kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۶۷۵۸
تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۳۹۹ - ۲۲:۱۴
از دوش نبی(ص) تا فراز نی مروری بر قیام مقدس سیدالشهدا(ع) دریغ‌نامه چهارم

نامه‌های فریب و فسون


اَنَا باعِثٌ اِلَيكُمْ اَخى وَ ابْنَ عَمّى وَ ثِقَتى مِنْ اَهْلِ بَيتى
مُسلِمَ بْنَ عَقيلٍ.
 من برادر و عمو‌زاده و شخص مورد اعتماد خود از اهل‌بیتم یعنی مسلم بن عقیل را نزد شما مردم کوفه می‌فرستم
(امام حسین علیه‌السلام).
در طول بیست سال سلطنت جبّارانه معاویه، کوفه مرکز تشیع، دستخوش سخت‌ترین فشارها و نظام‌های امنیتی بود. شیعیان در هیچ منصبی گمارده نمی‌شدند، سهمی ‌از بیت‌المال نداشتند، شهادتشان در محاکم پذیرفته نمی‌شد و پیوسته تحت تعقیب قرار داشتند. بسیاری از شیعیان آواره، زندانی و یا بر چوبه ‌دار بودند.‌ زاده هندِ جگرخوار عزمی ‌راسخ داشت تا شیعیان را ریشه‌کن و فروغ نام امیرالمؤمنین(ع) را خاموش کند. اما هلاکت آن جرثومه تباهی، پرونده یک عمر ناپاکی، پلیدی و جنایات وی را بست. هر چند ثمره تلخ و شوم زَقّومی ‌که او به دست خود کِشت نمود، تا ابد دل‌های آزادگان را شعله‌ور و ‌اشک‌هایشان را جاری ساخته است.
هنگامی ‌که خبر امتناع حضرت اباعبدالله(ع) از بیعت با یزید به کوفه رسید، روح حیاتی در کالبد خمودِ شیعیان دمیده شد و نشاطی دوباره یافتند. از این رو در خانه سلیمان بن صُرَد خُزاعی، جمع شدند تا با مشورت یکدیگر به تصمیم واحدی برسند.
سلیمان طی سخنانی گفت: معاویه از دنیا رفته و حسین(ع) از بیعت با یزید امتناع فرموده و به مکه هجرت کرده است. شما شیعیان اگر به راستی قصد یاری حسین(ع) را دارید و می‌خواهید در برابر دشمنانش شمشیر بکشید، نامه بنویسید و او را به شهر خود بخوانید. در غیر این صورت او را فریب ندهید. در این هنگام جمعیت، یکپارچه صدا بلند کردند که ما حاضریم با دشمنان آن حضرت بجنگیم و در رکاب او کشته شویم.
   پس در همان مجلس، نامه‌ای به امام(ع) نوشتند و از مرگ معاویه اظهار مسرت کرده و خدا را سپاس گفتند. آنگاه افزودند: ما در اینجا امامی ‌نداریم و همگی نعمان بن بشیر حاکم کوفه را ‌ترک گفته و به نماز جمعه و جماعتش حاضر نمی‌شویم. اگر نزد ما به کوفه بیایی خداوند ما را بر محور حق گرد خواهد آورد.
    این نامه را چند نفر از شیعیان از جمله سلیمان بن صرد خزاعی و حبیب بن مظاهر مهر کرده و به خدمت امام در مکه فرستادند. از آن روز به بعد مرتباً از کوفه نامه می‌رسید در حالی که بعضی نامه‌ها چندین امضا داشت. با این وجود، امام حسین(ع) از شتاب در پاسخ کوفیان خودداری می‌فرمود تا اینکه در یک روز ششصد نامه از کوفه رسید و همچنین این وضع ادامه داشت تا تعداد نامه‌ها به دوازده هزار طغرا رسید.
آخرین نامه‌ به امام، امضای چند تن از ‌اشراف کوفه را پای خود داشت. افرادی مانند شَبَث بن رِبعی، حَجّار بن اَبجَر، یزید بن حارث بن رُوَیم، عُزرهًْ بن قيس، عمرو بن حَجّاج زُبَیدی و قیس بن ‌اشعث که چنین نوشته بودند: «‌ای فرزند پیامبر! هرچه زودتر بیا که باغ‌ها سرسبز، میوه‌ها رسیده و بوستان‌ها خرّم است. پس اگر تصمیم داری، به سپاهی که برای تو آراسته شده است بپیوند.»
این افراد و تعداد بسیاری دیگر از نویسندگان نامه‌ها، در حقیقت منافقان روسیاهی بودند که هرجا کانون قدرتی وجود داشت به آن سو میل می‌کردند. آنها دعوتشان از امام حسین(ع) نه به‌خاطر روح حق‌طلبی، بلکه به توهّم قدرت و مکنتی بود که در صورت پیروزیِ آن حضرت به دست می‌آوردند. به همین جهت، همزمان با دژخیمان بنی‌امیه نیز در ارتباط بودند و سرانجام، خُبث باطنی‌شان آنها را در لشکر عمرسعد و رو‌به‌روی سیدالشهدا(ع) قرار داد.
