. نهایتا خودم تصمیم گرفتم ابتدا با هدف آشنایی با ایشان و نه با هدف تهیه کتاب به دیدارش بروم. که در این دیدار و پس از شنیدن حرفهایش دیدم واقعاً حرفهای عجیبی دارد که اتفاقا همه آنها با آیات و روایات ما هماهنگ است. پس از این دیدار به روحانی فامیلمان گفتم شما چگونه ایشان را تایید میکنید که گفت ما صحبتهایش درباره عاقبت یکی از مسئولان را دیدیم درست از آب درآمد.
در نهایت ما مصاحبه با ایشان را انجام داده و کتاب را منتشر کردیم. یادم هست اوائلی که کتاب «سه دقیقه در قیامت» چاپ شد یکی از متولیان پخش کتاب با من تماس گرفت و خواهان حذف یک جمله از کتاب شد و وعده داد اگر این جمله را حذف کنید من تیراژ بالایی از کتاب را میخرم! البته ما هم قبول نکردیم. این جمله مربوط به این بود که راوی کتاب از ملک مأمور حساب میپرسد در زمان غیبت چه کنیم که ملک مأمور حساب جواب میدهد «تابع فرمان ولایت فقیه باشید». اتفاقا رد کردن درخواست این مسئول پخش در شرایطی بود که ما تازه چاپ اول کتاب را در حد دو هزار نسخه انجام داده بودیم و اصلا فکر نمیکردیم استقبال کمنظیری از این کتاب صورت بگیرد.
- الان چاپ چندم است؟
چاپ چهاردهم. که البته بعد از چاپ سوم یا چهارم به بعد، دیگر هر چاپ کتاب مذکور 100 هزار نسخهای انجام شد و خوشبختانه تا الان یک میلیون و 200 هزار نسخه چاپ شده است. خلاصه بعد از انتشار کتاب ما با تماسهای متعددی از سوی افراد متفاوتی روبهرو شدیم که میگفتند ما هم چنین تجربهای را داشتهایم و مسائلی نظیر آنچه در کتاب آمده برای ما هم اتفاق افتاده است. بر اساس همین خاطرات که برخی از آنها درباره تعدادی از شهدا هم بود ما کتاب «بازگشت» را منتشر کردیم. خوشبختانه از این کتاب هم استقبال خوبی شده و با اینکه چاپ اولش 50 هزار نسخه بوده الان 40 هزار نسخه از آن فروش رفته است. این کتاب 168 صفحه است و 20 سرفصل دارد که ما در هر فصل پیامهای جداگانهای از تجربههای نزدیک به مرگ را ذکر کردهایم؛ مثلا در یکی از آنها یک دکتر بیهوشی گفته است من در زمان جنگ در یکی از بیمارستانها مشغول کار بودم. در یکی از روزها که اتفاقا پس از عملیات بدر بودم در حال عبور از راهروی بیمارستان بودم و این راهرو هم مملو از مجروحانی بود که پشتسر هم روی زمین خوابیده بودند. ناگهان دیدم یکی از مجروحان مرا به اسم کوچکم صدا میزند، برگشتم دیدم یکی از همکلاسیهای دوران دبیرستان است که به شدت از ناحیه کمر زخمی شده است. این بنده خدا را بعد از اینکه به اتاق عمل بردیم و جراحی کردیم و سپس به بخش آوردیم به من گفت من بر اثر آن مجروحیت شهید شده بودم و حتی برادرم را هم که قبل از من مفقودالاثر شده بود در بهشت دیدم و مطمئن شدم که داداشم شهید شده و اسیر نشده است. ولی به من گفتند تو برگرد زیرا پدرت از تو راضی نیست و باید رضایت پدرت را کسب کنی زیرا او نمیخواهد تو شهید شوی، اول باید رضایت پدرت را به دست بیاوری و بعد به اینجا بیایی! لذا من برگشتم و ادامه ماجرایش در کتاب آمده که ایشان پس از بهبودی نسبی به سراغ پدرش میرود و آنقدر با ایشان صحبت میکند که رضایتش را میگیرد و بلافاصله بعد از اینکه به جبهه میرود در همان هفته اول ورودش به جبهه شهید میشود. جدیدا هم کتابی با عنوان «شنود» را منتشر کردهایم که درباره خاطرات یکی از نیروهای اطلاعات سپاه است که در همین فضاست.
