kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۰۲۲۳
تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱۳۹۹ - ۲۱:۱۷
اربعین، نمودِ عصر ظهور

به آئین ملائک


«خداوند بر قبر حسین علیه‌السلام چهار هزار فرشته آشفته مو و خاک آلود را برانگیخته است که از طلوع سپیده تا نیمه روز بر حضرت می‌گریند. آنگاه این عده به آسمان می‌روند و چهار هزار فرشته دیگر بر زمین می‌آیند و پیوسته در تضرع و ناله‌اند تا صبح بدمد.»  امام صادق علیه‌السلام
* * *
این گذرگاه اندوه خیز، معبر عشق و بی‌قراری‌ست. پیش رو چشم‌انداز بیابانی عظیم است و رودی خروشان از مسافرانی غریب و بریده از دیار خود. چهره‌ها گداخته، لب‌ها تفتیده و موها پریشان و غبارآلود است. چشم‌ها را‌اشک و بی‌خوابی و انتظار، به گود نشانیده، پاها از محنتِ مسیرِ عشق، کوفته و آماسیده و بوسه‌گاه قدم‌ها بر رخساره ملتهب جاده، خونین و آزرده است.
آیین داغی سترگ این اجتماع پر شکوه را بنیان نهاده است. گویی جملگی به بزم غم آمده‌اند! آری در مذهب حسین علیه‌السلام، بهجت و محنت همزاد‌ند.
در ماتم سیدالشهدا علیه‌السلام همه کاینات‌گریستند از جماد و نبات و عالم حیات تا بارگاه قدس. آنگاه که حسین علیه‌السلام در گودال قتلگاه به خون خود غلتید، خروش و ناله عِلویان به درگاه ربوبی برخاست که خداوندا! این حسین است. برگزیده‌ تو و فرزند پیامبرت. خداوند سایه حضرت قائم ارواحنا فداه را آشکار ساخت و فرمود انتقام حسین را به دست این وجود مقدس می‌ستانم. و بدین سان کربلا نوحه‌گاه ملایک شوریده حال و ناشکیب گردید.
اربعین اقتدا به این فرشتگان غبار آلود و پریشان است که پیوسته گرد قبر حسین علیه‌السلام مویه‌گرند. یا مواسات با اسیران اهل بیت است که در غُل و زنجیر با بدن‌های رنجور از گرسنگی و تشنگی و آزرده از ضربات تازیانه، بر شتران ناهموار شهر به شهر برده می‌شدند.
گام نهادن در این سفر پر ابّهت، دلی دریایی و چشمی طوفانی می‌طلبد. مَرکب سفر، عشق است و زاد و توشه آن‌اشک و آه و حسرت. میزانِ این سفر، غم است هر که غمش بیش عیارش بالاتر! اینجا محفل حضور است و حکومت از آنِ دل‌هاست با عاشقانی بی‌ادعا که جز گمنامی و آوارگی در کوی نگار نمی‌خواهند. آنان دوست دارند در مسیر وصل یار همچون غباری بر قدم‌های رهپویان بنشینند یا پروانه وار در گداز عشق خاکستر شوند. آری عشق با خاکستر نسبتی کهن دارد و آنگاه که نسیم زلف محبوب بر مشام جان عاشق بوزد، حاصلش خرمنی از خاکستر وجود عاشق است.
آتشِ عطش
آب کم جو تشنگی آور به دست   تا بجوشد آبْ از بالا و پَست
آن روز که جابر بن عبدالله انصاری بر این سرزمین مقدس گام نهاد، کسی چه می‌دانست که حرکت او بارقه‌ای خواهد شد در خرمن انبوه بی‌قراران. جابر آن پرورده مکتب پیامبر(ص) و پنج امام معصوم، از مدینه به عشق سیدالشهدا علیه‌السلام حرکت کرد تا به کربلا و حایر مقدس حسینی رسید. آنگاه نشست و خاک‌ها را مشت مشت بویید تا به نقطه‌ای رسید که عطر محبوب از آن می‌تراوید. اما در باور جابر نمی‌گنجید که حسین زینت عرش خدا، غریب و مظلوم و بی‌یاور و تشنه لب با سری بریده از قفا و بدنی چاک چاک و اعضایی از پیکر جدا ، بی‌غسل و کفن و دفن... آه! جابر که تاب و قرار از دست داده بود، از شدت اندوه، خود را بر خاک انداخت و آنقدر‌گریست تا از هوش رفت.