   مردم کوفه از سویی با بی‌وفایی و پیمان‌شکنیِ تاریخی خود در رفتار با امام علی و امام مجتبی(ع) سابقه ننگین و شرم‌آوری در پرونده خود داشتند و از سوی دیگر با انبوه نامه‌ها و تقاضاهای مکرر خود، حجت را بر اباعبدالله(ع) تمام کرده بودند. از این رو امام(ع)، مسلم بن عقیل را جهتِ راستی‌آزمایی کوفیان برگزید و در نامه‌ای خطاب به آنان چنین نوشت: «آنچه در نامه‌هایتان یادآور شدید فهمیدم... من برادر و پسر عمو و شخص مورد اعتماد خود از اهل‌بیتم یعنی مسلم بن عقیل را نزد شما می‌فرستم تا مرا از وضع موجود و آخرین تصمیمتان آگاه نماید.» آنگاه امام، مسلم را فراخواند و سفارش‌های لازم را به او نمود و به همراه چند نفر از جمله قیس مُسَهَّر صَیداوی روانه کوفه‌شان فرمود.
جناب مسلم در نیمه ماه رمضان از مکه خارج شد و پس از بیست روز در پنجم شوال وارد کوفه شد و در خانه مختار بن ابی عُبَید ثَقَفی مسکن گزید. خبر ورود نماینده امام شور و نشاطی در کوفه ایجاد کرد و شیعیان شروع به رفت و آمد نزد او نمودند. مسلم نامه امام را برای آنان خواند و آنها با شوقی وصف‌ناپذیر ‌گریستند. آنگاه عابس بن ابی‌شبیب شاکری، حبیب بن مظاهر اسدی و سعید بن عبدالله ‌اشتیاق خود را برای یاری سیدالشهدا اعلام کردند و پس از آنان بقیه جمعیت نیز اعلام آمادگی نمودند.
مأموريت جناب مسلم، بررسی وضع کوفه و گرفتن بیعت برای امام حسین(ع) بود. مدت اقامت آن جناب از روز ورود به کوفه تا شهادت، ۶۴ روز بوده است[پنجم شوال تا نهم ذی‌الحجه] او بیش از یک ماه مشغول تحقیق و گرفتن بیعت بود آنگاه توسط عابس نامه‌ای خدمت امام نوشت و در آن ذکر کرد که هجده هزار نفر از اهل کوفه با من بیعت کرده‌اند. پس بی‌درنگ به کوفه بیا که همه مردم با تو هستند. در برخی منابع تعداد بیعت‌کنندگان بیش از سی هزار نفر نیز ذکر شده است. مردم کوفه به همراه نامه مسلم، نامه دیگری نیز به امام نوشتند که اینجا صد هزار شمشیرزن منتظر تو هستند تأخير مكن.
نُعمان بن بشير حاکم کوفه که یکی از ‌اشرار و سرسپردگان معاویه بود و در جمل و صفین با امام علی(ع) جنگیده بود، در ماجرای مسلم و بیعت‌کنندگان سختگیری نمی‌کرد و تنها به تهدید اکتفا می‌نمود. برخی علت‌هایی را برای این کار او برشمرده‌اند از جمله اینکه دخترش عَمره همسر مختار بوده است.
اما عده‌ای از جاسوسان و سرسپردگان بنی‌امیه مانند عبدالله بن مسلم، عمر بن سعد و محمد بن ‌اشعث در نامه‌هایی، یزید را از وضعیت کوفه مطّلع ساخته و اظهار داشتند اگر دوست داری کوفه همچنان تحت فرمان تو باشد، به جای نعمان بن بشیر شخص مقتدری را به امارت کوفه بفرست.
یزید نامه‌ها را خواند و از سِرجَون مشاور مسیحی پدرش معاویه نظرخواهی کرد و او عبیدالله بن زیاد را که آن زمان والی بصره بود، پیشنهاد نمود. یزید به‌خاطر رنجشی که از ابن‌زیاد داشت ابتدا رأى او را نپذیرفت اما سرجون نامه مهر شده‌ای از معاویه را به او نشان داد که در حیات خود عبیدالله را به حکومت کوفه منصوب کرده بود. یزید با دیدن نامه رضايت داد و طی حُکمی ‌ابن‌زیاد را با حفظ ولایت بصره، حاکم کوفه نمود و سفارش کرد هرچه زودتر و پیش از حسین(ع) خود را به کوفه رسانده و انقلاب کوفه به رهبری مسلم را خاموش کند. هنگامی‌که نامه یزید به عبیدالله بن زیاد رسید فرمان داد وسایل سفر را ببندند و گفت فردا به سمت کوفه حرکت خواهیم کرد.
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی