کوثر؛ ادامه نسل یا ادامه رهبری؟
خلیل منصوری
اصطلاح کوثر در قرآن، برای حضرت فاطمه بنت محمد(ص) به کار رفته است؛ زیرا وجود مبارک آن حضرت(س) موجب شده تا مسئله «ابتر» از میان برود و دشمنان از اهداف خویش بازمانند. اهمیت و ارزش کوثریت حضرت فاطمه زهرا(س) تا آنجا اهمیت پیدا میکند که سورهای اختصاصی برای بیان این حقیقت نازل میشود. اما به نظر میرسد کمتر کسی به ابعاد حقیقی کوثریت فاطمه(س) و رهایی امت از «ابتریت» پرداخته است. نویسنده در این مطلب بیان کرده که کوثریت در تقابل با ابتریت، یک مسئله شخصی همانند داشتن نسل نیست، بلکه کوثریتی مبتنی بر وراثت ولایت الهی است که در تقابل با ابتریت این ولایت مطرح شده است.
مفهومشناسی کوثر
واژه کوثر، از اصل و ریشه «کثر» مبالغه در کثرت است. واژه کوثر در تقابل با تکاثر قرار دارد؛ زیرا کوثر به معنای خیر کثیر، چیز خوب فراوان و بسیار و متراکم، مرد بزرگوار و بخشنده، نهری در بهشت و مانند آن به کار رفته است، در حالی که تکاثر، انباشت هر چیزی است که میتواند خیر یا شر باشد. در تکاثر فخرفروشی و نمایش کثرت برای تظاهر مطرح است، در حالی که در کوثر چنین نیست؛ زیرا ذات آن چیز خیر فراوان را با خود دارد و نیازی به نمایش و تظاهر نیست. بنابراین، کوثر در تقابل ضدی یا تناقضی با تکاثر قرار دارد. از همین رو دو سوره در قرآن است که یکی به مدح و ستایش از کوثر و دیگری به ذم و سرزنش تکاثر اختصاص یافته است.
طبرسی در معنای کوثر مینویسد: کوثر از ریشه کثرت است و بر چیزى اطلاق میشود که شأنیت کثرت در او باشد و مراد از کوثر، خیر فراوان است.(طبرسی، مجمع البیان فى علوم القرآن، ج 5، ص549)
در اصطلاح قرآنی، مراد از کوثر، خیر بسیاری است که هیچگونه کمبود و نقصانی ندارد به طوری که استمرار و دوام آن خیر کثیر نیازمند شکر و سپاس ویژهای از سوی دارنده آن خواهد بود. با توجه به شان نزول سوره میتوان گفت که مراد از کوثر، همان حضرت فاطمه(س) است. بنابراین، خدا آن حضرت(س) را با چنین لقبی مورد ستایش قرار میدهد تا جایگاه بلند و والای ایشان در نزد خدا و رسولالله (ص) دانسته شود و امت اسلام از چنین منظری به آن حضرت(س) بنگرند و با او تعامل داشته باشند. بر اساس همین جایگاه والا است که یکی از واجبات امت نسبت به کوثر الهی حضرت فاطمه(س)، مودت ایشان به عنوان مزد رسالت است؛ چنانکه خدا میفرماید: اين همان پاداشى است كه خدا بندگان خود را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، بدان مژده داده است. بگو: به ازاى آن رسالت، پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر مودت و دوستی درباره خويشاوندان؛ و هر كس نيكى به جاى آورد و طاعتى اندوزد براى او در ثواب آن خواهيم افزود؛ قطعا خدا آمرزنده و قدرشناس است.(شوری، آیه 23)
با نگاهی به شان نزول سوره میتوان دریافت که اصطلاح کوثر به عنوان یک لقب خاص الهی برای حضرت فاطمه(س) دختر محمد مصطفی(ص) مطرح است. بر اساس نقل بسیاری از دانشمندان اسلامی، این سوره در جواب شماتت دشمنان اسلام، همچون عاص بن وائل و همراهانش نازل شده است. چون پسران رسول خدا، قاسم و عبدالله از دنیا رفتند، عاص بن وائل سهمی گفت: نسل او قطع شد و او ابتر و بیعقبه است. خداوند متعال در پاسخش آیه: ان شانئک هو الابتر، را نازل کرد تا به عنوان معجزه به امت بفهماند که خود عاص بن وائل با داشتن چندین پسر، ابتر و بدون عقبه خواهد شد، که چنین شد.
