نگاهی به نقش مساجد در جریان انقلاب اسلامی
تلاقی حوزه و دانشگاه در مسجد هدایت
وى در زمينه احياى جلسات تفسير از تجربيات استادش آيتاللّه ميرزا خليل كمرهاى استفاده بسيارى برد و با همكارى ايشان در طرح موضوعات قرآن و نهجالبلاغه، جلسات فوق را پررونق و جذابتر نمود. اين جلسات به صورت مخفى و پنهان تا سقوط رضاخان و تبعيد او به خارج از ايران در سال 1320 ش و روى كار آمدن محمدرضا پهلوى ادامه يافت. در سالهاى بعد از شهريور 1320 و با وجود مبارزاتى كه از سوى آيتاللّه كاشانى عليه استعمارگران صورت مىگرفت، خلأ پايگاههاى مبارزاتى از سوى عدهاى از روحانيون از جمله آيتاللّه طالقانى احساس شد كه مىبايست اين پايگاهها جهت تقويت مبارزه عليه استعمارگران و رژيم شاه به وجود مىآمد. بر همين اساس پايگاهى پديد آمد كه ريشه بسيارى از تشكلها و گروههاى ضداستعمارى در رژيم شاه بود. اين پايگاه مسجد هدايت نام داشت كه عليه رژيم شاه قدعلم كرد و مبارزين را در جهت پيشبرد اهداف مقدس و والاى اسلام تعليم و تربيت مىكرد. آيتاللّه طالقانى از سال 1327 در مسجد هدايت مستقر شد و آموزش مبارزان را شروع كرد.
به واقع بايد گفت يكى از قديمىترين كانونهاى مذهبى و انقلابى تهران مسجد هدايت است كه مقر فعاليتهاى سياسى فرهنگى مرحوم آيتاللّه طالقانى بود. اين مسجد از نظر مكانى تقريبا ميان كابارهها و مراكز فساد و فحشا و مشروبفروشىها و سينماهاى آن دوره بود و بيت زير را هم در محل سر در اين مسجد نصب كرده بودند:
متاع كفر و دين بىمشترى نيست
گروهى اين، گروهى آن، پسندند
بدون ترديد استقرار مرحوم طالقانى در مسجد هدايت و دو دهه و نيم جلسات تفسير وى براى تربيت جوانان و مبارزان، هويت جديدى به آن جلسات و مسجد داد. مسجد هدايت، طالقانى را از يك دهه دغدغه نقل و انتقالات مكرر جلسات تفسير از مساجد، مدارس و منازل رهانيد. از اين رو طالقانى و آن مسجد طى اين سالها، به گونهاى پيوند يافتند كه به حق امروزه هر يك معرف ديگرى است. در اين بحث رويكردهاى نوين طالقانى در تبليغات دينى مورد بازكاوى قرار مىگيرد. اين تكاپوها كه از آغاز دهه بيست شروع شد، در خلال جلسات تفسير مسجد هدايت به اوج خود رسيد. همين شيوه تبليغى جاذبه مسجد هدايت را براى دانشجويان مذهبى دوچندان ساخت.
مسجد هدايت به يمن علم و فضيلت و تقواى آيتاللّه طالقانى به ستاد مركزى احرار تبديل شده بود و بسيارى از ياوران انقلاب همچون رجايى و باهنر و چمران و حبيبى و شيبانى و... از كانون گرم علمى و سياسى او بهرهها گرفتند. آيتاللّه طالقانى با بيانى جذاب، مشربى خوش و طمأنينهاى ستودنى و علمى سرشار تمامى گروهها و شخصيتها را جذب مىكرد و بسيارى از فضلا و تحصيلكردگان از درس و بحث او فايده مىبردند. حتىاشخاص و گروههاى غيرمذهبى چپ و راست هم علاوهبر آن كه دورى ايشان را موجب خسران مىديدند، ايشان را نقطه ارتباط مجامع ملى و مذهبى و حتى غيرمذهبى مىدانستند.
در اين خصوص آقاى سياح مالكى از مغازهداران اطراف مسجد هدايت كه از سالهاى بعد از شهريور 1320 در آن منطقه ساكن بوده است مىگويد:
«در يك روز براى اقامه نماز به مسجد رفته بودم. ديدم يك آقاى جوانى به نام طالقانى آمده، ايشان عينك به چشم داشت و بلندبالا بود، تعداد ما براى نماز هفت، هشت نفر بيشتر نبود. بعد در بين مردم پخش شد كه آقاى طالقانى آمده و نماز مىخواند و تفسير قرآن مىگويد.»
رضاخان در سال 1313، درست زمانى كه در اوج قدرت بود، نهال دانشگاه تهران را ـ در فضاى آكنده از شدت عمل و مخالفت با مذهب ـ كاشت. اين كار او موجب شد تا ميان تعليم و تربيت سنتى ايران و تعاليم مدرن دانشگاهى كه عمدتا ارمغان فرنگ بود، انقطاع تاريخى حاصل گردد.
در آن شرايط بسيار دشوار، حوزه نمىتوانست در اين نهاد نوپا تأثير گذارد؛ زيرا به سختى مىكوشيد بقا و استقرار خود را تداوم بخشد. در آن شرايط جانفرسا و خفقانآور كه سركوب روحانيت و تعاليم اسلامى به شدت از جانب رضاشاه پيگيرى مىشد و قشر روشنفكران غربگرا در همه اركان حكومت
اعمال نظر و قدرت مىنمود، امكان نفوذ روحانيت در دانشگاه امرى نشدنى بود. پس از سقوط رضاخان و وقايع شهريور 1320، فكر نزديكى و ارتباط بين قشر دانشجو (كه عموما تمايل به نوگرايى و آموزش علوم روز داشتند و طبيعتا در معرض تأثيرات فرهنگى و عقيدتى غرب قرار مىگرفتند و اين امر موجب گسيختگى آنان از فرهنگ غنى اسلامى و ملى آنها مىشد و نوعى از خود بيگانگى در آنها پديد مىآورد) با تعاليم اسلامى و معلمين و استادان اين علم يعنى روحانيت در ضمير روشن روحانيت آگاه پديد آمد.
از همين جا است كه نقش امثال آيتاللّه طالقانى و استاد مطهرى و دكتر مفتح در روى آوردن از حوزه به سوى دانشگاهيان اهميتى دوچندان مىيابد. حجتالاسلام والمسلمين هاشمى رفسنجانى در خاطراتش مخالفت
آيتاللهالعظمى بروجردى(ره) را راجع به رفتن طلاب به دانشگاهها نقل مىكند و خاطرنشان مىسازد شايد تحليل آن مرحوم، اين بود كه با جذب طلاب به دانشگاه، حوزه از هم مىپاشد؛ ولى خود، در ادامه تصريح مىكند كه رفتن طلاب به دانشگاهها منافع زيادى داشت كه نمىتوان از آن
چشم پوشيد.
در چنين فضايى طالقانى حوزه را رها مىكند و در تهران به هدايت دانشجويان مىپردازد. يكى از پيامدهاى سقوط رضاشاه ايجاد فضاى باز سياسى بود.