- ظاهرا کتاب «سه دقیقه در قیامت» هم با واکنشهای فراوانی روبهرو شده است؛ درباره این واکنشها بگویید.
بعضیها معتقد بودند ما درباره برخی آیات، داستانپردازی کردهایم؛ مثلا میگفتند برخی آیات نظیر «اقرا کتابک» را آوردهاید و بعد، از قول راوی، داستانپردازی کردهاید ما برای اینکه این شبهه را برطرف کنیم در چاپ جدید، تمام آیات و روایات را از متن به پاورقی بردیم تا این شبهه پیش نیاید. برخی هم گفتند شما از حاکمیت پول گرفتهاید یا اینکه رهبری را خواستهاید مطرح کنید و خلاصه از اینجور حرفها میزدند که اتفاقا ما پاسخ دادیم در این کتاب بیشترین انتقاد به مسئولان و متولیان بیتالمال صورت گرفته است و اصلا کتاب با هدف حمایت از حاکمیت نوشته نشده و ما فقط بر اساس اصل امانت داری هر آنچه راوی گفته است را نقل کردهایم و ایشان تأکید کرد که من شنیدم که ملک مأمور حساب به من گفت در زمان غیبت به ولایت فقیه رجوع کنید.
قبل از چاپ کتاب هم متن کتاب را برای حضرت آیتالله مصباح یزدی فرستادیم و ایشان متن را خواندند و تایید کردند و فقط گفتند اگر اسمش را «سه دقیقه در برزخ» میگذاشتید بهتر بود. البته تأکید میکنم که ما پذیرای انتقادات هستیم و سعی میکنیم از آنها بهره بگیریم و کارهایمان را اصلاح کنیم
- برخی معتقدند کشف و کرامت نباید علنی شود ولی شما در این کتاب این کار را علنی کردهاید.
تجربههای نزدیک به مرگ فقط محدود به این کتاب نیست ولی حدود 10 سال است که در دنیا مطرح شده و حتی پرفروشترین کتابها در اروپا و آمریکا شاید مربوط به همین تجربههاست. البته خیلی از این کتابها شاید اباحهگری را ترویج کند و ما در مقدمه کتاب «شنود» این نکته را آورده ایم که این تجربهها شبیه خواب است.البته ما آنقدری از این تجربهها را که با آیات و روایات مطابقت دارد قبول میکنیم ولی بیشتر از آن را نه. مثلا در همین کتاب سه دقیق، راوی میگوید وقتی ملک مأمور حساب، میخواست نامه اعمالم را بررسی کند گفت نمازهایت درست است حالا میرویم سراغ بررسی سایر اعمالت. خب ما در اینباره روایت داریم که «اول ما یحاسب به العبد الصلاهًْ»؛ اولین مسئلهای که در آن سوی عالم مورد بررسی قرار میگیرد نماز است. ضمن اینکه درباره کشف شهود بسیاری از علما این حالات را داشتهاند و اتفاقا شرح حالشان نوشته و منتشر شده است. نکته دیگر اینکه ما در این کتاب، اسمی از راوی نیاوردهایم که بخواهیم تبلیغش را کنیم. اتفاقا ایشان هم شرطش برای انتشار کتاب این بود که اسمش اصلا مطرح نشود و گمنام بماند. نکته بعد اینکه همانطور که در کتاب آمده وقتی ایشان دوباره زنده میشود باطن برخی اشیا و افراد را مشاهده میکند و میبیند نمیتواند چنین حالتی را تحمل کند لذا التماس میکند که این حالت از او گرفته شود بنابراین هرگز بهدنبال مطرح کردن خودش نبوده است.
- بسیاری از خوانندگان کتاب علاقهمندند نکات ناگفتهای که در کتاب نیامده است را هم بدانند.
