kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۸۵۳۵
تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۹:۵۰
تأملاتی در نسبت رسانه ملی و مردم-4

زیستن در اقیانوسِ واقعی مردم




زبانِ رسانه ملی فارسی است، اما آیا این بدین معنی است که رسانه ملی به «زبانِ ما» سخن می‌گوید؟! منظورم از «زبانِ ما»، زبانِ همه ما ایرانی‌هایی است که در این مرزِ پرگهر زندگی می‌کنیم، همه هشتاد و اندی میلیون نفرمان! آیا همه ما «زبانِ» رسانه ملی را می‌فهمیم و به درستی می‌دانیم از «چه» و «چرا» سخن می‌گوید؟! یکی از لوازمِ فهمِ صحبت‌های طرف مقابل و برقراری ارتباط با او و پیامش، داشتنِ نقاط مشترک، مسئله مشترک و فهمِ مشترکی است که پیام‌های ارسال شده را باز کرده و زمینه درکشان را فراهم می‌کند. پس نمی‌توان گفت تنها وسیله برقراری ارتباط زبانِ مشترکِ فارسی است، بلکه زبان می‌تواند وسیله‌ای باشد که نقاط و مسائل مشترک بر آن سوار شده تا زمینه برقراری ارتباط را فراهم آورد. حال باید یک گام از پرسش اول عقب بکشم: «آیا مسائل و نقاط مشترکی میان ما و رسانه ملی وجود دارد که از طریق زبانِ فارسی میانمان ارتباط برقرار شود؟!» شکل دیگر این سؤال این گونه است: «آیا رسانه ملی با زبانِ فارسی در پی طرح مسائلِ ماست و در این رابطه با ما نقطه مشترکی دارد؟!»
مسئولین، برنامه سازان و اهالی رسانه همواره بر همراهی رسانه با مردم، طرح مسائلِ ایشان و بازنمایی آنچه در زندگی‌های واقعی می‌گذرد تاکید کرده‌اند، اما تائید این نکته تنها به تصریحِ مکرر ایشان وابسته نیست، بلکه توجه به سروشکلِ برنامه‌ها، تولیدات این جعبه جادو و البته توجه ویژه به آنچه در نقاط مختلف این کشور می‌گذرد، می‌تواند اصلِ ماجرا را روشن کند. بیایید از چند سؤال شروع کنیم و برای هر سؤال پاسخی را در ذهنمان تداعی کنیم: مردم ما چگونه مردمی هستند؟! آنها معمولا از چه چیزهایی سخن می‌گویند و چه مسائلی برایشان مهم است؟! آرزوها، آرمان‌ها و آنچه برایشان زندگی می‌کنند و می‌جنگند چیست؟! چگونه غذا می‌خورند و چه چیزهایی معمولا سرِ سفره هایشان است؟! مهم‌ترین مشکلات و مسائل فردی و جمعیشان چیست؟! چه قصه‌هایی از سر گذرانده‌اند و در چه داستان‌هایی زندگی می‌کنند؟! در یک کلام تصویر واقعی مردم ما چگونه تصویری است؟!
همین چند سؤال ساده و پاسخ‌های تداعی شده، از یک چیز خیلی دمِ دستی پرده برمی دارد: «تصویری که از مردمِ کوچه، محله و زندگیمان و مسائلشان در ذهنمان داریم با تصویری که از رسانه ملی و مسائلش می‌بینیم چندان همخوان نیست!» آنها-شخصیت‌های سریال‌ها، موضوعات برنامه‌های مختلف، گفت وگوها و مسائل، دکوراسیون‌ها و نوع مصرف- به تمامی رسانه‌ای هستند و ما مردمی که با مسائلِ معمولی خودمان در حال زندگی معمولی هستیم. آیا می‌توان با نادیده انگاشتنِ مسائلِ واقعیِ مردمِ واقعیِ این مرز و بوم به مخاطب حداکثری رسید؟! این همان پاشنه آشیلی است که در میدانِ رقابتِ با آنورِ آب و رسانه‌های جورواجورِ این روزها، پای رسانه ملی را بلغزاند و در عین حال نوشدارویی است که می‌تواند حتی سهرابِ مرده را هم زنده کند. تمام این مقدمات را نوشتم تا به اینجا برسم: رسانه ملی اگر می‌خواهد، به مخاطب حداکثری رسیده و مورد وثوقِ مردمی‌شود که برایشان نفس می‌کشد، چاره‌ای جز توجه به مسائل و اولویت‌های واقعی و حقیقی ایشان ندارد. اولویت‌ها و مسائلِ 80 میلیون ایرانی، بدون شک با فضای مصرفی و آکواریومی که رسانه‌این روزها رقم زده است، چندان همخوان نیست. برنامه سازانی که از زندگیِ واقعیِ مردمی که کیلومترها دور از جام جم و رسانه ملی می‌زیند، اطلاعی ندارند، نمی‌توانند آنتن را با مسائلی که مخاطب را پای جعبه جادو می‌نشاند، پر کنند. شبکه شما، تولید معدود برنامه‌هایی که رنگ و بوی نوستالژی می‌دهند- و از قضا بسیار هم محل نقدند ولی از معدود تلاش‌های رسانه ملی برای نزدیک شدن به فضای زندگی مردم هستند، می‌باشند- و مرور خاطرات دهه شصتی‌ها در استندآپ کمدی‌هایی که اخیرا رواج یافته است-که آن هم محل نقد است-، کفاف جذبِ همه جامعه‌ای که مدعیِ برنامه‌سازی برایشان هستیم را نمی‌دهد. باید دل به دریای مردم زد و مرواریدهای مسائلِ واقعیِ زندگیشان را صید کرد، زیستن و یا شنا کردن در این اقیانوسِ بی‌انتها و غنی مهم‌ترین راه تقویتِ رسانه ملی و جذبِ مخاطب حداکثری برای آن است.