علامه طباطبایى در المیزان با توجه به معناى آخرین آیه که دشمن آن حضرت(ص) را ابتر معرفى کرده، مناسبترین معنا را «کثرت» ذریه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) ذکر میکند. (علامه طباطبایی، المیزان، ج 7، ص370)
کوثر از ماده کثرت و مبالغه در کثرت است و معنای آن خیر کثیر میباشد؛ همان خیر کثیری که ادامهدهنده نبوت است. پیامبر اکرم(ص) در زمان ازدواج حضرت علی(ع) با حضرت فاطمه(س) به همین خیر کثیر اشاره کرد و فرمود: «و اخرج منکما الکثیر الطیب؛ خداوند از شما دو تن، نسل کثیر پاکیزه بیرون آورد.» انس گفت: «والله اخرج منهما الکثیر الطیب؛ خداوند از آن دو، نسل زیاد و پاکیزهای بیرون آورد.»(المناقب، جلد 3، صفحه 351)
حقیقت کوثر، استمرار ولایت پیامبر
با نگاهی به آموزههای قرآن و روایات معتبر در حد تواتر این معنا به دست میآید که این سوره ناظر به حقیقتی فراتر از یک داستان شخصی و اختلاف میان عاص با پیامبر(ص) است؛ زیرا دشمنان پیامبر(ص) از کافران، مشرکان و منافقان در انتظار بودند تا با رحلت پیامبر(ص)، مکتب اسلام از میان برود؛ زیرا پیامبر(ص) فرزندی ندارد تا این مکتب را رهبری و مدیریت کند؛ آنان بر این باور بودند که فرزندان شخص هستند که افکار و عقاید و مکتب او را حفظ میکنند و استمرار میبخشند؛ چنانکه فرزندان پیامبران در گذشته تاریخ این گونه عمل کردند و فرزندان حضرت ابراهیم(ع) از اسماعیل و اسحاق بودند که مکتب حنیف حضرت ابراهیم(ع) را زنده نگه داشته بودند.
آنان در انتظار بودند تا با مرگ پیامبر(ص) مردم به عصر جاهلیت بازگردند. چنین تصوری چنان غلبه داشت که حتی خدا میفرماید: و محمد جز فرستاده اى كه پيش از او هم پيامبرانى آمده و گذشتند، نيست. آيا اگر او بميرد يا كشته شود از عقيده خود برمى گرديد؛ و هر كس از عقيده خود بازگردد هرگز هيچ زيانى به خدا نمىرساند؛ و بهزودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مىدهد. (آل عمران، آیه ۱۴۴)
بر اساس روایات گوناگون عاص بن وائل این شماتت را چندین بار تکرار کردو افراد دیگری چون ولید بن مغیره، ابوجهل، عقبه بن ابی محیط، کعب بن اشرف و ابولهب نیز این شماتت را تکرار میکردند که حضرت پیامبر(ص) نسلی ندارد تا استمراردهنده حاکمیت ولایت الهی او باشد. بنابر این ، با مرگ آن حضرت(ص)، فاتحه اسلام خوانده میشود و مردم دوباره چون گلهای، رها شده و هر کسی به مکتب جاهلی خودش باز میگردد و نظام امت فرو میپاشد؛ زیرا بدون رهبری از نسل پیامبر(ص) که خود را مسئول در برابر مکتب پدر بداند، هیچ کسی دیگر چنین تعهدی ندارد تا مکتب دیگری را حفظ و استمرار بخشد.
