مراتب ارتباطات عاطفی وآثارآن
محمود خردمند
انسان موجودی اجتماعی است؛ زیرا انواع نیازهای جسمی و روحی دارد که نمیتواند آن را بیانسانی دیگر و دستکم زوج و همسر برآورده سازد. هر شخص انسانی چه مرد و چه زن، یک موجود ناقصی از این جهت در دنیا است؛ بنابراین، اگر زوج مناسب و همسری همراه و همدل و همگام نداشته باشد، مانند شخص یک پا بلکه پرندهای یک بال است که هرگز پرواز را تجربه نخواهد کرد.
از نظر قرآن، ساختار مبتنی بر حق و عدالت دنیا به این شکل است که انسان برای تامین نیازهای خویش از دیگری بهره گیرد و این گونه است که فراتر از جمع و جامعه، اجتماع شکل میگیرد که هر شخص انسانی به دیگری نیاز دارد. یکی از مهمترین نیازهای هر شخص، نیازهای عاطفی اوست که در قالب ارتباطات اجتماعی عاطفی برآورده میشود. از کودک تا کهنسال هر یک به شکلی نیازهای عاطفی دارند که پاسخ مناسب به آنها میتواند در کمالیابی، به او کمک کند. این گونه است که فراتر از عدالت متعارف که به نوعی مقابله به مثل است، انسان نیازمند احسان عفوی و احسان اکرامی است که به جنبههای عاطفی قوی اشاره دارد. در مطلب حاضر به مراتب دوستی و ارتباطات عاطفی اشاره است.
عوامل و علل ایجاد عواطف حلال و حرام
از نظر قرآن، کنشها و واکنشهای عاطفی انسان در ارتباطات اجتماعی و بده و بستانها، همواره در یک سطح و مرتبه نیست، بلکه دارای سطوح متفاوتی است که گاه لازم این سطوح حتی از نظر عقل و نقل مورد توجه و ملاحظه قرار گیرد؛ زیرا برخی از این سطوح ارتباطی میتواند حرام و گناه باشد؛ چنانکه برخی از آنها واجب و لازم باشد.
ممکن است این اشکال مطرح شود که امور عاطفی و گرایشهای دل و نفس انسانی، در اختیار انسان نیست، بلکه همانند ضربان قلب یک امر تکوینی و غیر اختیاری است؛ بنابراین، نه تنها شدت و ضعف آن در اختیار انسان نیست، نمیتوان برای آن احکام ارزشی و بایدها و نبایدهای اخلاقی یا شرعی بار کرد.
در پاسخ باید گفت از نظر آموزههای وحیانی هر فعلی از افعال مکلفین، تحت حکمی از احکام پنجگانه قرار میگیرد، پس دلبستگیها و روابط عاطفی میان انسانها نیز به عنوان یک فعلی دارای احکام شرعی است؛ و اگر گفته شود که این فعل عاطفی در اختیار انسان نیست تا حکم شرعی بر آن بار شود؛ زیرا احکام به افعال اختیاری تعلق میگیرد، باید گفت که برخی از افعال عاطفی اختیاری است؛ و اگر هم نباشد، علل و عوامل آن اختیاری است و میتوان آن را مدیریت و مهار کرد. چنانکه ارتباط عاطفی میان دو جنس مخالف با تحقق بسترها، عوامل و عللی است که می توان آن را مدیریت و مهار کرد. از جمله این بسترها، عوامل و علل میتوان به اموری چون نگاه، نشست و برخاست، گفتوگو، مراوده، پوشش و حجاب، رفتارهای تحریکآمیز و مانند آنها اشاره کرد. از همین رو خدا برای ایجاد یا جلوگیری از ارتباط عاطفی واجب یا مستحب از یک سو، و حرام و مکروه از سوی دیگر، به این امور توجه داده است.
به سخن دیگر، از نظر قرآن، ممکن است عواطف انسانی غیر اختیاری باشد، اما هیچ شکی نیست که عوامل ایجادی آن اختیاری است و کسی که با اختیار، خود را در اضطرار میافکند، همان حکم مختار را دارد؛ مثل کسی که به اختیار داروهایی چون سیانور و مرگ موش را مصرف میکند که در شرایط مرگ قرار میگیرد؛ یا گام بر لبه پرتگاه یا جایی میگذارد که سقوط و مرگش را در پی دارد؛ چنین شخصی به اختیار در حالت اضطرار قرار گرفته است و همان احکام مختار نه مضطر بر او بار میشود؛ از همین رو، گفته میشود: الاضطرار بالاختیار لاینافیالاختیار؛ ضرورت و اضطرار با ریشه و خاستگاه اختیار در حکم اضطرار نیست و منافاتی با اختیار ندارد؛ در حقیقت در حق چنین شخصی همان حکم اختیاری بار میشود و او محکوم است که به اختیار کاری کرده و باید کیفر و مجازات آن را تحمل کند.
