عوامل و آثار اعتماد و بیاعتمادی
حسین بصیرتی
عوامل و موانع اعتماد اجتماعی
اعتماد از ریشه «عمد» است که در فرهنگ عربی به معنای ستون و قصد و مانند آنها آمده است. مراد از اعتماد به معنای ستون قرار دادن دیگری در کاری یا امری است. بر این اساس، گاه شخص به دیگری اعتماد میکند، ولی گاه به دیگری اعتماد نمیکند. فقدان اعتماد به دیگری موجب میشود تا شخص به جای دیگری به خوداعتمادی گرایش یابد که از آن به «اعتماد به نفس» یاد میشود. البته برخی اعتماد به نفس را امری ارزشی میدانند و در روانشناسی از آن بهعنوان یک فضیلت تعبیر و تفسیر کرده و خواهان تحقق اعتماد به نفس در افراد هستند؛ زیرا موجب استقلال شخص و شخصیت افراد اجتماع و مسئولیتپذیری و موفقیت شخصی میشود؛ اما از نظر برخی نمیتوان «اعتماد به نفس» را مطلقا یک امر ارزشی دانست؛ زیرا اگر ریشه آن، فقدان اعتماد به دیگران و بیاعتمادی به افراد اجتماع باشد، نوعی اجتماعگریزی و گوشهگیری را در شخص تقویت میکند؛ چنانکه اگر این اعتماد به نفس، در ارتباط با خدا باشد، بسیار خطرناک است؛ زیرا ریشه آن تفسیر نادرست از هستی و جایگاه انسان خواهد بود؛ چرا که چنین اعتماد به نفسی از غرور و عجب برمیخیزد و مانع جدی در سر راه توکل و تفویض امور به خدا است؛ در حالی که انسان در ذات و هویت خویش موجود نیازمند نسبت به خدا است و باید در همه هستی خویش به خدا توکل و اعتماد داشته باشد و قوام و مقوم ذات خویش را خدا بداند.(فاطر، آیه 15)
به هر حال، اگر «اعتماد به نفس» ارزشی را ملاک قرار دهیم، میبایست آن را با «اعتماد اجتماعی» هماهنگ و همراه سازیم تا بتوانیم انسان و اجتماعی سالم در اختیار داشته باشیم؛ زیرا انسان موجودی اجتماعی است و نمیتواند همه نیازهای خویش را به تنهایی و متکی بر نفس و توانمندیهای آن برآورده سازد. از اینرو فراتر از جمعیت و جمع بودن، نیازمند اجتماع است تا در قالب بده و بستان، نیازهای خویش را از طریق دیگران برآورده سازد. پس اعتماد و ستون قرار دادن دیگران برای رسیدن به اهداف مشروع و قانونی در یک بده و بستان متعادل با تراضی طرفین یا چند طرف، امری لازم برای کمالیابی انسان و دستیابی به سعادت است. از این رو اسلام سعادت فردی را متوقف به سعادت جمعی دانسته است که در قالب اجتماع و بده و بستانهای مشروع و متراضیالاطراف تحقق مییابد.(عصر، آیات 1 تا 3؛ نساء، آیه 29؛ حدید، آیه 25) در حقیقت قوانین شفاهی و مکتوب مبتنی بر عدالت برای این است تا اجتماع بتواند در یک چارچوب عقلی و عقلایی بده و بستانهایی را مبتنی بر اعتماد به دیگری داشته باشد و زمینه کمالیابی و سعادت جمعی را در قالب اجتماع تحقق بخشد. جوامع مدنی همان اجتماعات مبتنی بر قوانین عادلانه است که این بده و بستانها را بر اساس تراضیالاطراف سامان میدهد.