کوثریت؛ ادامه نسل یا ادامه رهبری
از شأن نزول این سوره که در جواب شماتتکنندگان کفار به رسول خدا(ص) به خاطر نداشتن فرزند ذکور نازل شده، معلوم میشود که هدف آنان از این شماتت، نابودی مکتب و نظامی است که پیامبر(ص) آن را بنیاد نهاده است؛ بنابراین، نمیتوان کوثریت را تنها در برابر ابتریت نسلی قرار داد، بلکه در برابر ابتریت نظام رهبری در اسلام قرار داد؛ زیرا آنچه برای دشمن مهم بود، خود آن حضرت(ص) نیست، بلکه مکتبی است که در برابر مکتب جاهلی ایجاد و تقویت شده است. از همین رو آنان بارها پیشنهاد میدهند که اگر پیامبر حکومت و دولت و رهبری میخواهد، به او میدهند، به شرطی که دست از آموزههای اسلامی بردارد. بنابراین، اختلاف و درگیری میان مشرکان و پیامبر(ص) به حوزه تبلیغ اسلام باز میگردد و آنچه آنان با شکل صریح یا تعریض بیان میکردند، ابتریت در رهبری و استمرار مکتب پس از رحلت آن حضرت(ص) است.
از سوی دیگر با نگاهی به محتوای آموزههای وحیانی سوره دانسته میشود که مسئله کوثر در تقابل با ابتریت چنان از اهمیتی برخوردار است که پیامبر(ص) به سبب برخورداری از کوثر در ولایت میبایست شکر مخصوصی را در قالب قربانی و نماز ویژه به جا آورد.
به سخن دیگر وجوب شکر مخصوص، به صورت نماز ویژه و قربانی مخصوص به سبب برخورداری از خیر کثیر کوثر به خاطر یک امر شخصی همانند حفظ نسل نیست، بلکه یک امری است که مرتبط با رهبری اسلام است که دشمن را عاصی و روانی کرده است. بنابراین، خدا در سوره کوثر بر آن است تا بر استمرار ولایت الهی در قالب کوثر تاکید و پیامبر(ص) و امت اسلام را دلگرم و امیدوار به آیندهای روشن کند. باید گفت با توجه به تقابل «الکوثر» با «الابتر» که اصلش دم بریدگی و قطع نسل و ریشه است، معلوم میشود که آنچه دشمنان را خوشحال میکرد، نابودی جریان رهبری اسلام با رحلت رهبر و آنچه آنان را نومید و مومنان را امیدوار میکند، استمرار رهبری از درون محیط رهبری است؛ زیرا آنچه برای پیامبر(ص) اهمیت داشت، استمرار نسل نیست، بلکه استمرار آن چیزی است که همه زندگی و جان و مالش را در راه آن فدا کرده است. پیامبری که جان و مال خویش را فدای اسلام میکند، حاضر است نسل خویش را نیز فدا کند تا اسلام بماند؛ اما اگر اسلام نماند، دیگر امیدی برای اصلاح مردمان در آینده نخواهد بود. بنابراین، از سوره و تقابل موجود میان کوثر و ابتر به دست میآید که اگر دشمنان، نابودی اسلام را پس از پیامبر(ص) انتظار داشتند، با وجود کوثر دیگر این آرزوی آنان محقق نخواهد شد، بلکه با استمرار رهبری، کوثر ولایت از نسل فاطمه(س) اسلام نیز ادامه مییابد. در حقیقت از نظر قرآن، ادامه آثار نبوت از طریق نسل پیامبر(ص) محقق میشود که دشمن را در مقابلش «ابتر» معرفی کرده است.
جالب این است که در میان امت فرزندان فاطمه(س) به عنوان فرزندان رسولالله (ص) مورد خطاب قرار میگرفتند؛ تا جایی که اگر کسی اعتراض میکرد، پاسخی قانعکننده و برهانی دریافت میکرد که او را ساکت میساخت. ابن ابی الحدید معتزلی در بخش مستدرکات کلمات قصار، حدیثی را آورده است که در ضمن آن عمرو بن عاص به امام علی(ع) اشکال گرفت که چرا حسن(ع) و حسین(ع) را فرزندان رسول خدا میداند. امام جواب داد: اگر آن دو فرزند رسول خدا نباشند، رسول خدا ابتر میماند و خداوند آن را از ایشان نفی کرده است. پس کوثر همان وجود حضرت فاطمه(س) و فرزندان معصوم آن حضرت است.