برای تبیین امکان مدیریت عواطف اجتماعی غیر اختیاری انسان میتوان به مسئله نگاه به عنوان نمونه اشاره کرد. از آنجا که نگاه یکی از مهمترین عوامل اختیاری، انگیختهای به نام عواطف انسانی از محبت و نفرت و مانند آنها است، در آموزههای قرآن و اسلام یکی از احکام پنجگانه بر انواع نگاه معین شده است. مثلا بیان می شود که نگاه اول به نامحرم به دلیل اینکه غیراختیاری است، اشکال ندارد، اما نگاه دوم چون اختیاری است حرام است؛ زیرا بستری برای انواع گناهان است.
به هر حال از نظر قرآن و اسلام، برخی از نگاهها حرام و برخی دیگر نه تنها مستحب، بلکه واجب دانسته شده است؛ زیرا موجب افزایش و شدت عواطف میان این افراد می شود که میتواند موجب زنا میان نامحرمان یا احسان و اکرام میان محرمان شود. از پیامبر اکرم(ص) روایت است که فرمود: النَّظَرُ إلَی العالِمِ عبادهًْ ٌ، والنَّظَرُ إلَی الإمامِ المُقسِطِ عِبادَهًْ، وَ النَّظَرُ إلَی الوالِدَینِ بِرَأفَهًْ وَ رحمهًْ عِبادَهًْ، وَ النَّظَرُ إلی أخٍ تَوَدُّهُ فی اللّه عز و جل عِبادَهًْ؛ نگریستن به دانشمند عبادت است، نگریستن به پیشوای دادگر عبادت است، نگاهِ دلسوزانه و مهرآمیز به پدر و مادر عبادت است و نگریستن به برادری که برای خداوند عزوجل دوستش داری عبادت است.(امالی طوسی، صفحه ۴۵۴)
رسول خدا(ص) همچنین فرمودند: النظر الی الوالدین برأفهًْ و رحمهًْ عبادهًْ؛ نگاه کردن از روی مهر و محبت به چهره پدر و مادر، عبادت به شمار می آید.( میزان الحکمهًْ، ج 4، ص 3389؛ مستدرک الوسائل، ج 9، ص 153)
رسول اکرم (ص) درباره نگاه به چهره فرزند فرمودند: نظر الوالد الی ولده حبا له عباده؛ نگاه محبت آمیز پدر و مادر به صورت فرزندشان، عبادت است.(بحارالانوار، ج 15، ص 170)
رسول خدا(ص) درباره تاثیر عاطفی نگاه به چهره برادر دینی فرمودند: نگاه کردن به چهره برادر دینی که به او در راه خدا محبت میورزی، عبادت است. (میزان الحکمهًْ، ج 4، ص 3289.)
پیامبر اکرم(ص) نگاه به چهره همسر فرمودند: نظر المرأه الی زوجها عبادهًْ؛ نگاه زن به همسرش عبادت است.( لئالی الأخبار، ج 3، ص 285.)
از نظر آموزههای اسلامی، برخی از نگاهها میتواند حسرتبار باشد و انسان را گرفتار افسردگی روحی و روانی کند. حضرت علی(ع) میفرمایند: از فرد عاقل تعجب میکنم که چرا به چیزی نظر میکند که نگاه کردن به آن، حسرت به دنبال خواهد داشت. (میزان الحکمهًْ، ج 3، ص 2047.)
اینها نمونههایی از تاثیر نگاه به عنوان یک عامل تاثیرگذار عاطفی است که می تواند یکی از احکام پنج گانه از واجب و حرام را بر آن بار کرد.
همچنین از آیات و روایات به دست میآید که هر یک از عوامل تاثیرگذار عاطفی میتواند در شدت و ضعف آن رابطه عاطفی تاثیرگذار باشد که خود احکام خاص خود را موجب میشود.
