kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۰۰۰۷
تاریخ انتشار : ۲۸ آذر ۱۳۹۷ - ۱۹:۴۹

سوریه در آستانه ضربه نهایی به آمریکا و تروریست‌ها



سبحان محقق
اشاره:
چند ماهی است که همه چیز در سوریه متوقف است؛ دولت و ارتش منتظر هستند که ببینند ترکیه درمورد استان ادلب، چه می‌کند و آیا به وعده‌اش درباره تخلیه سلاح‌های سنگین از این استان عمل می‌کند یا نه.
بر اوضاع و احوال دیگر حوزه‌های سوریه نیز حالتی از بلاتکلیفی حاکم است. در شرایطی که جنگ عملا در بسیاری از مناطق تمام شده، ولی از بازسازی و جذب سرمایه‌گذاری خبری نیست و روند سیاسی و اقداماتی مثل نگارش قانون اساسی جدید نیز به کندی پیش می‌رود.
با توجه به این شرایط، سؤالی که پیش می‌آید این است که آیا وضعیت سکون و برزخی فعلی، ادامه خواهد یافت و آیا همه چیز در سوریه، نیمه‌تمام رها خواهد شد؟
در مقاله حاضر ضمن اینکه تلاش می‌شود به سؤال فوق پاسخ داده شود، این مسئله نیز بررسی می‌شود که چرا اوضاع و احوال سوریه به اینجا کشیده شده است.
سرویس خارجی

مدتی است که اخبار مربوط به سوریه، از صدر خبرهای رسانه‌ها و مطبوعات خارج شده و خبرهای دیگری مثل فلسطین و یمن و فرانسه جای آن را گرفته است.
در ظاهر، به نظر می‌رسد که سوریه به حال خود رها شده و این بلاتکلیفی در همه حوزه‌های مربوط به آن ملاحظه می‌شود؛ مذاکرات آستانه که کشورهای روسیه، ایران و ترکیه ضامن اجرای آن هستند، به خاطر سنگ‌اندازی‌های آمریکا، با مشکل و نوعی ایستایی مواجه است؛ علی‌رغم توقف درگیری‌ها در بسیاری از مناطق سوریه، هنوز آوارگان مردد هستند که به خانه و کاشانه خود برگردند؛ هنوز ویرانه‌های سوریه به حال خود رها هستند و بازسازی آغاز نشده است؛ شهر و استان «ادلب» در شمال سوریه، وضعیت کاملا مبهمی دارد، نه از عملیات آزادسازی ارتش در آنجا خبری است و نه ترکیه به وعده‌هایی که درمورد تخلیه سلاح‌های سنگین تروریست‌ها در مناطق کاهش تنش داده، عمل می‌کند؛ در شرق سوریه و در استان‌های حسکه، رقه و دیرالزور، نیروهای آمریکایی جا خوش کرده‌اند و سرگرم موش‌دوانی میان شبه‌نظامیان کرد موسوم به «نیروهای دموکراتیک سوریه» و تروریست‌های داعش هستند و علی‌الظاهر، گمان نمی‌رود که آمریکایی‌ها، این مهمانان ناخوانده هرگز آنجا را ترک کنند.
در هر صورت، علی‌رغم پیروزی‌های ارتش و نیروی مقاومت در سوریه و علی‌رغم به شماره افتادن نفس‌های داعش و جبهه النصره و سایر تروریست‌های تکفیری و غیرتکفیری، این کشور در یک وضعیت برزخی خاصی به سر می‌برد و همه منتظر وقوع حادثه‌اند. اما، این حادثه دقیقا معلوم نیست که چیست؟
در شرایط کنونی به طور منطقی سوری‌ها می‌بایستی سرگرم تدوین  قانون اساسی جدید، بازسازی کشور و زمینه‌سازی برای بازگشت آوارگان می‌شدند، ولی لااقل فعلا از این اتفاقات خبری نیست.