نفاق، ضداعتماد اجتماعی
از نظر آموزههای اسلام، اعتماد اجتماعی یعنی ستون قرار دادن دیگران بهعنوان امت اسلام، یک سرمایه اجتماعی است که میبایست آن را حفظ کرد و صیانت نمود. بنابراین، هرگونه قول و فعلی که موجب شود تا این سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد اجتماعی میان افراد سست شود، بهعنوان مهمترین عامل ضد اجتماعی و ضد امت معرفی و با آن مبارزه و مقابله میشود. بر همین اساس است که اسلام به شدت با «نفاق» بهعنوان یک جریان «ضد اجتماعی» مقابله و مبارزه میکند؛ زیرا نفاق که به معنای دورویی است، اعتماد اجتماعی را سست میکند؛ چرا که منافق چیزی را میگوید و به چیزی دیگر عمل میکند و فعلش قولش را تصدیق و تایید نمیکند. اینگونه است که نمیتوان به وعدههایی که میدهد باور و اعتماد کرد؛ چرا که هر دم ممکن است بر خلاف قولی که داده است عمل کند. مشکل درباره جریان نفاق این است که افراد اجتماع نمیتوانند بهسادگی تشخیص دهند که آیا وی از جمله کسانی است که ایمان دارد و میان قول و فعل وی تضاد و تقابلی نیست، یا از جمله کسانی است که فعلش در تضاد و تقابل با قولش است. همین عدم امکان تشخیص افراد منافق از مسلمان مومن، موجب میشود که سرمایه اجتماعی اعتماد اجتماعی از دست برود و مردم نتوانند در بده و بستانها و معاملات و عقود خویش به یکدیگر اعتماد کنند.
از نظر آموزههای قرآن، منافقان همانطوری که در قالب امت اسلام به ظاهر، مسلمان و در باطن کافر و فتنهگر هستند، همچنین در میان امت اسلام با سوءاستفاده از شرایط قوانین آسانگیرانه آن مانند حسن ظن به دیگری در قالب احسان و اکرام اجتماعی، موجبات سلب اعتماد و از دست رفتن سرمایه اجتماعی اعتماد اجتماعی میشوند؛ زیرا امت اسلام بر اساس قوانین فراتر از عدالت عقلایی، بر اساس قوانین احسانی همچون عفو و گذشت یا قوانین اکرامی همچون ایثار و از خودگذشتگی بر آن هستند تا حتی حقوق حقه خویش را نادیده بگیرند و اینگونه برای رضایت الهی، نه تنها عفو داشته باشند بلکه از جان و مال و عرض خویش بگذرند.(حشر، آیات 8 و 9) زیرا بر این باورند که نزدیکترین راه کسب تقوای الهی، در کنار اقامه عدالت (مائده، آیه 8)، همانا عفو احسانی(بقره، آیه 237) است.
از نظر آموزههای اسلام، کارایی و تأثیر اعتماد اجتماعی در هر جامعهای به ميزان پايبندي اعضاي آن جامعه به هنجارها و ارزشهاي مشترك و توانايي آنها براي چشمپوشي از منافع شخصي در راستاي خير و سعادت همگاني بستگي دارد. پس امت اسلام از طريق پايبندي به هنجارها و ارزشهاي مشترك و توصیه به معروف و نهی از منکرات اعتماد اجتماعی را پديد آورده و افزایش میدهند.(عصر، آیات 1 تا 3) در حقیقت، اعتماد اجتماعی كه از طريق مناسبات مثبت اجتماعي و بر پايه بده بستان مبتنی بر تعهد اخلاقي در سطح مکارم اخلاقی همچون عفو و ایثار در قالب «ارحم ترحم» و مانند آنها پديد آمده باشد و نه از روي حسابگريهاي روزمره دنیوی و مادی، نه تنها در دستیابی افراد امت به کمالات نقش دارد و سعادت دنیوی و اخروی آنان را تامین میکند، بلکه ميتواند به رشد و شكوفايي اقتصادي و حوزههای مادی اجتماع نیز كمك كند.
