به بهانه حضور حماسی بسیج در بحران کرونا و پویش کمک مؤمنانه
تفکر بسیجی زیرساخت تمدنسازی و پیشرفت
روحیه و سبکی متأثر از نظام فکری کاملاًً بومی و متکی به آموزهها و ارزشهای اسلام ناب محمدی(ص) آنگاه که در ذیل ساختار ولایت تعریف گردید، جریانی بینظیر را رقم زد که نه تنها تأمینکننده نیازهای جمهوری اسلامی در ادوار گوناگون بوده، بلکه در گسترهای وسیعتر از مرزهای جغرافیای ایران اسلامی نیز هرروزه به رهاوردهای چشمگیر آن افزوده میشود.
نگرش بنیادین انقلاب اسلامی در سلطهستیزی و مقابله با نظم و نظام طاغوتی مطلوب ابرقدرتها از یکسو و از سوی دیگر، هویت احیاگرانه و بازگشت به خویشتن مکتب انقلاب، همه و همه نیاز به یک عزم ملی برای اتکا به ظرفیتهای داخلی را پدیدار ساخته است.
سناریوهای پیچیده و طرحریزیهای راهبردی نظام سلطه برای مقابله با جمهوری اسلامی در قالبهای گوناگون سخت، نیمهسخت و نرم در طول سی و شش سال اخیر اجرایی شده است؛ عرصههایی که نیازمند توجه بیش از پیش به ظرفیتهای درونی است. آنچه در این پیکارهای متعدد رخ نموده است، کارآمدی نگاهی است که عزم راسخی بر تکیه به ظرفیتهای درونی ملت و جامعه دارد و در مقابل، نگرشی که چشم به بیرون دارد و منتظر دریافت مددهای خارجی برای حرکت خود است، بازنده اصلی این آوردگاه بوده است.
کدام کشوری یافت میشود که در مسیر توسعه، وابسته به نظام سلطه وارد شده باشد و در عین حال که ارزشهای دیرین و استقلال سیاسی خود را حفظ کرده، قدرت مانع شدن از چنگاندازی استکباری به منافعش را داشته باشد؟
پیشرفت و تمدنسازی
آوردگاه اصلی انقلاب
در این میان، عرصه پیشرفت و حرکت به سوی تمدن اسلامی، یکی از مهمترین عرصههای درخور تأمل و تفکر در باب مسائل کلان انقلاب اسلامی است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین این اولویت اصلی نظام میفرمایند: «آن مفهومیکه میتواند اهداف نظام اسلامی را تا حدود زیادی در خود جمع کند و به ما نشان دهد، مفهوم پیشرفت است. توضیحی هم بعداً عرض کردیم که پیشرفت، تداعیکننده حرکت است، راه است. چطور ما میگوییم پیشرفت هدف است؟ عرض کردیم علت این است که پیشرفت هرگز متوقف نخواهد شد. بله، پیشرفت، حرکت است، راه است، صیرورت است، اما متوقفشدنی نیست و همینطور ادامه دارد، چون انسان ادامه دارد، چون استعدادهای بشری حد یقف ندارد. گفتیم پیشرفت دارای ابعادی است و پیشرفت در مفهوم اسلامی، با پیشرفت یک بُعدی یا دو بُعدی در فرهنگ غربی متفاوت است؛ چندبُعدی است… پیشرفت همهجانبه را به معنای تمدنسازی نوین اسلامی بگیریم. بالأخره یک مصداق عینی و خارجی برای پیشرفت با مفهوم اسلامی وجود دارد. اینجور بگوییم که هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامی، ایجاد یک تمدن نوین اسلامی است؛ این محاسبه درستی است.» (۲۳ مهر 1391)
طبعاً در این عرصه نیز باز این دو نگرش، اتفاقاً در چالش جدیتر رخ مینماید و پاسخی که هرکدام از نگرشها به مسائل مطروحه میدهند، بنیادینتر و راهبردیتر است.
