بار بنجل بیگانه
در استیکر پیامرسانها، هستند شکلکهایی که برخی از آنها تناسبی با فرهنگ ما نداشته و حتی در بخش نمادها یا symbols، در تعارض هستند. منظور شکلهای گل و بلبلی یا علائم و ابزارها نیست. به عنوان مثال یک تصویر، در مذاهب هندو، مانوی و بودایی، نماد احترام و تکریم است، در حالی که ما برای اکرام و احترام، دست روی سینه یا چشم خود میگذاریم. یا در فرهنگ جاهلی قبل از انقلاب، خصوصا در فیلمفارسی(سینما)، یک شکل ، مفهوم فحش و فضیحت داشت، ولی در فرهنگ غربی به معنای موفقیت و مثبت بودن چیزی است، که به اختصار میگویند (OK) ولی ما بدون توجه به سابقۀ آن در جامعۀ قبل از انقلاب و بیاعتنا به غربی بودنش و بدون آنکه چیزی از فلسفۀ روانشناختی و زیباییشناسیِ هنری غربیها در ابداع این تصویر نمادین و تصاویر مشابۀ آن بدانیم، از آنها استفاده میکنیم. همان گونه که لغات و اصطلاحات بیگانه را قاطی زبان فارسی میکنیم. گرچه هنوز نخبگان علمی، ادبی و هنری دانشگاهی و حوزوی برای مفاهیم فرهنگی و دینی جامعه، از این قبیل نمادهای تصویری ابداع نکرده اند، با این حال مجاز نیستیم، بدون دانستن فلسفههای ذکر شده و عدم اطمینان از مغایرت و تعارض آن با فرهنگ بومی، آنها را در ارتباطات خود و نیز در تولید محتوا به کار بگیریم. از سوی دیگر گرچه استفاده از شکلها و علائم و نمادهای غیرمعارض و موجه، برای خلاصهنویسی و خلاصهگویی مفید است، اما کثرت استعمال آنها، سبب کسادی یا حذف «کلمه» و «کلام» فارسی در دو حوزۀ زبان کتبی و شفائی میشود. سالها پیش شاهد کم رنگ شدن بهره از کلمۀ «الله» بودیم. با توجه به اینکه واژۀ «الله» دارای قداست است و نبایست بدون طهارت آن را مسّ کنیم، ولی ما از روی تنبلی ، به جای کتابت کاملِ کلمۀ «الله»، آن را به صورت (ا...) مینوشتیم. حاج آقا قرائتی میگفتند: «افراط در این کار، به مرور سبب حذف کلمۀ «الله»، در نوشتههای ما میشود. آن را باید کامل بنویسیم و رعایتِ قداستش را هم بکنیم.»
کلمه یا نماد پارسی، کالای فرهنگی ماست و نباید آن را با بار بنجل بیگانه طاق بزنیم.
منصور ایمانی