در چاپ جدید کتاب، هفت داستان اضافه شد و حتی عدهای به ما تهمت زدند که شما با این کتاب، دکان زدهاید! که ما گفتیم اگر میخواستیم دکان بزنیم و منفعت مالی ببریم نمیآمدیم پیدیاف کتاب را بهصورت رایگان در اینترنت و فضای مجازی قرار دهیم. اما امسال در عید غدیر و بهعنوان یک عیدی برای خوانندگان، پیدیاف کتاب را بهصورت رایگان در اینترنت گذاشتیم. این درحالی بود که همین پیدیاف تا پیش از آن در سایت «طاقچه» فروش خوبی داشت ولی ما آن را رایگان در اختیار عموم قرار دادیم. شاید چیزی که جذاب بود ولی در کتاب نیامد اینکه یکی از مسئولان رده بالا به ما گفت من یقین دارم که راوی کتاب مطالبی را از آن عالم درباره برخی مسائل و افراد دیده است و میخواهم حتما ایشان را ببینم و یکسری نکات را بپرسم. برهمین اساس ماه رمضان سال گذشته این مسئول به اصفهان رفت و راوی کتاب را از نزدیک دید و پاسخ سؤالاتش را گرفت.
- بازتاب این کتاب در میان مردم چگونه بوده است؟
تأثیر خوبی روی عموم خوانندگان گذاشته است؛ مثلا چندی پیش، یک آقایی به ما مراجعه کرد و سفارش خرید بالایی از کتاب را داد و گفت این کتاب زندگی مرا تغییر داد. ایشان رئیس شعبه یک بانک بود که گفت من تا پیش از خواندن این کتاب با سوءاستفاده از جایگاهم در بانک اقدام به برداشت مبالغی با فاکتورهای صوری میکردم ولی وقتی کتاب «سه دقیقه در قیامت» را خواندم و به مجازات حقالناس پی بردم تمام آن مبالغ را بهحساب بانک عودت دادم. نظیر ایشان افراد دیگری هم بوده و هستند؛ مثلا برخی افراد بانی شدند و تعدادی از این کتاب را برای ندامتگاهها فرستادند که تأثیر خاصی در میان زندانیان داشت. البته این کتاب یک تلنگر است وگرنه ما آیات و روایات فراوانی درباره حق الناس و سایر نکات برزخی و قیامت داریم البته شاید برخی از مردم مستقیما آن آیات را نمیخوانند لذا این کتاب و نظایر آن همچون «سیاحت غرب» حاج آقا نجفی قوچانی که حالت داستانگونه دارد برای برخی افراد جذابتر است.
- برخی میپرسند چرا راوی کتاب فقط درباره عاقبت مسلمانان سخن گفته و مثلا درخصوص پیروان مسیحیت یا یهودیت چیزی نگفته است؟
البته اشارهای به اینها هم کرده است؛ مثلا در جایی گفته است من دوستی در دوران دبیرستان داشتم که الگوی ما بود و پدر و مادران ما میگفتند کاش شما هم مثل فلانی بودید؛ حافظ قرآن بود، شبهای جمعه در مسجد تفسیر قرآن میگفت و... تا اینکه دوران مدرسه تمام شد و ما به سپاه رفتیم و او هم دانشگاه تهران قبول شد و بعد از مدتی خبر آمد که این فرد دینش را تغییر داده است. ما تعجب کردیم که این شخص آنهم با آن خصوصیات مذهبی چگونه دینش را تغییر داده است! حالا راوی کتاب میگوید من در عالم برزخ دیدم که این فرد به شکل سختی در حال عذاب شدن است و در مکانی عذاب میشد که بعضی از بزرگان ادیانی غیر از شیعه که فهمیده بودند دین بر حق چیست ولی کتمان کرده بودند در حال عذاب شدن بودند. وقتی این صحنه را دیدم پرسیدم چرا این فرد در چنین جایی عذاب میشود که گفتند این شخص با حرفها و رفتارش گروهی از جوانان را گمراه کرده بود و آنها هم مثل این فرد اسلام را کنار گذاشته بودند.لذا این عذاب برزخیاش بیشتر به دلیل گمراه کردن این جماعت است و حتی آن استاد دانشگاهی که با حرفهایش باعث گمراهی این فرد شده و مدعی شده بود که همه ادیان به یکجا میرسند و مهم نیست که صرفا مسلمان باشی و فقط دلت پاک باشد آن استاد هم مقصر است و گرفتار خواهد شد.