ظاهر و باطن ماجرا
همان‌طورکه تاکنون گفته شد، در ظاهر سوریه یک وضعیت برزخی و راکد را تجربه می‌کند و در این وضعیت سکون، همه منتظر اتفاقاتی هستند و این را به خوبی می‌فهمند که شرایط به همین صورت باقی نخواهد ماند.
محرک و عامل این فهم درونی و وجدانی و یا به تعبیری، این حس ششم، چیزی جز درک غریزی تقابل دو نیروی بزرگ‌تر در منطقه نیست؛ اول نیرویی که اراده کرده است فلسطین و بیت‌المقدس را از اشغال رژیم صهیونیستی و آمریکا خارج کند و دوم، نیرویی که مقابل نیروی اول ایستاده و مدعی است که تا آخر و به هر ترتیبی، مدافع امنیت اسرائیل خواهد بود.
البته در وجه باطنی، شرایط به این صورت که گفته شد، شفاف نیست؛ در سوریه دولت‌های ترکیه و روسیه هم حضور دارند. این دو کشور را نمی‌توان در ترکیب نیروهای آزادکننده بیت‌المقدس و فلسطین جای داد. سران آنکارا و مسکو چنین آرمانی را برای خود قائل نیستند. ترکیه به دلایلی که اینجا ذکر نمی‌شود، یکی دو سالی است که تغییر جهت داده و از باشگاه آمریکا در سوریه خارج شده است. این کشور راهبرد تغییر نظام «بشار اسد» را کنار گذاشته و به جای آن، تاکتیک حفظ و کسب منافع خود را در پیش گرفته است و اصولا کاری هم به کار رژیم اسرائیل ندارد.
روسیه نیز از همان ابتدا راهبرد حفظ نظام سوریه و دفاع از امنیت ارضی این کشور را در پیش گرفته و همچنان به آن پایبند است. در ارتباط با رژیم صهیونیستی نیز هرچند این رژیم چند ماه قبل عامل سرنگونی یک فروند هواپیمای نظامی روسی از نوع «ایلوشین» تشخیص داده شد، ولی روسیه در تحلیل نهایی، به دنبال جنگ و تقابل جدی با اسرائیل نیست.
اما، این چیزی را در هزار توی بحران سوریه عوض نمی‌کند و همان‌طور که اشاره شد، در باطن این بحران، مثل همه بحران‌های دیگر منطقه، دو نیروی اصلی با هم اصطکاک پیدا کرده‌اند؛ در سوریه نیز مثل یمن و بحرین و عراق و دیگر کشورهای غرب آسیا، نیرویی درحال پر و بال گرفتن است که می‌خواهد فلسطین را آزاد کند و نیرویی که می‌خواهد نیروی اول را خنثی کند.
دولت‌های ترکیه و روسیه با گذشت زمان و خواهی نخواهی، جذب یکی از این دو قطب خواهند شد؛ رفتار سران آنکارا را مردم ترکیه تصحیح خواهند کرد و رفتار روسیه نیز متاثر از کنش غربی‌ها علیه این کشور است. روس‌ها از فردای فروپاشی شوروی(1991)، می‌خواستند با تکیه بر ارزش‌های غربی و لیبرال دموکراسی، راه خودشان را بروند و با اروپا و آمریکا ارتباط سازنده داشته باشند. ولی سران واشنگتن و به تبع آن، ناتو و اتحادیه اروپا، روس‌ها را آرام نگذاشتند. مقامات آمریکایی که یکجانبه‌گرایی و جهان تک‌قطبی تحت رهبری خودشان را در سر می‌پروراندند، روسیه را مانع بزرگی بر سر راه خود می‌دیدند. در حال حاضر هرچند روسیه یک خطر ایدئولوژیک برای آمریکا محسوب نمی‌شود، ولی یک دشمن سیاسی و امنیتی تمام‌عیار برای واشنگتن است و از نگاه آمریکایی‌ها، باید خلع‌سلاح و تجزیه شود. به زبان دیگر، روسیه باید نابود گردد. وقتی شعار و آرمان آمریکا و اروپا این باشد، طبیعی است که مقامات مسکو هم تمام‌قد مقابل آنها می‌ایستند.