اما منافقان با سوءاستفاده از دستورها و آموزههای اخلاقی اسلام، همچون احکام حسن ظن نسبت به یکدیگر(نور، آیات 11 و 12) و پرهیز از بدگمانی(حجرات، آیه 12) کاری میکنند تا اعتماد اجتماعی امت اسلام از دست برود؛ زیرا بهگونهای عمل میکنند که دیگر کسی به کسی اعتماد نکند و قول و قرارش را بیاعتبار شمارد و به وعدههای دیگران خوش بین نباشد.
بر اساس آموزههای اسلام از جمله روایاتی از امام صادق(ع) و دیگر معصومان(ع) هر چند که حکم اولی نسبت به دیگران، حسنظن و خوشبینی نسبت آنان است، ولی این اعتماد و اطمینان کردن به دیگران شرایط خاصی را میطلبد که باید دانست و بر اساس آن عمل کرد؛ زیرا اسلام سادهلوحی و بیخردی را نمیپسندد و خواهان بهرهگیری مسلمان از تعقل و خرد در زندگی و زیرک بودن است.
در حقیقت اسلام به ما آموخته است که ابتدا به ساکن باید نسبت به دیگران حسنظن داشته باشیم و از بدگمانی پرهیز کنیم. همچنین به ما دستور داده تا اصالت صحت را در کارها و رفتارهای آنان اجرا کنیم و بگوییم کاری که انجام میدهند بر اساس شرع و عقل و عرف است و هرگز خلاف نمیکنند و قصد فساد نداشته و عمل فاسدی را انجام نمیدهند و اگر قول و قرار گذاشتهاند حتما متعهد به آن بوده و به عهد خود وفا میکنند؛ اما منافقان با سوءاستفاده از این قوانین، بر خلاف تعهدات و قول و قرارها و وعدهها عمل میکنند و اینگونه اعتماد اجتماعی را از میان میبرند؛ پس با وجود منافقان در میان امت اسلام از بیخردی است که به شخص ناشناس بدون تحقیق و تفحص اعتماد و اطمینان کند؛ یعنی همانطوری که نمیبایست به قول انسانهای فاسق بسنده کرد(حجرات، آیه 6)، همچنین به قول هر مسلمان ناشناسی نمیبایست اعتماد کرد حتی اگر از صحابی پیامبر(ص) باشد؛ زیرا در میان صحابه به تصریح قرآن، افراد منافقی بودند که قول و فعلشان غیرقابل اعتماد است.
از نظر آموزههای اسلام، اعتماد اجتماعی زمانی تحقق مییابد که قول و فعل افراد، مطابق باشد و فعل آنان گفتارشان را تصدیق و تایید کند، اما اگر اینگونه عمل نکنند، در زمره منافقان قرار میگیرند و از دایره امت اسلام خارج میشوند.
باید توجه داشت که نفاق یکسان نیست، بلکه نفاق شامل نفاق اعتقادی و نفاق رفتاری میشود؛ زیرا برخی از مردم نفاق اعتقادی دارند و در حقیقت کافر هستند، اما خود را مسلمان نشان میدهند؛ ولی برخی دیگر مسلمان هستند، اما در رفتار خویش به سبب سست ایمانی گرفتار تخلف و تخالف هستند و به قول و قرار و وعده و حتی عقودی که دارند، وفا نمیکنند و خیانت میورزند و خلاف آن عمل میکنند. در حالی که مومن میبایست به قول و قرار و وعده و عقود و عهود خویش عمل کند.(مائده، آیه 2)
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ فَهُوَ مُنَافِق: ْ إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَان؛ نشانه شخص دو چهره سه چیز است: 1- در سخن گفتن دروغ بگوید؛ 2- هرگاه وعدهای دهد، خلف وعده کند؛ 3- در امانت خیانت نماید.(تحفالعقول ص 316)
از نظر پیامبر(ص) اگر دروغگویی و بیوفایی و خیانت، موجب بیاعتمادی اجتماعی است، در مقابل راستگویی و وفاداری و امانتداری عامل اعتماد اجتماعی است.