از آن پس گستره این دشتِ لبریز از لهیب آفتاب و نهیب خشکی‌، تشنگان جهان را به خود می‌خوانَد. کربلا سرزمین عطش خیز است. گویند آن هنگام که دژخیمان، سر مطهر سالار شهیدان را در فرات شستشو دادند، خشکی لبان مقدسش هیچ برطرف نشد. و آن روز که در کنار علقمه، " آب " نتوانست بر لبان خضرِ کربلا بوسه زند و از او حیات جاوید یابد، از خجلت آب شد، قالب تهی کرد و علقمه خشکید. آن روز آبروی آب ریخت و خاکش به باد رفت و زان پس، آتشِ عطش مشکل‌گشا گردید.
دیری‌ست آب دیگر رمز بقا نیست و در وادی ایمنِ کربلا، این عطش است که زایش و پویش می‌آورد و به سرچشمه حیات رهنمون می‌شود. تشنگانِ سیرابی ناپذیر اگر راه را گم نکنند، بر این دیار رمز آلود گذر خواهند کرد.  آری سوز سینه و گداز جگر، اکسیرِ جاوید و نوید رسیدن به چشمه بقاست‌.
الحُسَین یَجمَعُنا
اینجا هیچ کس خود را برتر نمی‌بیند. همه نوکرند و شرافت و سیادت در ربودن گوی نوکری‌ست. ارباب و آقا یکی‌ست؛ حسین! اعجاز این نام زیبا و مقدس، دل‌ها را می‌شکند، شکستگان را پیوند می‌دهد و خلایق را بر محور اتحاد، پیرامون خویش گِرد می‌آورد. حسین علیه‌السلام کعبه مقصود و خورشید جمال حق است.
«حُبُّ الحُسَین یَجمَعُنا" تفسیر آیه شریفه اعتصام است که می‌فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرّقُوا؛ همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.» اهل بیت رسالت فرموده‌اند مقصود از ریسمان الهی ما هستیم. هزار و چهارصد سال است که قرآن رمز اتفاق و همبستگیِ را فریاد می‌زند. امروز که جهان تشنه‌تر از همیشه نسبت به معارف زلال اهل بیت است، به مدد این عطش درون، حجاب‌های جهل و خرافه را می‌درد و به سراپرده حقیقت بار می‌یابد. اربعین، ضیافت بی‌پایان حسین است برای آزادگان و حق جویان جهان.
زیارت اربعین یعنی جماعتی انبوه از میلیون‌ها انسان که در تنوع نژاد، فرهنگ، زبان و دین بی‌قرینه و در مبانی فطریِ انسانی مشترکند، در همایشی اعجاب انگیز ، چون رودخانه‌ای پر خروش ره می‌سپارند تا به دریا بپیوندند. در فضای اربعین سخن از رنگ و نژاد و زبان نیست. حتی از دین و آیین یکدیگر نمی‌پرسند زیرا حسین علیه‌السلام متعلق به همه بشریت است. آری در فضای عِطرآگین اربعین، عصبیت‌های تفرقه انگیز جاهلی به یک سو رفته و همه غرق لذت از تماشای جمال حق‌اند.
و امروز حقیقت تشیع همچون خورشیدی پرفروغ، آیین‌های ظلمانی و دست ساخته انسان‌ها را به چالش می‌کشد.
در آستانه رستاخیز مهدوی
در محفل اربعین همه خاکسارند و مهربان. انانیت و خودستایی از میان رفته و مقیاس و میزان‌ها دگرگون شده است. در اربعین، ارزش‌ انسان‌ها بر اساس احسان و خدمت است. اما این، همه مطلب نیست! زیرا خدمت و ایثار در وادی اربعین از شکل عرفی خارج شده و سیمایی ملکوتی یافته است. اینجا انگیزه‌ها از عشق برمی‌خیزد و همگان به گونه‌ای اعجاب آور عاشق یکدیگرند. در فضای اربعین، نگاه‌ها مهربان است و لب‌ها جز سلام و خوش‌آمد گویی، دست‌ها جز سخاوت و دل‌ها جز عشقی دریا گونه نمی‌شناسند.
