فرار از اخلاق الهی و انسانی با نسبیت اخلاق(1)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
آیا انسان ممکن است در شرایط مختلف زمانی و مکانی و در اوضاع مختلف اجتماعی و موقعیتهای متفاوت طبقاتی دارای معیارها و منطقهای عملی ثابت باشد و یا اینکه چنین چیزی امکان ندارد و معیارهای انسانی و اخلاقی نسبی است و در شرایط و زمانها و مکانهای مختلف تغییر میکند؟
پاسخ:
نسبیت اخلاق
آیا معیارهای انسانی و اخلاقی یعنی مجموعه خوبیها و بدیها و بایدها و نبایدهای انسانی و اخلاقی نسبی است یا مطلق؟ عدهای معتقدند که به طور کلی اخلاق نسبی است، یعنی معیارهای خوب و بد اخلاقی نسبی است و به عبارت دیگر انسان بودن امری نسبی است. معنای نسبیت یک چیز این است که آن چیز در زمانها و مکانهای مختلف تغییر میکند. یک چیز در یک زمان، در یک شرایط، از نظر اخلاقی خوب است، همان چیز در زمان و شرایط دیگر ضداخلاق است. یک چیز در یک اوضاع و احوال انسانی است، همان چیز در اوضاع و احوال دیگر ضد انسانی است. این معنی نسبیت اخلاق در میان طرفداران این تفکر است.
معیارهای اولیه و ثانویه
در پاسخ به مدعیان نسبیت انسانیت و اخلاق باید گفت که اصول اولیه اخلاق و معیارهای اولیه انسانیت به هیچ وجه نسبی نیست بلکه مطلق است، ولی معیارهای ثانویه انسانی و اخلاقی نسبی است. این مطلب را با الهام از آیات و روایات و سیره پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) میتوان به دست آورد.
معیارها و اصول منفی و باطل
در آیات و روایات و سیره پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) یک سلسله اصول و معیارهایی را میبینیم که در واقع سلبی، منفی، باطل و ملغی اعلام شده است. یعنی پیامبر گرامی(ص) و امامان معصوم ما در هیچ شرایطی از این اصول و معیارهای باطل و منفی استفاده نکردهاند. اینها از نظر اسلام بد است و بدی آنها نیز در تمام شرایط و در تمام زمانها و مکانها تغییر نمیکند، و تا روز قیامت بد و باطل خواهد بود.
1- اصل غدر و خیانت
یکی از همین معیارها و اصول منفی و باطل، اصل غدر و خیانت است که از پیامبر گرامی(ص) تا امام حسن عسکری(ع) همه آن را طرد و نفی کردهاند، به این دلیل، این معیار قطعی و جزمی است که در همه شرایط و زمانها و مکانها باید نفی شود. مدعیان نسبیت اخلاق از این اصل غدر و خیانت در رفتارها و سیره عملی خودشان بهره میبرند، و اکثریت قریب به اتفاق سیاستمداران جهان از این اصل برای رسیدن به مقصود و اهدافشان استفاده میکنند، یعنی میگویند: در سیاست اخلاق معنا ندارد و برای رسیدن به منافع باید آن را کنار گذاشت. آنچه که اسوههای رفتاری ما را یعنی پیامبر گرامی(ص) و اهلبیت طاهرینش از رهبران و الگوهای دیگر جهان متمایز میکند این است که این بزرگواران از اصل غدر و خیانت در روشها و رسیدن به اهداف خود پیروی نمیکنند. امام علی(ع) حاضر است خلافت از دستش برود ولی از این اصل استفاده نمیکند. چرا؟ چون میگوید: اساسا من پاسدار این اصول انسانی و اخلاقی هستم. فلسفه خلافت من پاسداری از این اصول است، پاسداری از صداقت، امانت، وفای به عهد و اخلاق الهی و انسانی. آن وقت چطور ممکن است که من اینها را فدای خلافت کنم؟! حتی در فرمانی که به مالک اشتر نوشته به این فلسفه تصریح کرده و میفرماید: مالک! با هرکسی پیمان بستی ولو با کافر حربی، مبادا پیمان خودت را نقض کنی، مادامی که آنها سر پیمان خودشان هستند، تو نیز باش. (نهجالبلاغه- نامه 53) قرآن کریم هم در مورد مشرکین و کافرین که با پیغمبر(ص) پیمان بسته بودند میفرماید: مادامی که آنها به عهد خودشان وفادار هستند، شما هم وفادار باشید، و آن را نشکنید، اما اگر آنها شکستند، شما نیز بشکنید. «فما استقاموا لکم، فاستقیموا لهم»(توبه-7). حال مدعیان نسبیت اخلاق پاسخ دهند: آیا شما برای یک رهبر، اصل غدر و خیانت را هم نسبی میدانید یا نه اصل غدر و خیانت مطلقا محکوم است؟
ادامه دارد