البته اعتماد به دیگران میبایست مبتنی بر عقلانیت باشد؛ زیرا اگر سخن از اعتماد به دیگران است، این اعتماد نباید تنها بر اساس گمان باشد، بلکه ریشهای در ظواهر و شواهدی داشته باشد که اطمینانآور است.
اصولا اعتماد اجتماعی حالت و احساسی درونی است که بازتاب آن در عمل اجتماعی خودنمایی میکند. این اعتماد در ذات خودش خطرپذیری را به دنبال دارد؛ زیرا به اعتماد قول و قرار و سخن دیگری، اقدامی را انجام میدهد که میتواند به خود شخص یا دیگران آسیبهای گوناگونی وارد سازد. بر همین اساس، لازم است که در اعتماد اجتماعی به دیگران، این احساس و حالت با عقلانیت همراه شود و بدون عقلانیت و آموزههای عقلی اقدامیانجام نشود. از همینرو امام جواد(ع) میفرماید: مَنِ انقَادَ إلَى الطُّمأنینَهًِْ قَبلَ الخُبَرهًْ فَقَد عَرَضَ نَفسَهُ لِلهَلَکَهًْ و العاقِبَهًْ المُتعِبَهًْ؛ هر که پیش از آزمودن، به کسى اطمینان کند، خود را در معرض هلاکت و فرجامى رنج آور قرار داده است. (بحار الأنوار، ج ۷۸، ص ۳۶۴)
بنابراین، نمیتوان به هر فردی از اجتماع بدون آزمودن وی و به صرف اینکه مسلمان است اعتماد کرد و مسئولیتی سپرد، بلکه باید آزمود تا معلوم شود که قابل اعتماد است یا نه؟ خدا حتی در دادن اموال یتیم، خواهان آزمودن سرپرست اوست تا پس از اعتماد و اطمینان به توانمندی وی، مال را در اختیار مالک آن قرار داد. (نساء، آیه 6)
همچنین از نظر آموزههای اسلامی، اعتماد میتواند به فرد یا نظام باشد. در اعتماد به فرد شاید شرایط آسان گیرانهتر از اعتماد به نظام باشد. از همینرو در امور اجتماعی مانند قرار دادن اشخاص در مسئولیتهای سنگین چون امامت جمعه و یا قضاوت یا وکالت یا ریاست یک جمع میبایست، شرایط سختگیرانهتری برای تحقق حالت اعتماد اجتماعی فراهم باشد و بدون آزمونهای سخت از آن اجتناب کرد و به سادگی به شخص یا اشخاص اعتماد نکرد. همچنین در اعتماد به یک مجموعه به عنوان نظام اجتماعی نمیبایست شرایط سهلگیرانه داشت، بلکه میبایست سختگیرانه باشد؛ چنان که نمیتوان به سادگی به سبب وجود مسجد یا افرادی در مسجد به آن جماعت اعتماد کرد و برای تعلیم و تعلم اسلام به آن مساجد رفت؛ زیرا میتواند مسجد ضراری باشد که اهل نفاق ایجاد کرده باشند. (توبه، آیه 107)
عقلانیت و دینداری، ملاک اعتماد به دیگران
امیرمومنان علی(ع) در باره اعتماد به دیگران به نکاتی توجه میدهد که بیانگر آن است که نمیبایست به سادگی به کسی بویژه در امور مهم همچون نمایندگی یا وکالت اعتماد کرد. در مسئولیتهای اجتماعی باید این آزمودن بارها تکرار شود تا یقین و اطمینان در سطح عالی به دست آید. آن حضرت میفرماید: المُوثَقُ (المَوثوقُ) بِهِ صاحِبُ العَقلِ و الدِّينِ ، و مَن فاتَهُ العَقلُ و المُرُوَّهًْ فَرَأسُ مالِهِ المَعصِيَهًْ ، و صَديقُ كُلِّ امرِئٍ عَقلُهُ و عَدُوُّهُ جهلُهُ؛ شخص مورد اعتماد كسى است كه خردمند و ديندار باشد؛ و كسى كه از خردمندى و انسانيّت بى بهره است، سرمايهاش گناه باشد و دوست هر كسى خرد اوست و دشمن او بىخردىاش. (مطالب السؤول، ص 49)
پس عقل را باید تکیه گاه قرار داد و نمیتوان به صرف ظواهر اشخاص به آنان اعتماد کرد و مسئولیتها یا کارهای مهم را به آنان سپرد و ارتباط اجتماعی را بر اساس اصل اعتماد قرار داد؛ بلکه بایست این اعتماد در شرایط و محیط مناسبی تحقق یابد و استمرار داشته باشد.
