درد مزمن(نگاه)
محمدهادی صحرایی
«رب گوجه یا ماکارانی صادراتش افزوده میشه و چندروزی مردم در مضیقه قرار میگیرند و میگویند چی شد؟ نمیشه دانشآموزی که همه نمراتش 20 است، یک روز اگر 19ونیم گرفت ما همه 20ها را فراموش کنیم و حتی اون 19ونیم رو هم فراموش کنیم و از صبح تا شب بگیم نیم نمره کم شده... در تابستان ممکنه یه مگس و پشه هم وارد شه، نمیشه یک ساختمان عظیم و بزرگ رو به خاطر اینکه شیشهاش رو دشمن شکسته، ما بیاییم و زانوی غم بغل بگیریم... جنس اگر ارزان باشه قاچاق میشه اگه گران باشه که قاچاق نمیشه.» اینها بخشهایی از سخنان هفته قبل رئیسجمهور است که قضاوتش با مردم ولی آنچه گفتنی است، فاصله معتنابه این سخنان با واقعیات تنیده شده درتار و پود جامعه است که باعث نگرانی میشود و لازم است دولت محترم در دوران ناخوشی اقتصادی که به خاطر اقدامات خودش به وجود آمده، منطقیتر و منطبق با واقعیات حال و روز مردم و کارنامه خود سخن بگوید. خلأیی که به تمام معنا دولت یازده و دوازده به جان اقتصاد انداخته است.
واقعیت جامعه و آنچه که در کوچهها و کف خیابانها و دل بازار و سر سفره مردم به دست میآید این است که دولت یازدهم و دوازدهم، که قسمتی از شعارهای خود را بهبود وضعیت معیشت اقتصادی قرار داد و اعلام کرد که «هم باید چرخ زندگی مردم بچرخد و هم چرخ سانتریفیوژ» بر سرکار آمد تا با مذاکره با «کدخدا» مشکلات را حل و فصل کند. ریاست محترم جمهور معتقد بود که –برخی از- رقبایشان (با اعتذار از تمامی رقبای انتخاباتی دور اول و دوم و مورد نظر ایشان) زبان مذاکره با دنیا را بلد نیستند و حتی نمیتوانند با مردم خود سخن بگویند، کاسب تحریمند و به دنبال بازگرداندن تحریم و... که نیاز است با آب و صابون روی سیهگشته خود را بشویند. لذا دولت به گفته خود، مجموعهای از ژنرالهای کاربلد را جمع کرد. حتی به قیمت برگرداندن حکم دادگاه لاهه در مورد پرونده کرسنت از «له» به «علیه» ایران و جریمه شدن کشورمان به خاطر وزارت یکی از مرتبطین با پرونده.
از همان ابتدای کار، تیم کاربلد دولت تدبیر، زلف خود را به توافق « با هر قیمت» با 1+5 و در اصل «5 + آمریکا» گره زد و بعد از ماهها تمرکز بیش از حد بر روی یک پرونده، برجام شکل گرفت. چگونگی به ثمر رسیدن برجام را میتوان از اسناد آن مرور کرد و روند و میزان «منطقی» مذاکرات را از داستان «فکت شیت» دریافت کرد. مذاکرات سخت و طاقتفرسا در کشورهای اروپایی و معطلی اقدامات دولت در داخل کشور، از پرونده هستهای ایران غول بیشاخ و دمی ساخته بود که گویی همه مشکلات کشور را باید دستان این غول چراغ جادو حل کند. برای آنکه دولت ما برای 1+5 راستیآزمایی کند، خون دلها خوردیم و رنج دوران بردیم. سخنرانیهای اغراقآمیز و غیرواقعی که حتی آب خوردن و منابع آبی را هم به تحریم مرتبط مینمود توسط مقامات دولت و رسانههای زنجیرهای صورت گرفت تا بتوانند مردم را مجاب کنند که با توافق هستهای همه مشکلاتشان حل میشود. خدا را شکر که همه این مستندات در اینترنت موجود است و بازبینی آنها اگرچه غمبار است ولی عبرتآموز و روشنگر.