مراتب دوستی و محبت و آثار آن
با توجه به اینکه اموری چون دوستی و دشمنی، همانند نور دارای مراتب تشکیکی متنوع و متعددی است، در آموزههای قرآن به هر یک از این مراتب دوستی و آثار آن توجه داده و احکامی خاص برای آن بیان شده است. در اینجا به برخی از مهمترین مراتب دوستی و آثار آنها به مراتب ارتباطات عاطفی اشاره میشود:
1- مودت: یکی از مراتب دوستی و ارتباطات عاطفی میان انسانها مودت است. مودت از ریشه «ودد» به حالتی از محبت اشاره میشود که برخی آن را دوستی یکسویه دانستهاند.
از نظر قرآن، یکی از اسمای الهی «ودود» است؛ زیرا خدا بی هیچ چشمداشت و منتی به همه هستی محبت میکند، بیآنکه انتظار محبت از سوی آفریدهها داشته باشد. کسی که در این مرتبه «ودود» به دیگری محبت میکند، اهل احسان و اکرام است. از این رو همواره نام «ودود» با غفور همراه است و غفران به شکلی در آن مطرح است. خدا میفرماید: وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ ؛ و اوست آن آمرزنده دوستدار مؤمنان. (بروج، آیه ۱۴) و نیز میفرماید: وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ؛ و از پروردگار خود آمرزش بخواهيد سپس به درگاه او توبه كنيد كه پروردگار من مهربان و دوستدار بندگان است.(هود، آیه ۹۰)
از نظر قرآن، رابطه میان همسران یک رابطه بر اساس «مودت و رحمت» است. بنابراین، تا زمانی که مودت و رحمت میان همسران تحقق نیابد، آرامش و سکون در خانه و خانواده برقرار نمیشود. خدا میفرماید: و از نشانههاى او اينكه از نوع خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد و ميانتان مودت و دوستى و رحمت نهاد. آرى در اين نعمت براى مردمى كه مىانديشند، قطعا نشانههايى است. (روم، آیه ۲۱)
از آثار مودت این است که انسان بدون چشمداشت با دیگری برخورد میکند و نیازهایش را برطرف مینماید. بنابراین، همواره اهل احسان و اکرام است. پس بیآنکه شخص چیزی را درخواست کند، به درخواست هایش پاسخ مثبت میدهد؛ چنانکه پس از احسان و اکرام نیز منت و اذیتی به دنبال آن نیست؛ چرا که آن را وظیفه و تکلیف اخلاقی خود میداند و همین نگاه و نظر موجب میشود تا پیشگام در خدمت رسانی و برآورد نیازها حتی بدون درخواست طرف مقابل باشد و نسبت به خطاها واشتباهات با نگاه آمرزش مینگرد و عفو و بخشش و گذشت دارد واشکالات و رفتارهای نادرست وی را به رخش نمیکشد و بلکه اغماض میکند و با همه آن خطاها، به او اکرام میکند و از حق و حقوق خویش ایثار میکند تا زندگی میانشان همواره به سامان باشد.
از آنجا که در مودت همواره غفران و عفو و احسان و اکرام و ایثار نمایان است، چنین گمان میرود که مودت جاده یک طرفه است؛ البته این گونه نیست، بلکه دو طرفه نیز میتواند باشد، ولی به سبب همان احسان و اکرام و غفران، یک طرفه بودن بیشتر به چشم میآید؛ زیرا یک طرف این رابطه دو سویه همواره به کنش یا واکنشهای مثبت یا منفی طرف دیگر کاری ندارد؛ زیرا او تنها به وظیفه خودش عمل میکند و توجهی به نتیجه ندارد که طرف مقابل در برابر احسان، احسان میکند یا نه؟
رابطه میان امت اسلام با اهل بیت عصمت و طهارت که اولیای الهی و در مقام امامت و ولایت هستند باید این گونه باشد. از همین رو خدا به مومنان فرمان میدهد: بگو: به ازاى آن رسالت، پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر مودت و دوستى درباره خويشاوندان؛ و هر كس نيكى به جاى آورد و طاعتى اندوزد براى او در ثواب آن خواهيم افزود. قطعا خدا آمرزنده و قدرشناس است. (شوری، آیه ۲۳)
بنابراین، بر امت است که با اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بر اساس مودت عمل کنند و با احسان و اکرام رفتار نمایند و هیچ توقع و انتظاری از آنان نداشته باشند؛ هر چند که آن خاندان کرم و اکرام و ایثار(انسان، آیات 8 و 9) خود بهتر میدانند چسان پاسخ مودت اهل مودت را بدهند و اکرام نمایند.