همچنین باید توجه داشت که اعتماد اجتماعی، در یک شبکه اجتماعی و اخلاق فرهنگی مشترک تحقق مییابد؛ چنانکه اعتماد اجتماعی میان امت اسلام در چارچوب آموزههای وحیانی تحقق مییابد و امت بر اساس این آموزهها، به خرید و فروش در بازار مسلمانان اعتماد میکنند و اشخاص را متهم به فروش اجناس دزدی، حرام و نجس و مانند آن نمیکنند یا زن میدهند و زن میگیرند و یا هر کار دیگری که مبتنی بر حسن ظن است، انجام میدهند. بر این اساس نمیتوان به بیرون از این شبکه اجتماعی و فرهنگی یعنی بیرون از امت اسلام به سادگی اعتماد کرد، بلکه میبایست با دیده شک وتردید با آنان برخورد کرد و دایره اعتماد اجتماعی را به سادگی به بیرون از امت تعمیم و گسترش نداد. (ممتحنه، آیات 1 تا 6)
البته در قرآن برای اعتماد اجتماعی چند سطح آن بیان شده است که میبایست مراعات کرد؛ بر همین اساس، خواهان بهرهگیری از تعقل و عقلانیت در ایجاد حالت اعتماد اجتماعی برای تغییر سطوح آن میشود. سطح اول بیناشخصی است، سطح دوم، بیناامتی (مائده، آیه 2) و سطح سوم بینااسلامی و سطح چهارم بیناانسانی است. در سطح سوم خدا از همه شرایع ادیان آسمانی خواسته است تا در چارچوب توحید نسبت به یکدیگر اعتماد اجتماعی و همکاری داشته باشند. (آل عمران، آیه 64) آیاتی که خطاب جهانی دارد و مخاطب آنها به جای «الذین آمنوا» «یا ایها الناس» است ناظر به ایجاد حالت اعتماد اجتماعی جهانی مبتنی بر اصول اخلاق جهانی است.
آثار اعتماد اجتماعی در سطح خرد و کلان
چنانکه روان شناسان و جامعه شناسان گفتهاند، اعتماد اجتماعی یکی از مفاهیم مهم و حیاتی در علوم اجتماعی و عاملی در جهت تعامل بین افراد نسلهای مختلف در جامعه است. در عین حال ، اعتماد میتواند روابط بین افراد را در سطوح خرد و کلان تسهیل کند. به این معنا که اعتماد اجتماعی در سطح میان فردی امت و سطح امت و دولت ، آثاری دارد که شناخت آن مفید و سازنده است.
از نظر اندیشمندان اعتماد اجتماعی تامین کننده سرمایه اجتماعی است. این بدان معنا است که سرمایه نظام و امت تنها سرمایههای مادی نیست، بلکه نقش سرمایههای معنوی فراتر و تاثیرگذارتر از سرمایههای مادی است. اعتماد اجتماعی یکی از مهمترین سرمایههای اجتماعی است که باید آن را شناخت و در صیانت آن کوشید.