قلب رآکتور اتمی را که حاصل علم جوانان ایرانی بود، بتن کردند. شرکتهای همکار صنایع هستهای را پراکندند و نیروهای خاص را جابهجا کردند و دستگاههای سانتریفیوژ را خاموش و خراب کردند و... و تمام شروط تیم مقابل را «به صورت نقد و بالمره» پذیرفتند و انجام دادند تا برجام با شرایط «کاملاً نسیه و مرحله به مرحله» برای ایران متولد شود و در یک کلام، در یک معامله، در مقابل قول شفاهی دروغگویان و مسئولینی که امروز هستند و فردا نیستند، مابهازای عینی و ثروت نقد دادند، تا منطق مذاکره را به آنها که «مذاکره و زبان دنیا را بلد نبودند» یاد دهند. سخنرانیهای اغراقآمیز و غیرواقعی، تبریکهای تبلیغاتی و توزیع سکههای بیتالمال صورت گرفت و «قهرمانسازی» و... و توهینهای نامتعارف و کودکانه به رقبا و منتقدین، صورت گرفت و مردم هم شاهد بودند و هم منتظر میوهچینی از «باغ سیب و گلابی» و « ابر پرباران» برجام و تحقق وعدهها و شعارها و لغو «بالمره» تحریمها و رها شدن داراییهای بلوکهشده ایران و بازگشت «عزت به روادید» و ارزان شدن ارز و....
هر چند روز یک بار، مسئولین و رسانههای کاسب برجام، خبر از گشایشی میدادند که نبود. میگفتند آمریکا پولهای بلوکهشده ما را پس داده و آمریکا کم مانده بود قسم بخورد که پولی ندادهام. داستان باز کردن حسابهای «ال سی» از همان داستانهای عبرتآموز است. روزنامههای دولتی از « خداحافظ تحریم» مینوشتند و هرچند ماه یکبار، یک تحریم و یک لیست بلندبالا به تحریمها و لیستهای سیاه قبلی اضافه میشد. در داخل، تبلیغات میشد که آلودگی هوا به خاطر بنزین تولید داخل است و پاک شدن هوا به برجام مربوط است. میگفتند «کاسه تحریمها» شکسته، و اوباما و کری میگفتند ارابه تحریمها شکسته بود و با برجام احیائش کردیم. بزرگان و عقلای نظام از بیاعتمادی به آمریکا میگفتند و همان ژنرالهای کاربلد از کفایت قول شفاهی کری میگفتند. مراجع گفتند «بعد از آنکه با آنها دست دادید، انگشتانتان را بشمرید مبادا کم شده باشد» ولی کسانی، دشمنان عهدشکن را «مؤدب و باهوش» نامیدند. منتقدین و دلواپسان و دلنگرانها با بدترین شیوه، توهین و تحقیر میشدند تا کسی جرأت اعتراض نداشته باشد تا اینکه رئیس بانک مرکزی در خارج از کشور، دستاورد برجام را «تقریباً هیچ» اعلام کرد.
روزگار گذشت و به روزی رسید که برخلاف تخیلات، ترامپ رئیسجمهور شد و بدترین توهینها را به برجام کرد و بعد از آنکه از علاقه فوقالعاده دولت ایران برای حفظ «به هر قیمت» تنها دستاورد ژنرالهایش مطمئن شد، با خروج و پاره کردن و آب دهان انداختن بر آن، نشان داد که اینگونه جانوران، چقدر اهل ادبند. در یک تقسیم کار ساده، ترامپ از برجام خارج شد و اروپا برای جلوگیری از مقابله به مثل ایران و خروج از «برجام چرب و نرم» و نیز برای حفظ جایگاه دلالی و کارچاقکنی و چانهزنی، در برجام ماند. ژنرالها «شاید» الان متوجه شده باشند که منظور از آن همه دلواپسی چه بوده است. شاید دانسته باشند که معنی «چشممان به دست دشمن نباشد که کی این تحریم را برمیدارد، کی فلان نقطه را موافقت میکند؛ به درک! نگاه کنیم ببینیم خودمان چه کار میتوانیم بکنیم.»1 چیست؟ و ای کاش بدانند که باید در پیشگاه عدل الهی، پاسخ خدا و ملت و شهیدان را بدهند که چرا پنج سال از عمر گرانمایه مردم را صرف «تقریباً هیچ» کردند و به جای اسب زین شده و الماس داده شده، «افسار پاره» و «آب نبات» گرفتند. ای کاش بدانند که نتیجه پالرمو، FATF و هرچه که از دستان چدنی آنها بیرون بیاید، همین تحقیر و توهین و وضعیت بد اقتصادی است. ای کاش بدانند و جلو ضرر را از همین جا بگیرند.