از نظر قرآن چنین مودتی نسبت به اهل بیت(ع) واجب است؛ زیرا مزد پیامبر(ص) است ،هر چند که بازتاب آن بیشتر به خود مومنان باز میگردد که خداوند حسن و نیکی بیشتر میکند(شوری، آیه 23) یا آنچه از حکم مودت خواسته شده ، آثارش به خود مومنان باز میگردد؛ چنانکه خدا میفرماید: قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ؛ بگو هر مزدى كه از شما خواستم از آن خودتان است. مزد من جز بر خدا نيست و او بر هر چيزى گواه است. (سبا، آیه ۴۷)
همان طوری که مودت نسبت به اهل بیت(ع) واجب است و میان همسران، مستحب موکد، اما برخی از اقسام مودت نسبت به برخی از افراد گناه و حرام است و باید ترک شود؛ زیرا این گونه مودتها موجب اطاعت میشود که حرام است. خدا درباره مودت نسبت به کافران حتی اهل کتاب میفرماید: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگيريد به طورى كه با آنها اظهار دوستى كنيد و حال آنكه قطعا به آن حقيقت كه براى شما آمده كافرند و پيامبر خدا و شما را از مكه بيرون مى كنند كه چرا به پروردگارتان ايمان آورده ايد، اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بيرون آمده ايد شما پنهانى با آنان رابطه مودت و دوستى برقرار مى كنيد؛ در حالى كه من به آنچه پنهان داشتيد و آنچه آشكار کردید داناترم؛ و هر كس از شما چنين كند قطعا از راه درست منحرف شده است. (ممتحنه، آیه ۱)
البته میتوان یک رابطه مودتی را میان مومنان مسیحی با مسلمانان یافت؛ زیرا آنان برخلاف یهود هستند و گرایشهای آنان کم خطرتر است. خدا میفرماید:مسلما يهوديان و كسانى را كه شرك ورزيده اند، دشمنترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت؛ و قطعا كسانى را كه گفتند: ما نصرانى هستيم، نزديكترين مردم در مودت و دوستى با مؤمنان خواهى يافت؛ زيرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانىاند كه تكبر نمى ورزند. (مائده، آیه ۸۲)
ارتباط میان مومنان باید بر اساس «مودت» باشد و آنان نسبت به هم احسان و اکرام و عفو داشته باشند. آیات بسیاری بر احسان و اکرام میان مومنان توجه داده است. از جمله در قرآن آمده است که برخی از افراد که امروز با مومنان هیچگونه ارتباط مودتی ندارند، در روز قیامت پشیمان میشوند و آرزو میکنند که چنین ارتباط مودتی میان آنان و مومنان برقرار بود تا بتوانند از آثار آن بهره مند شوند. خدا میفرماید:و اگر غنيمتى از خدا به شما برسد چنانكه گويى ميان شما و ميان او رابطه مودت و دوستى نبوده خواهد گفت كاش من با آنان بودم و به نواى بزرگى مى رسيدم. (نساء، آیه ۷۳)
مودت یک امری نیست که در اختیار انسان باشد هر چند که عوامل و بسترهای برای تحقق آن است؛ اما خاستگاه و علت اصلی مودت مانند هر چیز در هستی، جعل الهی است.(روم، آیه 21) بنابراین، اگر خدا بخواهد ممکن است میان کافران و مومنان با تغییر کفر به ایمان، این مودت تحقق یابد؛ چنانکه میفرماید: عَسَى اللهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّهًْ وَاللهُ قَدِيرٌ وَاللَهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ اميد است كه خدا ميان شما و ميان كسانى از آنان كه ايشان را دشمن داشتيد دوستى برقرار كند و خدا تواناست و خدا آمرزنده مهربان است. (ممتحنه، آیه ۷)