نگرشی بر هویت خویشتن و ظرفیتهای درونی تکیه دارد و «پیشرفتی درونزا» را دنبال میکند و در مقابل، دیدگاهی که وام گرفته از نظریات رایج توسعه است، توسعه کشوری همچون ایران را در گرو حرکت در مدار منظومه ابرقدرتهای حاکم بر معادلات بینالملل تعریف میکند. در چنین نگاهی، کشوری همچون ایران برای دستیابی به «توسعه» (با تعریفی که در علوم انسانی غربی از آن میگردد)، ناگزیر از آن است که جایگاه خود را در نظم برساخته از مطامع طاغوتی ابرقدرتها تعریف کند و به بیان دیگر، حلقهای از فرآیندی کلی باشد که آورده اصلی آن برای ابرسرمایهدارهاست و در حاشیه آن، دیگران نیز به برخی دستاوردهای حداقلی دست مییابند.
پیوستن به چنین فرآیندی نه تنها با اهداف کلان انقلاب اسلامی همخوانی ندارد، بلکه عملاًً نتیجه محسوسی برای کشوری که زخم دیرینه سیصد سال طمع استعمار را بر چهره دارد، نخواهد داشت. نگاهی به وضع کشورهای مشابه بهخوبی روشنگر حقیقت ماجراست. کدام کشوری یافت میشود که در مسیر توسعه، وابسته به نظام سلطه وارد شده باشد و در عین حال که ارزشهای دیرین و استقلال سیاسی خود را حفظ کرده، قدرت مانع شدن از چنگاندازی استکباری به منافعش را داشته باشد؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین نگاه نخست میفرمایند: «مفهوم پیشرفت برای ما مفهوم روشنی است. ما پیشرفت را به کار میبریم و تعریف میکنیم که مقصود ما از پیشرفت چیست. درخصوص ایرانی بودن الگو، علاوهبر آنچه که دوستان گفتند، که خوب، شرایط تاریخی، شرایط جغرافیایی، شرایط فرهنگی، شرایط اقلیمی، شرایط جغرافیای سیاسی در تشکیل این الگو تأثیر میگذارد، که قطعاً اینها درست است، این نکته هم مطرح است که طراحان آن، متفکران ایرانی هستند. این کاملاًً وجه مناسبی است برای عنوان ایرانی؛ یعنی ما نمیخواهیم این را از دیگران بگیریم. ما میخواهیم آنچه را که خودمان لازم میدانیم، مصلحت کشورمان میدانیم، آیندهمان را میتوانیم با آن تصویر وترسیم کنیم، این را در یک قالبی بریزیم. بنابراین، این الگو ایرانی است. از طرف دیگر، اسلامی است؛ بهخاطر اینکه غایات، اهداف، ارزشها و شیوههای کار، همه از اسلام مایه خواهد گرفت؛ یعنی تکیه ما به مفاهیم اسلامی و معارف اسلامی است. ما یک جامعه اسلامی هستیم، یک حکومت اسلامی هستیم و افتخار ما به این است که میتوانیم از منبع اسلام استفاده کنیم. خوشبختانه منابع اسلامی هم در اختیار ما وجود دارد؛ قرآن هست، سنت هست و مفاهیم بسیار غنی و ممتازی که در فلسفه ما و در کلام ما و در فقه ما و در حقوق ما وجود دارد. بنابراین اسلامی هم به این مناسبت است.» (۱۰ آذر ۱۳۸۹)
هرچند چنین گزارههایی بهسادگی مسیر توسعه وابسته را نفی میکند، اما گوشها و ذهنهایی که ازترجمان تفکر غربگرا انباشت گردیده است، آمادگی استماع این کلام حق را ندارد و اساساًً نیز مخاطب این سطور نیز نه چنین افرادی، که حقطلبان و معتقدان به اتکای به خویشتن هستند.