از نظر اندیشمندان، اعتماد اجتماعی به عنوان یکی از مهمترین مؤلفههای تشکیل دهنده سرمایه اجتماعی در جامعه است. به عبارت دیگر اعتماد اجتماعی هم به عنوان یک جزء ذهنی، هم به عنوان علت و هم به عنوان پیامد و معلول، سرمایه اجتماعی است.
پس درباره مهمترین آثار اعتماد اجتماعی باید به این نکته توجه کرد که اعتماد اجتماعی از شرایط و الزامات عمده و کلیدی برای موجودیت هر اجتماعی محسوب میشود و برای حل مسائل اجتماعی، ضروری میباشد به طوری که باعث پیدایش آرامش و امنیت روانی میشود و برای حرکت موفقیتآمیز اقتصاد و افزایش مشروعیت نظام و توسعه سیاسی و اجتماعی ضرورت دارد.
همچنین اعتماد اجتماعي مفهومي است كه در فرايند روابط اجتماعي بين افراد و سازمانهاي اجتماع با همديگر تبلور مييابد. پس اعتماد، احساس روابط اجتماعي است و رابطه مستقيم با ميزان روابط اجتماعي دارد. بدين صورت كه هر چه ميزان اعتماد اجتماعي ميان افراد و گروهها و سازمانهاي اجتماعي به جامعه بيشتر باشد، به همان ميزان، روابط اجتماعي، از شدت، تنوع، ثبات و پايداري بيشتري برخوردار است. لذا اعتماد اجتماعي نتيجه تعاملات اجتماعي موجود میان افراد گروهها، انجمنها، سازمانها و نهادهای اجتماعی و فعالیتهاي آنها است. اگر اين اعتماد اجتماعی از حد فردي به سطح اجتماعي انتقال يابد به عنوان يك سرمايه با ارزش تلقي ميشود و میتواند به عنوان یک سرمایه اساسی برای حوزه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی، امنیتی و مانند آنها عمل کند و پیشرفت تمدنی امت و اجتماع را موجب شود.
اگر سرمایه اعتماد اجتماعی، حفظ و صیانت شود، میتوان از آثار آن بهره برد که شامل امور زیر است:
1. کمالگرایی و افزایش سطح اخلاق اجتماعی از عدالتگرایی به احسان و اکرامگرایی؛
2. افزایش مشروعیت و مقبولیت نظام سیاسی؛
3. افزایش سطح پذیرش و درک دیگران؛
4. افزایش سطح کنشهای جمعی و اجتماعی؛
5. تقویت هویت جمعی و اجتماعی؛
6. تسهیل قدرت عمل و مبادلات و کاهش هزینههای مذاکره و مبادله؛
آثار بی اعتماد اجتماعی در سطح خرد و کلان
بر اساس تحقیقات دانشمندان، بی اعتمادی اجتماعی در سطح فردی و اجتماعی میتواند تاثیر مخرب و زیانباری به جا گذارد. از جمله مهمترین آنها نابودی نظام سیاسی و مقبولیتزدایی و مشروعیتزدایی از آن است؛ زیرا وعدهها و دروغهای مسئولان نظام سیاسی، موجب میشود تا این سرمایه اجتماعی از دست برود و مردم اعتماد خویش را نسبت به دولتمردان و وعدههای آنها از دست داده و آنان را مردمی خائن، بی وفا ، دروغگو و مانند آن بشمارند و ارتباط میان دولت و ملت از دست برود و هیچ اطمینان و اعتمادی به آنان نداشته باشند. از دیگر آثاری که برای بی اعتماد اجتماعی میتوان بر شمرد عبارتند از:
1. فرسایش سرمایه اجتماعی؛
2. مشروعیتزدایی و مقبولیتزدایی از نظام سیاسی؛
3. افزایش غفلت و تجاهل اجتماعی؛
4. شکلگیری گرایش افراطی تدافعی؛
5. بیگانگی افراد از هویت واقعی؛
6. افزایش رقابت منفی میان افراد اجتماعی؛
7. محرومیت از فواید احتمالی.