2. محبت: یکی از مراتب ارتباط میان افراد مرتبه محبت است. واژه محبت از «حبب» به معنای دانهریزی است که قابلیت رشد و نمو دارد، از این رو به دانههای نبات و گیاه «حبه و حبوبات» گفته میشود که قابلیت رشد و نمو و تبدیل به گیاهی میوه دار را دارا است. گویی محبت میان افراد انسانی همانند دانهای خرد در دل است که رشد میکند و آثار و تبعات مثبت و منفی به بار میآورد. محبت یک رابطه دو سویه است؛ چنانکه خدا میفرماید:اى كسانى كه ايمان آورده ايد هر كس از شما از دين خود برگردد، بزودى خدا گروهى ديگر را مى آورد كه آنان را دوست مى دارد و آنان نيز او را دوست دارند. اينان با مؤمنان، فروتن و بر كافران سرفرازند. در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى ترسند. اين فضل خداست که آن را به هر كه بخواهد مى دهد؛ و خدا گشايشگر داناست. (مائده، آیه ۵۴)
از نظر قرآن، محبتی که میان خدا و مومنان است، محبتی دو سویه است که آثار آن در اطاعت از رسولالله(ص) و اولیای الهی خودنمایی میکند، زیرا آنان خود را جزو حزبالله دانسته و دلبستگی حزبی به خدا دارند و هر کسی که در این حزب است با آنان بوده و ولایت اطاعتی از آنان خواهد داشت.(مائده، آیات 55 و 56)
چنین محبتی لازم و واجب است؛ زیرا خروجی و آثار آن، اطاعت و پیروی است. خدا بصراحت در این باره میفرماید: بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است. بگو خدا و پيامبر او را اطاعت كنيد پس اگر رويگردان شدند قطعا خداوند كافران را دوست ندارد. (آل عمران، آیات 31 و ۳۲)
محبت مومنان به خدا موجب محبت خدا به آنان و گذشت از گناهان میشود؛ اما این محبت مومنان باید آثار عملی و نشانههایی داشته باشد که از جمله مهمترین نشانهها، اطاعت از خدا و رسولی است که فرستاده است. همچنین ولایت باید در این محبت خودنمایی کند؛ بنابراین اگر به جای ولایت اطاعتی ، شخص پشت کند و بر خلاف فرمان عمل و رفتار کند، جزو کافرین خواهد بود نه در جرگه مومنان و اهل حزبالله.(همان) از این رو میان محبت و ولایت یک ارتباط تنگاتنگ است؛ یعنی کسی که اهل محبت است، نسبت به آن شخص ولایت دارد و ولایت او را میپذیرد؛ از همین رو برخی گفتهاند که ولایت به معنای محبت است؛ زیرا در ولایت نیز محبت متضمن است؛ هر چند که تمام معنای ولایت محبت نیست؛ زیرا ولایت سرپرستی کامل و تمام عیاری است که از روی محبت باشد.
از نظر قرآن، برخی این محبت را در جای خود به کار نمیبرند که از مصادیق محبت حرام و گناه است که در مبحث «اشد حب» به آن پرداخته میشود.
3. شغف حبی: یکی از اقسام و مراتب محبت و ارتباط عاطفی میان انسانها، مرتبه «شغف حبی» است. خدا در توصیف عشق و محبت زلیخا به حضرت یوسف(ع) میفرماید: وَقَالَ نِسْوَهًٌْ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ؛ و دسته اى از زنان در شهر گفتند: زن عزيز از غلام خود كام خواسته و سخت خاطرخواه او شده و گرفتار محبت شغفی است. براستى ما او را در گمراهى آشكارى مى بينيم. (یوسف، آیه ۳۰)
واژه شغف به معنای پرده است. به پردهای که بر دل آویخته شود، شغف میگویند. این نوع از محبت میان انسان زمانی رخ میدهد که شخص چنان مسحور و دلباخته کسی شود که دیگر چیزی جز او را نمیبیند؛ یعنی این شخص به اصطلاح محبوب، پردهای بر دل محبّ میشود. از اینرو به یک معنا میگویند که شخص مسحور شده است. این پرده افکنی محبوب بر دل محب و عاشق بیشتر در ابعاد منفی به کار برده میشود؛ زیرا قدرت دیدن و تفکر را از شخص میگیرد. یعنی همان طوری که مواد مخدر همچون شراب پرده بر عقل میافکند و آن را در حجاب میبرد، همچنین چنین محبتی موجب میشود تا پرده بر قلب کسی افکنده شود و کسی دیگر را نبیند.