از نظر اهل سنت، نیز برخی به این اصل توجه یافتهاند که مراد از کوثر، همان فاطمه(س) و استمرار نبوت در این خاندان است؛ چنانکه امام فخر رازى در ذیل آیه مینویسد: کوثر هشت معنا دارد که تمام آن معانى درباره حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(س) است. آنگاه خودش میگوید: چگونه، فاطمه کوثر نباشد که چون علیبنالحسین و محمدبنعلى باقرالعلوم و صادق المصدق، میوه و ثمره دارد.(امام فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج32، ص122)
امام فخر رازی خواسته یا ناخواسته به این معنا توجه میدهد که کوثری که در برابر ابتر قرار دارد، مربوط به اسلام و حفظ اصول آن از سوی نسل پیامبر(ص) است. هر چند که وی بهصراحت از ولایت و استمرار آن سخن به میان نیاورده است، اما با اشاره به برخی از امامان (ع) نشان میدهد که درک وی از سوره و کوثر، همان نوعی از ولایت و وراثت اسلام است. بنابراین، آنچه باید در اصطلاح کوثر در سوره به آن توجه کرد، همان کوثریتی است که موجب استمرار اسلام و رهبری آن در خاندان پیامبر(ص) است. پس اگر فخر رازی میگوید: معنای سوره این است که خداوند به پیامبر نسلی میدهد که در طول زمان باقی میماند، بنگر چه تعداد از خانواده وی کشته شدند، در حالی که عالم از فرزندان رسول خدا مملو و آکنده است و هیچ کس از خاندان بنی امیه نمیتواند با وی در این زمینه برابری کند و نیز دقت کن که چگونه از نسل پیامبر، علمای بزرگواری مانند باقر، صادق، کاظم، رضا، و نفس زکیه پدیدار شدند(همان)، منظور فخر راضی آن است که همواره در میان اهل بیت(ع) و نسل پیامبر(ص) کسانی هستند که پرچمدار علم آن حضرت(ص) هستند. البته باید توجه داشت که وراثت علمی تنها بخشی از وراثتی است که اهل بیت(ع) از پیامبر(ص) به ارث بردهاند؛ زیرا از نظر آموزههای قرآن بهویژه آیات امامت و ولایت (مائده، آیات 3 و 55 و 67؛ نساء، آیه 59؛ احزاب، آیه 33 و آیات دیگر) کوثر فاطمی، عهدهدار وراثت ولایت و امامت الهی پیامبر(ص) نیز هستند.
در آغاز سوره تنها سخن از اعطای کوثر و خیر کثیرى است که پیامبر در نتیجه اعطاى خداوند، مالک آن شده است. پس در آیه اول مشخص نشده که این کوثر چیست؟ آیا قرآن است، یا شرح صدر، یا ایمان، یا هر چیز بسیار فراوان و خیر کثیر دیگر، اما در آیه آخر با آوردن تقابل نشان میدهد که آن خیر کثیر مربوط به نسل حسبی و نسبی است. قرآن با اطلاق کوثر در آیه آغازین و عدم تقیید آن، بر آن است تا عظمت و شان خاص کوثر را در ذهنها جا اندازد؛ چنانکه با توظیف و تکلیف نماز خاص و قربانی شتر بر اهمیت و ارزش کوثر تاکید میکند. بیگمان خیر کثیری که خدا به پیامبر(ص) داده محدود به فرزند و ادامه نسل نیست، بلکه فراوانی نسل آن حضرت(ص) تنها یکی از مصادیق این خیر کثیر است؛ به نظر میرسد که این خیر کثیر و کوثر دارای مصادیقی است که مصداق استمرار ولایت از طریق نسل فاطمی(س) از دیگر جلوههای آن خیر کثیر و کوثر است؛ زیرا این گونه، همه آرزوهای دشمنان اسلام بر باد رفت؛ و همان طوری که با ابلاغ ولایت امیرمومنان علی(ع) دشمنان مایوس شدند(مائده، آیه 3)، با کوثر فاطمی(س) نیز دشمنان مایوس و نومید شدند.
