دیدید لبوفروش و راننده تاکسی از شما بهتر میفهمیدند آقای سریعالقلم؟!(خبر ویژه)
یکی از تئوریسینهای سازش و کرنش در مقابل آمریکا و غرب، با وجود ابطال ادعای گذشته خود همچنان از جهانی شدن و بینالمللی شدن حرف میزند.
محمود سریعالقلم که در اوج مباحث مذاکرات و برجام، نظرخواهی از مردم عادی (راننده تاکسی و لبوفروش) را به استهزا میگرفت، بیآنکه درباره خسارتهای روند مورد حمایت خود توضیح بدهد یا عذرخواهی کند، گفته است: آینده کشور در گرو بینالمللی شدن است. اگر ما با بانکهای جهانی و شرکتهای جهانی همکاری کرده و کشوری بینالمللی بودیم، راحت تحریم نمیشدیم.
سریعالقلم با تاکید بر اینکه مشکل کشور ما دانش است، تصریح کرد: الان حدود شش ماه است که دستگاه دیپلماسی ما دارد به اتحادیه اروپا میگوید: «چرا وظایفتان در رابطه با برجام را انجام نمیدهید؟» اگر دستگاه دیپلماسی ما 10 درصد اقتصاد جهانی را میفهمید، این جمله را نمیگفت. برای اینکه رابطه تجاری بین آمریکا و اتحادیه اروپا یک تریلیون و 400 میلیون دلار است. آمریکا در کشور آلمان 287 پایگاه نظامی دارد. بعد ما انتظار داریم این روابط را رها کنند.
وی همچنین گفته است: اگر از من بپرسند با فساد در ایران چه کار کنیم میگویم هرچقدر ایران با دنیا بیشتر کار کند فساد در ایران کمتر میشود. اصلا لزومی ندارد سالی چند کنفرانس برگزار کنیم چندنفر کارشناس و مسئول درباره علل فساد، تاریخ فساد و روشهای مبارزه با فساد برگزار کنیم و در آخر همه یک کیف بگیرند و بروند. اگر میخواهید فساد و اختلاسها در ایران تمام شود، سیستم بانکی ایران را جهانی کنید تا شفاف شود که اگر یک نفر یک دلار جابهجا کند مشخص شود چه ساعتی و از کجا به کجا منتقل کرده است. آن موقع ببینید برای فساد چه اتفاقی میافتد. وقتی یک کشور با دنیا ارتباطی ندارد در داخل آن هر اتفاقی میافتد.
سریعالقلم گفت: وقتی سال 69 به این دانشکده آمدم اولین مقالهای که نوشتم «نقد خودکفایی اقتصادی و استقلال سیاسی» بود، البته آن موقع روزنامه معروف میدان فردوسی علیه من نوشت که یک نفر آمده و میگوید باید خودکفایی اقتصادی را کنار بگذاریم. خودکفایی اقتصادی و استقلال سیاسی حرفهای آفریقاییها در دهه 50 بود، میخواستند استعمارزدایی کنند و بعد از دو سه سال دیدند این حرفها بیمعناست. این حرفها را کنار گذاشتند سپس با دنیا مشغول کار شدند.
آقای سریعالقلم در حالی از فقر و دانش در دستگاه دیپلماسی سخن میگوید که در اوج همین مذاکره و اعتماد به آمریکا و اروپا، مطلقا حرفی به نقد نمیزد و رأساً توجیهکننده خوشخیالی و اعتماد بلاوجه به غرب بود؛ در حالی که اگر خود واقعا دچار فقر دانش نبود، همان موقع باید هشدار میداد که اروپا فاقد وزن و غیرقابل اعتماد است؛ نه اینکه نظر شهروندان عادی در همین زمینه را مسخره کند!! اگر سواد داشت، باید میگفت که لازمه بینالمللی شدن و با عزت در آمریکا زیستن، تولید قدرت است و نه واگذاری توانمندیها و پیش آمریکا و اروپا گردن کج کردن، چرا هنگامی که همفکران آقای سریعالقلم در دولت، به مدت 6 سال اقتصاد را به واسطه حالت تعلیق و انتظار، به ضعف میکشاند، او جملهای به انتقاد بر زبان نیاورد؟ مگر میشود اقتصاد را از محتوا و توانایی تهی کرد و بعد سراغ بانکها و شرکتهای خارجی رفت؟
اتفاقا برعکس، آقای سریعالقلم اعتراف میکند که 3 دهه قبل علیه خودکفایی اقتصادی و استقلال سیاسی نوشته است. کشورهای پیشرفته و قدرتمند دنیا، آیا خود را در حوزه اقتصاد محتاج دیگران میکنند یا سعی میکنند نیازهای راهبردی را در داخل تأمین کنند؟ آیا رأی و نظر سیاسی خود را به دیگران میسپارند یا صاحب رأی مستقل هستند؟ اتفاقا نسخه «وابستگی اقتصادی و سیاسی»، نسخه کشورهای عقبمانده و تحقیر شده است که یا در اقتصاد باج میدهند یا در سیاست و یا هر دو.
سرانجام این ادعا که برای مبارزه با فساد باید با دنیا و بانکهای جهانی و سیستم بانکی جهانی همکاری کنیم، گزاره کاملا خلاف واقعی است. آیا آمریکا و اروپا با دنیا و بانکهای جهانی و سیستم بانکی جهانی همکاری نمیکنند و پایهگذار FATF نیستند؟ پس چرا بالغ بر 76 درصد فساد مالی و پولشوییهای بزرگ در آمریکا و اروپا اتفاق میافتد؟