چنین محبتی را میبایست به عنوان ماده مخدر شناخت و آن را حرام دانست. علت چنین حالتی به سبب زیبایی شگفتی است که در شخص محبوب است و موجب میشود تا شخص از خود بیخود شود؛ چنانکه زنان مصر در برابر حضرت یوسف(ع) دست خویش را به جای میوه بریدند و گفتند: منزه است خدا؛ اين بشر نيست، اين جز فرشته اى بزرگوار نيست.(یوسف، آیه 31)
اگر مراوده با چنین افرادی زیاد و پرتکرار شود و رفت و آمد چنان آزاد باشد که هر وقت بخواهد او را ببیند، این پرده بر دل افکنده میشود و محبت زیاد، شخص را کور میکند به طوری که اگر در دیده مجنون نشیند به جز خوبی لیلی نبیند و بلکه تنها لیلی را ببیند نه غیر او را.(یوسف، آیه 30)
البته از نظر قرآن، دلهای متقی چنین گرفتار نمیشوند، حتی اگر فرشته خصالی را ببینند که در اوج زیبایی چون حورالعین باشد. خدا درباره تقوای حضرت مریم(س) میفرماید که با آنکه فرشته وحی در کمال زیبایی بر او فرود آمده بود، ایشان به خدا پناه میبرد.(مریم، آیات 17 و 18)
4. محبت شدید: از دیگر مراتب ارتباط عاطفی میتوان به محبت شدید یا اشد حبی اشاره کرد. از نظر قرآن، چنین محبتی میبایست میان مومنان نسبت به خدا باشد. خدا میفرماید: و برخى از مردم در برابر خدا همانندهايى براى او برمىگزينند و آنها را چون دوستى خدا دوست مىدارند، ولى كسانى كه ايمان آورده اند، به خدا محبت شدیدی دارند. كسانى كه با برگزيدن بتها به خود ستم کردهاند اگر مى دانستند هنگامى كه عذاب را مشاهده كنند تمام نيروها از آن خداست و خدا سخت كيفر است. (بقره، آیه ۱۶۵)
محبت مومنان نسبت به خدا میبایست فراتر از هر محبتی باشد که دیگران ابراز میکنند، پس شدت حب نسبت به خدا مطلوب و پسندیده و اگر واجب نباشد مستحب است. این محبت میبایست در پیروی و اطاعت خودنمایی کند که در آیات 31 و 32 سوره آل عمران و آیات دیگر نیز بیان شده است.
5- عشق: عشق از واژه عشقه به معنای گیاه پیچک است که به دار یا درختی میپیچد و نه تنها همه ظاهر آن را میپوشاند بلکه از جان درخت میزبان تغذیه میکند. از این رو عشق عاطفی میان انسان را به چنین پیچکی تعبیر میکنند. عشق به یک معنا مرتبه غیر عقلی محض است؛ زیرا اگر در محبت، عقلانیت پوشیده نمیشود، ولی در عشق، عقلانیت پوشانده میشود و شخص گویی هیچ توجهی به خود ندارد و همواره معشوق را جلوی چشم دل خود دارد. این واژه هر چند در قرآن نیامده است، ولی با توجه به تعریفی که ارائه شد، میتوان گفت که این همان مرتبه شغف حبی است که درباره زلیخا بیان شده است. امیرمومنان درباره کربلاییان این تعبیر عشاق را دارد؛ زیرا آنان تنها معشوق خویش یعنی خدا را میدیدند و پردهای بر دل از خدا داشتند که حتی همه بلایا و مصیبتهایی که معشوق بر سر آنان میآورد زیبا میدانستند و میگفتند: ما رایت الا جمیلا. (بحارالانوار، ج 45، ص 116 )
امام باقـر(ع) میفرماید: روزی حضرت على(ع) با جماعتی به سرزمین کربلا رسید. آنگاه فـرمود: «قُتـِلَ فِيهَا مائَتـَا نَبِيٍّ وَ مائَتَا سِبْطٍ كُلُّهُمْ شُهَدَآءُ. وَ مَنَاخُ رِكَابٍ وَ مَصَارِعُ عُشَّاقٍ شُهَدَآءَ. لَا يَسْـبـقُهُمْ مَنْ كَانَ قَبْلَهُمْ؛ وَ لَا يَلْحَقُهُمْ مَنْ بَعْدَهُمْ؛ در اينجا دويست پيامبر و دويست نواده پيامبر به قتل رسيـدهاند كه هـمه آنـها شهـيـد هستـنـد. ايـنجـا محـل فرود آمـدن سواران و قتلگاه عاشقان است، شهيدانى كه نه پيشینيان بر آنان سبقت جستهاند و نه آيندگان بـه مقام آنان خواهند رسید».(ابصارالعين في انصارالحسين، ص 22؛ بحارالانوار، ج 44، ص 298)