حالا شاید بهتر بتوان منظور ریاست محترم جمهوری از «دانشآموزی که همیشه 20 میگرفت و این بار 19و نیم گرفته» را فهمید و متوجه شد در دید دولت دانشآموز دائماً «بیستو» یعنی چه و 19 و نیم یعنی «چند و نیم». دلار 4 تومنی به 20 تومن میرسد. با دلار 18 تومنی، پراید 25 میلیون،40 میلیون میشود و با دلار 12 تومنی، 48 میلیون. گوشت 30 هزار تومنی به 120 هزار میرسد. مرغ 8 هزاری، 16 هزار میشود و برخی اقلام تا 200 درصد گران میشوند و... و چندین بار از رکود خارج و داخل شدهایم و همه اینها در حالی است که تورم دائماً در مشت دولت و کنترل شده و 12 درصد است. قرار است حقوق کارمندان 20 درصد اضافه میشود و چون قاچاق نتیجه ارزانی است و سیاستهای دولت در آن بیتأثیر بوده، مردم باید برای خرید گوشت به عراقیها نگاه کنند و برای خرید سوخت به ترکیهایها. معاون برنامه و بودجه دولت هم با آب و تاب فراوان از یک سبد خیلی بزرگ 200 هزار تومنی به عنوان ترمیم حقوق کارمندان و کارگران عزیز در سال 97 خبر شادی میدهد و... آن همه بیست یعنی این همه خوشی و موفقیت.
دولت «متراکم از ژنرالهای مدرک گرفته از دانشگاههای مطرح دنیا» به جای آنکه یارانه گوشت را به حساب هر فرد بریزد به گونهای که هر ماه فقط بتواند با آن گوشت بخرد- مثل چند تجربه موفق دولت نهم و دهم- گوشت یارانهای را با صفهای طاقتسوز و بیبرنامه توزیع میکند تا به غیر از مافیای موجود، بازار دلالی دیگری باز شود و معدودی از مردم با «کارت ملی عزتگرفته» خود و در لابهلای دلالان حرفهای شده، اگرشد، چند کیلو گوشت بخرند و مابقی مردمِ دستِ خالی مانده، به این دانشآموز دائماً بیستو، احسنت گویند و بگویند که مرحبا به آنانی که وعده دادند «آن قدر رونق اقتصادی ایجاد شود که دیگر مردم نیازی به یارانه نداشته باشند» و مشغول شنیدن سخنان آرامشبخش مسئولین دولتی باشند در مورد، شنود، ون ارشاد، فیلترینگ و... و به جای شنیدن عذرخواهی حامیان جانفشان انتخاباتی که به جای انجام دقیق وظایف موظفی و مکلفی نمایندگی مجلس، مثل قانونگذاری و نظارت بر دولت، باید بیایند و بیهیچ دلیل معقولی، در نامه سی سال پیش حضرت امام تشکیک کنند و آرامش جامعه را به هم زنند.
افتخار وزیر سابق مسکن در نساختن حتی یک مسکن مهر است؛ وزیر سابق بهداشت بدون آنکه گزارشی از طرح پولخوار و ناموفق «تحول سلامت» بدهد استعفا میکند. وزیر سابق صنعت و معدن که ثبت سفارش واردات خودرو در مجموعه او بوده و توانسته با سیاستهای غلط خود، خود پراید را هم غافلگیر کند، وزارتخانه عوض میکند. رئیس بانک مرکزی بدون آنکه پاسخگوی خیانت یا بیتدبیری در تورم بیسابقه امروزی، حراج ذخایر طلا و ارز و توزیع عجیب و غریب دلار برای تعدیل بازار باشد، استعفا میکند. مشاور اقتصادی دولت، که یکی از مسئولین اصلی این نابسامانی اقتصادی است، کناره میگیرد و همه اینها بدون هیچگونه عذرخواهی و شرمندگی از قصور و تقصیر خویش، آزادانه در رفت و آمدند و آن بینوای بیربط هم از عدم مجازات قاتلین 27 پاسدار وطن سخن میگوید. درد مزمن این است که برخی از مسئولین به جای پرداختن به کار خود، مشغول چیز دیگرند که یا کاسبی سیاسی است از آن یا بیخبرند یا ارتباطی به آنها ندارد و یا مقصرش خودشاناند. امیرالمؤمنین فرمود: إِنَّكَ تُمْلِي عَلَى حَافِظَيْكَ كِتَاباً إِلَى رَبِّكَ فَتَكَلَّمْ بِمَا يَعْنِيكَ وَ دَعْ مَا لاَيَعْنِيكَ.2
1. رهبر معظم انقلاب. اول فروردین 1393.
2. تو بر دو فرشتهای که سخنت را حفظ میکنند نامهای بهسوی پروردگارت املاء میکنی، پس سخنانی بر زبان بران که تو را بهکار آید و سخنانی را که تو را بکار نیاید واگذار. من لا یحضره الفقیه، جلد 4، صفحه 396.