تا مرحله کنونی سیاست‌های آمریکا، روسیه را مجبور کرد وارد سوریه شود و در کنار ارتش سوریه و نیروهای مقاومت، با تروریست‌های مورد حمایت آمریکا بجنگد.
از این پس نیز هیچ بعید نیست روسیه مقابل رژیم صهیونیستی بایستد، و یا رضایت بدهد که جبهه مقاومت طومار این رژیم را در هم بپیچد. دلیلش هم این است که آمریکا سودای نابودی روسیه را در سر دارد و از هر اهرمی بهره‌برداری می‌کند تا به این کشور ضربه بزند.
بنابراین، تقابل میان آمریکا و روسیه، جدی است و برای روس‌ها، حکم مرگ و زندگی را دارد. در چنین شرایطی، طبیعی است که روسیه هرچه زمان می‌گذرد، به جریان مقاومت در سوریه و منطقه، نزدیک‌تر خواهد شد و خصومتش با اسرائیل نیز در طول زمان، بیشتر و بیشتر می‌شود.
همه‌چیز تمام است، اما...
از نگاه مقامات سوریه، ایران و روسیه، همه‌چیز در سوریه تمام شده و آمریکا بازی را باخته است. اما اکنون و در عالم سکون و سکوت سوریه طرف‌های درگیر یک بار دیگر دارند نیروهای خودی و مقابل را ورانداز می‌کنند و همه تلاش‌شان این است که میزان نیرو و استحکام میان خود و ضعف دشمن را بسنجند. دولت دمشق و جبهه حامی سوریه، می‌خواهند همه‌چیز را به حالت عادی برگردانند. این جبهه می‌خواهد تروریست‌ها را تا نفر آخر، ریشه‌کن و ارتش و دولت دمشق را بر سراسر سوریه مسلط کند، آوارگان را بازگرداند، بازسازی را شروع کند، سوری‌ها قانون اساسی جدید را بنویسند و خلاصه اینکه، غائله هفت و نیم ساله در این کشور پایان یابد.
اما، آمریکا هیچ کدام از این‌ها را نمی‌خواهد، چون حس می‌کند نتوانسته نظم خودش را بر سوریه تحمیل کند. آمریکا حس می‌کند شکست خورده است، بنابراین بنای ناسازگاری دارد و در مسیر همه موارد ذکر شده، سنگ‌اندازی می‌کند. این چیزی است که مقامات مسکو طی روزها و هفته‌های گذشته، بارها گفته‌اند.
در هر صورت، دو نیروی نهان در سوریه با هم اصطکاک پیاده کرده‌اند و هر کدام می‌خواهد بر دیگری غلبه کند.
آرامش برای ارزیابی مجدد
در سوریه واقعیت این است که واشنگتن  به مخمصه بزرگی افتاده و به همین خاطر، می‌خواهد روند موجود را از اساس تغییر دهد و در همین مسیر، اکنون سرگرم ارزیابی شرایط است.
از نگاه آمریکایی‌ها، شبه نظامیان مسلح در سوریه، به سه گروه تقسیم می‌شوند؛ اول، تکفیری‌ها و نیروهای متأثر از جریان وهابیت. از ابتدا (یعنی سال 2011) قرار بود که آمریکا به همراه رژیم صهیونیستی از همین نیروها علیه دولت سوریه، جبهه مقاومت و جنبش حزب‌الله لبنان، استفاده کند. اما اکنون جریان‌های تکفیری، مهره‌های سوخته محسوب می‌شوند.
