اساسنامه فدراسیونهای ورزشی ضد شایستهسالاری است! (نکته ورزشی)
تقریبا تمام اهالی اصیل ورزش در این معنی مشترک القول بوده و
سرویس ورزشی-
اتفاق نظر دارند که اساسنامههای فدراسیونهای ورزشی پر از اشکالات اساسی هستند. مهمترین این اشکالات شاید آنجا باشد که این اساسنامهها طوری تنظیم و تصویب میشوند که هر چقدر راه را برای جولان دادن و پست گرفتن افراد غیر ورزشی و بعضا غریبه با مقوله ورزش و فرهنگ ورزش و... هموار میکنند، به همان میزان بلکه بیشتر، شرایط را برای ورزشیها و چهرههای مدیر و کاربلد ورزش سخت کرده و تقریبا راه ورود آنها را میبندند.
با نگاهی به واقعیات و آنچه که امروز و طی سالیان اخیر در ورزش ما اتفاق افتاده است نتیجه میگیریم که ماجرا غیر از این نیست. بالارفتن آدمهای غریبه و نا آشنا از سرو کول ورزش و تصاحب پستهای کلیدی ورزش توسط اینان و تعیین خط وربط و سیاستهای فنی و فرهنگی ورزش به وسیله این چسبیدههای غریبه با ورزش، بیش از هر چیز صحت قول و نظر اهالی ورزش را ثابت میکند.
این روش و سیاستی که درباره ورزش اعمال میشود بیش از هر چیز نشان دهنده حرف همیشگی ما بوده که برخلاف شعارها و ظواهر و... ورزش در کشور ما و نزد متولیان اصلی و رسمی آنکه دولتها باشند، جدی گرفته نشده است. چون اگر جدی گرفته میشد اداره و مدیریت آن را به دست اهلش میدادند نه اینکه اصرار عجیبی باشد که کار ورزش دست اهلش یعنی کسانی که تخصص و دغدغه وتعهد لازم و کافی را دارند نیفتد.
به قول یکی از عزیزانی که اخیرا در مصاحبهای با مجله کیهان ورزشی گفته بود: « شما(ورزشیها) حتی اگر سابقه مدیریتی داشته باشید، اجازه نمیدهند به بدنه مدیریتی ورزش ورود کنید.» اینطوری است که به قول عزیز دیگری« فردی که یک پارچ آب هم بلند نکرده،نایبرئیسفدراسیون وزنه برداری میشود...».
البته ما هم بانظر جناب مهندس حسین کلانی کاملا موافق هستیم که گفته: « در همه جای دنیا مدیریت با تخصص داشتن در یک رشته ورزشی تفاوت دارد...» بله، این حرف کاملا صحیحی است اما متاسفانه این افراد
« غیر ورزشی» که سر از« مدیریتهای ورزش» در میآورند، مدیر هم نیستند و ابتداییترین اصول مدیریتی را هم در رفتار و عمکرد خود رعایت نمیکنند.
وقتی وضعیت مدیریتی ورزش این باشد که کسی نمیتواند آن را انکار کند و با حساسترین و تعیینکنندهترین رکن آن یعنی مدیریت اینگونه رفتار و معامله میشود، معلوم است که توقع درباره رشد و پیشرفت ورزش و انتظار « تحول» و « قوی شدن» ورزش توقع و انتظار بیجا و بیثمری است.
با چنین وضعیتی مدیریت ورزش- هر فرد و گروهی که میخواهد باشد- به جای آنکه دنبال کار ورزش و ابتکار و خلاقیت و برنامه برای پیشرفت ورزش باشد، دنبال مشغولیات و سروکارهای شخصی خود و حفظ میز و دفتر، دستک خود خواهد بود. به جای اینکه دنبال جذب آدمهای کاربلد و همکاران امین و باشخصیت و مفید به حال ورزش باشد، دنبال آدمهایی که از نظر فهم و آگاهی و اشراف درباره ورزش از خودش- که اصلا شناختی از ورزش ندارد یا از شناختاندکی برخوردار است- پایینتر است میگردد و...
این گونه است که مدیریتهای اتوبوسی با چاشنی باندبازی و
طایفه سالاری و... بالاخره آقازاده بازی بر کاروبار ورزش حاکم میشوند و از رهگذر آن انحرافات و خلافکاریها ودلالبازیها و شارلاتانهای مشاور نما و قراردادهای کاسبکارانه و ضد منافع و عزت ملی و...دهها آفت دیگر به جان ورزش میافتند، که با کمال تاسف میبینیم افتادهاند.
بنابراین خیلی روشن و کاملا بدیهی است که برای اصلاح وضع ورزش یکی از اولین قدمها باید اصلاح وضع مدیریتی ورزش باشد. باید کاری کرد و شرایطی را فراهم آورد که مکانیزم جذب و دفع ورزش- که سالهاست دربارهاش مینویسیم-تغییر کند. یعنی به جای فراری دادن و تاراندن چهرههای کاربلد و محبوب و مقبول ورزش از پیرامون و جایگاههای مدیریتی ورزش و دور دادن به عناصر مجهول الهویه و غریبه وبیگانه با مقوله ورزش و مدیریت، باید تلاش کرد که اصل « شایستهسالاری» که مورد تاکید عقل سلیم و دین مبین هم هست برکار وبار مدیریت ورزش ما حاکم شود.
وقتی قرار بر شایستهسالاری باشد و کار به دست کاردان بیفتد آن وقت آفاتی مثل باندبازی وفامیل بازی و آقازاده بازی و... ودهها بازی
مفسده برانگیز و مخرب دست از سر ورزش مستعد و بالقوه توانمند ما برمیدارند و این ورزش با شتاب و توان بیشتری میتواند در مسیر« تحول» و
« قوی شدن» و پیشرفت گام بردارد.این کار میتواند با اصلاح اساسنامههای غالبا
ضدشایستهسالاری فعلی آغاز شود...