خدا به پیامبر(ص) در این سوره میفرماید که اى پیامبر، به تو، دخترى دادیم که مجسمه خیر مطلق و فراوان است. اى پیامبر، به شکرانه این نعمتى که به هیچکس داده نشده و نخواهد شد، نماز بخوان و در هنگام تکبیر، دستهایت را بلند کن که این یک حالت خضوع است براى بنده و جلالتى است براى خدا! ای پیامبر، این کوثر استمرار بخش رهبری و ولایت تو در امت خواهد بود و این گونه، دین اسلام ابتر نخواهد بود و با رهبری کوثر ادامه مییابد. این بدان معنا خواهد بود که کوثر تنها حضرت فاطمه بنت محمد(ص) نیست، بلکه ایشان یکی از مصادیق بارز و آشکار آن هستند؛ زیرا کوثر و خیر کثیر و فراوان همان اهل بیت عصمت و طهارتی است که مسئولیت رهبری و ولایت و امامت را به عهده خواهند گرفت و تا روز قیامت مکتب اسلام و امت اسلام را رهبری میکنند.
روش بهرهمندی امت از کوثر
از نظر آموزههای قرآن، امت اسلام باید کوثر را بشناسند و از برکات آن بهرهمند شوند. بیگمان شناخت مصداقی کوثر بسیار مهم و اساسی است؛ زیرا اگر چنین شناختی دست ندهد، نمیتوان از کوثر بهرهمند شد. بسیاری از مردم گمان بردهاند که کوثر قرآن، شفاعت یا مانند آن است که هیچ ربطی با سوره ندارد؛ زیرا هر چند قرآن، خود کوثری است، اما با توجه به تناظر آیات میتوان دریافت که کوثریت در اینجا قرآن نیست، بلکه امر دیگری است که در بالا بیان شد.
خدا در آیات قرآن به اشکال گوناگون به کوثر اشاره کرده است که از جمله آنها آیاتی است که درباره اهل بیت(ع) و اثبات عصمت و طهارت برای آنان و همچنین آیات مودت و ولایت است.
از نظر آموزههای قرآنی همان طوری که پیامبر(ص) موظف است به شکرانه کوثر نماز شکر بهجا آورد و شتر قربانی کند، امت اگر بخواهد از کوثر اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بهرهمند شود باید از این روش بهرهمند شود؛ زیرا این روشی برای شکرگزاری است که موجب افزایش سعه وجودی انسان میشود؛ خدا میفرماید: و آنگاه كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعا سپاسگزارى كنيد شما را افزون خواهم كرد؛ و اگر ناسپاسى کنید، قطعا عذاب من سخت خواهد بود؛ و موسى گفت اگر شما و هر كه در روى زمين است همگى كافر شويد بى گمان خدا بىنياز ستوده صفات است. (ابراهیم، آیات 7 و ۸)
انسان با شکر نعمت به سعه وجودی خود میافزاید، بیگمان شکر نعمت کوثر در افزایش چنین سعه وجودی و بهرهمندی از فضایل و کمالات انسانی نقش اساسی دارد. شکر نعمت آن است که از نعمتی بهدرستی بهره گرفته شود؛ پس درباره نعمتی چون نعمت اهل بیت(ع)، تنها محبت و مودت ظاهری به کار نمیآید، بلکه با اطاعت است که این محبت نمایش داده میشود؛ چنانکه خدا میفرماید: بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است؛ بگو خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد پس اگر رويگردان شدند قطعا خداوند كافران را دوست ندارد. (آل عمران، آیات 31 و ۳۲)
پس کسی که در ظاهر محبت به اهل بیت (ع) و کوثر الهی دارد، باید این محبت را عملا در قالب اطاعت به نمایش گذارد و هر آنچه را که ایشان در قالب امر و نهی بیان کردهاند به عنوان حکم الهی بپذیرد و اطاعت کند نه آنکه با مخالفت خویش کفران نسبت به کوثر داشته باشد.