دوم، گروه‌هایی که آمریکایی‌ها و کلا غربی‌ها آنها را «شبه نظامیان میانه‌رو» می‌گویند. این گروه‌ها از همان ابتدا، توانایی تکفیری‌ها را نداشته‌اند و الان نیز تقریبا از هم پاشیده محسوب می‌شوند ولذا، آمریکا نمی‌تواند از آنها به عنوان اهرمی علیه دمشق و جبهه مقاومت استفاده کند.
سوم، شبه‌نظامیان کرد تحت حمایت آمریکا که به همراه شمار کمتری از شبه‌نظامیان عرب، گروه موسوم به «نیروهای دموکراتیک سوریه» را تشکیل می‌دهند. هرچند میان نظامیان آمریکایی و شبه نظامیان کرد پیوند‌های گسترده‌تر و آشکارتری وجود دارد، ولی کردهای مسلح سوریه روز به روز نسبت به آمریکا، بدبین‌تر می‌شوند. این بدبینی به اندازه‌ای است که اخیرا صدها نفر از شبه نظامیان وابسته به «نیروهای دموکراتیک سوریه»، این گروه را ترک کرده و به ارتش سوریه پیوسته‌اند.
در مجموع، آمریکایی‌ها با ارزیابی‌های مجدد، به این نتیجه رسیده‌اند که توان تداوم نبرد میدانی(از طریق جنگ‌های نیابتی) را ندارند. به همین دلیل است که زمان می‌خرند، تا شاید اوضاع عوض شود.
ادلب، کلید حل معما
به طور طبیعی، استان و شهر ادلب باید به مام میهن برگردد، و چیزی که ارتش و دولت سوریه را متوقف کرده، ادعای ترکیه، سازمان ملل و غرب مبنی بر وقوع کشتار در صورت اجرای عملیات آزادسازی ادلب بوده است.
«رجب طیب اردوغان» رئیس‌جمهور ترکیه اواخر شهریور گذشته در شهر «سوچی» به همتای روس خود وعده داده بود که سلاح‌های سنگین تروریست‌ها را از مناطق کاهش تنش در استان ادلب خارج کند. اما این اتفاق تاکنون نیفتاده است.
با توجه به این شرایط، ارتش سوریه و نیروهای مقاومت به زودی عملیات آزادسازی ادلب را آغاز خواهد کرد. در صورتی که این عملیات اتفاق بیفتد، همه چیز در سوریه پایان می‌یابد و فقط آمریکا در شرق این کشور باقی می‌ماند، آن هم در وضعیتی که نه داعش را در اختیار دارد و نه شبه نظامیان کرد از واشنگتن حرف‌شنوی دارند.
جمع‌بندی
هدف اصلی آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی در سال 2011 از راه‌اندازی جنگ داخلی در سوریه، این بود که دشمن را از مرزهای اسرائیل دور بکنند. اما این اقدام خونین و پرهزینه آنها، نتیجه کاملا عکس داده است؛ نظام سوریه به عنوان یک نظام ضد اسرائیلی، در خط مقدم حفظ شد. علاوه بر آن، نیروهای مقاومت نیز در طول این مرزها صف کشیده‌اند و در قالب نیروهای مجرب و آموزش‌دیده، آماده هرگونه نبرد مستقیم با نیروهای اشغالگر صهیونیستی هستند.
این اتفاق به طور طبیعی، برای آمریکا قابل تحمل نیست و یک ضربه حیثیتی محسوب می‌شود. با این حال، واشنگتن کسی را در میدان ندارد که علیه ارتش سوریه و حامیان آن بجنگد. نتیجه این وضعیت را به طور تقریبی می‌توان حدس زد و آن، تداوم نبرد ارتش سوریه برای بازیابی تمامیت ارضی این کشور است. آمریکا هم مجبور است که سوریه را ترک کند، چون اگر ترک نکند، اشغالگر محسوب شده و باید خطر یک نبرد خطرناک را به جان بخرد.