بسیج و تمدنسازی
اگر مفروض اصلی الگوی تمدنسازی پیشرفت درونزا را که تکیه به ظرفیتهای عظیم درونی در جهت رشد و تعالی است بپذیریم، کدام ظرفیت قابل اتکاتر از بسیج، این شبکه انسانی قابل اعتماد و معتقد به اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی است؟ امام خامنهای درخصوص حضور بسیج در بزنگاههای حساس کشور میفرمایند: «بسیج یعنی به صحنه آمدن و به میدان آمدن. چه میدانی؟ میدان چالشهای حیاتی و اساسی. میدانها و چالشهای اساسی زندگی چیست؟ فقط آن وقتی است که به کشوری حمله شود و مردم آن کشور به صحنه بیایند تا از مرزهای خودشان دفاع کنند؟ البته که نه. این فقط یکی از موارد به میدان آمدن است. آن وقتی هم که هویت ملی و سیاسی یک ملت مورد مناقشه قرار میگیرد، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که به فرهنگ و اعتقادات و باورهای ریشهدار یک ملت اهانت میشود و آن را تحقیر میکنند، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که نسل برگزیده یک ملت احساس میکنند از قافله دانش عقب ماندهاند و باید علاجی بکنند، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که احساس بشود پایههای یک زندگی مطلوب و عادلانه در کشور احتیاج به تلاش دارد تاترمیم و یا استوار شود، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که جبهههای فکری و فرهنگی دنیا برای تسخیر ملتها با ابزارهای فوق مدرن میآیند تا ملتی را از سابقه و فرهنگ و ریشه خود جدا کنند و به راحتی آن را زیر دامن خودشان بگیرند، جای به میدان آمدن است. همه اینها انسانهایی را میطلبد که نیاز را احساس کنند.»
(۵ خرداد ۱۳۸۴)
روشن است سرمایه انسانی زیرساخت بنیادین شکلگیری تمدن است و لذا بایسته اصلی طی طریق در مسیر پیشرفت و تمدنسازی،تربیت نسلی تمدنساز و متعهد به پیشروندگی و پیشبرندگی است. تدبیر هوشمندانه امام راحل عظیمالشأن(ره) در شکلدهی به چنین شبکه عظیم انسانیتربیتیافته و در مسیر پرورش، اکنون یکی دیگر از رهآوردهای خود را نشان میدهد. در دهه چهارم انقلاب اسلامی که موضوع و مسئله اصلی کشور «پیشرفت و الزامات آن» است، این شبکه و جریان انسانی بهخوبی میتواند نظام را در شکلدهی آینده مطلوب یاری دهد.
روشن است سرمایه انسانی زیرساخت بنیادین شکلگیری تمدن است و لذا بایسته اصلی طی طریق در مسیر پیشرفت و تمدنسازی،تربیت نسلی تمدنساز و متعهد به پیشروندگی و پیشبرندگی است. البته شایان ذکر است بهرهگیری از این مجموعه عظیم و جریانسازی برمبنای آن، نیازمند توجه به چند نکته اساسی است:
۱. مسئولان، مؤثرین و آحاد بسیج در سراسر کشور مسئولیت و رسالت تاریخی خود را در این امر سرنوشتساز شناخته و برای نقشآفرینی عمومی و تخصصی خود طرحریزی ویژه داشته باشند.
۲. جریان مستمرتربیت سرمایه انسانی که در جهت نیرویتراز انقلاب اسلامی است، بیوقفه ادامه یافته و بر توان و عزم بر آن افزوده گردد.
۳. متولیان امور کشور خصوصاًً در حوزههای اجرایی نیز در جهت شناخت ظرفیتها و استعدادهای عظیم انسانی این مجموعه و بهرهگیری هرچه بیشتر از آن تلاش کنند و حمایتهای لازم را از گسترش این تفکر، روحیه و تشکیلات پیشبرندهی آن بنمایند.
جمعبندی
برکات و دستاوردهای بسیج چیزی نیست که در سطور محدود و قلم ناتوان نگارنده جای گیرد، اما تأملی هرازگاه درباره آوردههای این شجره طیبه، آدمیرا به این نکته نزدیکتر میکند که این ظرفیت عظیم پاسخگوی بخشی نزدیک به تمام نیازهای نظام و کشور بوده و هست. اکنون و در دهه چهارم انقلاب اسلامی، به نظر میرسد رسالت بسیج و بسیجیان سنگینتر از گذشته و نقشآفرینی ویژه و تمامعیار در عرصه راهبردی پیشرفت و تمدنسازی است؛ امری که عزمی راسخ را (که در بسیج میتوان آن را سراغ گرفت) میطلبد. اینجاست که عبارت مطلع آخرین پیام امام راحل عظیمالشأن در هفته بسیج معنا پیدا میکند: «تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران یقیناً از برکات و الطاف جلیه خداوند تعالی بود که بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی ایران ارزانی شد.»
منبع: برهان