- به نظر شما دلیل استقبال مردم از کتابهای «سلام برابراهیم»، «سه دقیقه در قیامت» و... چیست؟
من در حوزه کتابهای دفاع مقدس عرض میکنم که بعد از گذشت یک دهه از دوران دفاع، خوشبختانه استقبال مردم از این کتابها افزایش یافت. اینکه چرا در سالهای ابتدایی پس از دوران جنگ این کتابها خیلی با اقبال عمومی همراه نبود دلایلی خاصی دارد که شاید یکی از آنها بد عمل کردن برخی افراد به ظاهر حزباللهی بود که سبب کاهش اقبال مردم شده بود. ولی پس از گذشت یک دهه و با تصحیح برخی رفتارها، شوق افکار عمومی برای مطالعه کتابهای دفاعی مقدسی به شکل عجیبی افزایش یافت تا حدی که در طرح تابستانه کتاب که سالهاست برگزار میشود کتابهای دفاع مقدسی و معارفی که قبلاً در جایگاه هفتم به بعد این طرح بودند در سه چهارسال اخیر به رتبههای نخست رسیدهاند و استقبال بسیار خوبی از این کتابها شده است؛ مثلا فقط گروه ما سال گذشته بیش از یک میلیون و 500 هزار نسخه کاغذی کتاب درباره دفاع مقدس و معارف فروخت این درحالی است که هیچگونه حمایت دولتی هم انجام نشده است.
البته به نظرم مهمترین دلیل اقبال عمومی به کتابهای دفاع مقدسی و زندگینامه شهدا تشویقها و توصیههای مکرر حضرت آقا به مردم و خصوصاً نسل جوان برای مطالعه چنین کتابهایی است. این در شرایطی است که الان فضای مجازی آمده و وقت زیادی از جوانان میگیرد ولی ما شاهدیم بازهم مطالعه کتابهای ما حتی در فضای مجازی بسیار بالاست و طبق آمار مسئولان ذیربط بیشترین دانلود کتاب در فضای مجازی متعلق به کتابهای سلام بر ابراهیم و سه دقیقه در قیامت بوده است.
- چه توصیهای به جوانان و بچه مسجدیهایی دارید که علاقهمندند مثل شما در حوزه نگارش کتابهای ارزشی و مذهبی ورود کنند.
ببینید وقتی دشمن به طرق مختلف وارد سنگرهای فکری و عقیدتی ما شده است من فکر میکنم هرکدام از ما بچه مسجدیها باید هر کاری میتوانیم انجام دهیم تا دشمن را بیرون کنیم. وقتی حضرت آقا تعبیر آتش به اختیار را به کار میبرند یعنی اینکه هرکسی که علاقهمند به این نظام و کشور است باید هرکاری میتواند انجام دهد تا دشمن را عقب براند و شکست دهد. مثلا یکی از دوستان گفت من توانایی این را دارم که برخی مطالب مفید و ارزنده را آماده کنم و به شما بدهم تا در فضای مجازی استفاده کنید، یا یکی دیگر از رفقا موفق شد با همکاری هفت هشت نفر از دوستانش یک کار فرهنگی ارزشی را در یکی از مساجد راهاندازی کند که خوشبختانه کارشان هم گرفت و با اقبال خوب مردم محل مواجه شدند، یا یکی از دوستان در شهرکرد قلم خوبی داشته و توانسته تاکنون چندین کتاب ارزشی بنویسد و کتابهایش هم با استقبال خوبی هم همراه شده است. خلاصه من یقین دارم هرکسی با توکل به خدا در وادی کمک به دین خدا یک گام بردارد قطعا خداوند هم کمکش میکند که فرمود «ان تنصروا الله ینصرکم»
- سؤال آخر اینکه چه درخواستی از مسئولان فرهنگ دارد؟
هیچ درخواستی ندارم! یعنی از خدا شاکریم که توفیق داده است که دستمان جلوی کسی دراز نباشد و تاکنون یک ریال از مسئولان نگرفتهایم. البته آنها بارها گفتهاند بیاید این فرم را پر کنید تا ما حتی پول بلاعوض به شما بدهیم! اما گفتیم احتیاجی نیست و الحمدلله از صدقه سر کار برای شهدا مشکلی نداریم.