کربلا آخر دنیا است! گویی به مقصد رسیده‌ایم و تلاش‌ها و مجاهدت‌های انبیا و اولیا به بار نشسته است! می‌توان نکهت نَفَس‌های رسول مهر و رحمت را در صحنه‌های عشق و ایثار اربعین استشمام نمود.
در فضای اربعین خاک پای زوار چون کیمیا بین خادمان تقسیم می‌گردد. سخاوت‌ با تمنا پذیرفته می‌شود و تیمار با التماس مقبول می‌افتد. ایثار و فداکاری با استدعا اجابت می‌گردد و منت نه بر خدمت که بر قبول آن مطرح می‌شود. اسلام زیباست و اربعین جلوه‌گاه این زیبایی.
اما آنان که اسلام را دین خشونت و جنگ و جهاد معرفی می‌کنند، شیاطینی هستند که دانسته حقایق را وارونه جلوه می‌دهند. اسلام آیین مهر و رحمت است و شمشیر در آن، به مثابه تیغ تیز جراحی‌ست که دمل‌ها و توده‌های فاسد را جدا ساخته و صحت و سلامت را بر پیکره جامعه باز می‌گرداند. قرآن به این شبهه چنین پاسخ می‌دهد: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَهًْ؛ با آنان بجنگید تا فتنه‌ای بر جای نماند.»
با وجود کسانی که مذهبشان شرارت و طریقشان خباثت است، جهان زیستگاه امن و آسوده‌ای نیست. آنان که با شیاطین پیمان بسته‌اند تا مانع تحقق صلح و عدالت در جهان شوند. آنان که ثروتشان در فقر انسان‌ها، آرامششان در آشوب ملت‌ها و شفای سینه‌شان در کشتار بیگناهان است. آنان که جرم و جنایت و ترور را دموکراسی و دفاع مظلومان از حریم خود را تروریسم نام می‌نهند. آنان که جهان را گلستان نمی‌خواهند بلکه آرزومند مزبله‌ای بویناک و گندابی متعفن از مبال و سرگین سگان و شغالان هستند تا چون مگس در فضای آن سیاحت کنند و به جست‌وجوی قوت و غذای خود بپردازند. با وجود این موجودات که نمی‌توان نام آدمی بر آنها نهاد، امکان برقراری صلح و امنیت نیست. آیا نقطه‌ای از این کره خاکی وجود دارد که داغ ننگی از جنایات آمریکا و رژیم جعلی اسرائیل نداشته باشد؟ آری صلح و آرامش نیکوست اما گاه برای رسیدن به آن باید از دریای خون گذشت.
و این سرنوشت محتوم ظلم و ظالمان است؛ نابودی! و آنگاه که بنیان ستم ویران شود و صلح و آزادی سایه گسترد، زیبایی به چهره جهان باز خواهد گشت و اگر انبیا نتوانستند عدالت و مهربانی را بر پهنه جهان حاکم کنند، خاتم اوصیا و امام عدل منتظَر حضرت مهدی ارواحنا فداه مأموريت آنان را به اتمام خواهد رساند. و آنگاه که آفتاب عدالت بر همه زوایای این کره خاکی بتابد، برکات زمین و آسمان، انسان‌ها را فرا می‌گیرد. وحوش، درّندگی را از یاد خواهند برد. زمین سراسر از ثروت لبریز می‌شود به طوری که مردم نمی‌دانند با صدقه و زکات اموال خود چه کنند زیرا همگان در بی‌نیازی و استغنا به سر می‌برند و محتاج و نیازمندی یافت نمی‌شود.[بحار ۵۱/۱۴۶]
پس از آن بشریت طعم آزادی و عدالت را خواهد چشید و در سایه دولت آل محمد صلی الله علیه و آله هیچ ستمی وجود نخواهد داشت. آن روز به خواست خدای مهربان دیر نخواهد بود.
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی